گنجور

شمارهٔ ۳۲۴

در خم زلف توتا گشته گرفتار دلم
از پریشانی خودنیست خبردار دلم
تا به عشق تو سروکار دل افتادمرا
شست یکباره دل ودست ز هر کار دلم
بلکه از شربت لعل توشفائی یابد
شده از چشم توچون چشم تو بیمار دلم
دیده تا دیده من طره ورخسار تو را
نیست آسوده دمی از غم و آزار دلم
بی توخارند به چشمم همه گل های چمن
نکند بی رخ تومیل به گلزار دلم
دل سنگین توتا چند نگردد راضی
که شوداز غم هجر تو سبکبار دلم
دلم از بسکه ز هرکس طلبد وصل تو را
درنظرهای خلایق شده بس خوار دلم
خون چرا دادبه چشمم که بریزد به کنار
هم به عشقت نبودمحرم اسرار دلم
تاخبر شد که ز عشق تو بلنداقبالم
شد منادی به همه کوچه وبازار دلم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در خم زلف توتا گشته گرفتار دلم
از پریشانی خودنیست خبردار دلم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زلف‌های تو در پیج و خم گرفتار شده و از بی‌قراری‌ام هیچ خبری ندارد.
تا به عشق تو سروکار دل افتادمرا
شست یکباره دل ودست ز هر کار دلم
هوش مصنوعی: وقتی که به عشق تو دلم مشغول شد، به یک باره دل و دست من از هر کاری پاک شدند.
بلکه از شربت لعل توشفائی یابد
شده از چشم توچون چشم تو بیمار دلم
هوش مصنوعی: شربت سرخ رنگ تو باعث بهبودی دردهای من خواهد شد، که از نگاه تو بیمار دل من شده است.
دیده تا دیده من طره ورخسار تو را
نیست آسوده دمی از غم و آزار دلم
هوش مصنوعی: چشمان من هرگز آرام نیستند، چون همیشه به زیبایی موها و چهره تو خیره شده‌اند و از غم و درد قلبم راحتی ندارم.
بی توخارند به چشمم همه گل های چمن
نکند بی رخ تومیل به گلزار دلم
هوش مصنوعی: بدون تو، همه گل‌های چمن در چشمم خشک و بی‌روح هستند و دلم بدون دیدار تو، هرگز میل و اشتیاقی به گلزار ندارد.
دل سنگین توتا چند نگردد راضی
که شوداز غم هجر تو سبکبار دلم
هوش مصنوعی: دل سنگین تو به چه امیدی این همه ناراحتی را تحمل می‌کند، وقتی که فقط با دوری تو می‌تواند سبک و آزاد شود؟
دلم از بسکه ز هرکس طلبد وصل تو را
درنظرهای خلایق شده بس خوار دلم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر اینکه دائم از دیگران خواستار وصالت هستم، در نظر مردم خیلی بی‌ارزش و معیوب شده است.
خون چرا دادبه چشمم که بریزد به کنار
هم به عشقت نبودمحرم اسرار دلم
هوش مصنوعی: چرا اشک من برای عشق تو می‌ریزد، در حالی که دل من هیچ رازی را به تو نمی‌گوید؟
تاخبر شد که ز عشق تو بلنداقبالم
شد منادی به همه کوچه وبازار دلم
هوش مصنوعی: به محض اینکه متوجه شدم که عشق تو باعث شده تا روزگارم رو به راه شود، صدای من در تمام کوچه‌ها و بازارها پخش شد.