گنجور

شمارهٔ ۲۹۹

دوش با خونین دل خود گفتگوئی داشتم
صوفی آسا تا سحرگه های و هوئی داشتم
گفتم ای آشفته دل دیشب نمی دیدم ترا
گفت جا در طره ی زنجیر موئی داشتم
گفتمش چون بود در آن طره احوالت بگفت
با همه آشفتگی حال نکوئی داشتم
گفتمش آن طره چوگان بود گوئی درنظر
گفت من هم پیش اوخود را چه گوئی داشتم
گفتمش هم سرکش وهم تند وهم بدخو شدی
گفت چندی خو به ترک تندخوئی داشتم
گفتمش آن آتشین خوهیچ لطفی با توداشت
گفت آری در بر او آبروئی داشتم
گفتم ای دل چون بلنداقبال اقبالت نشد
گفت چون هر لحظه در دل آرزوئی داشتم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش با خونین دل خود گفتگوئی داشتم
صوفی آسا تا سحرگه های و هوئی داشتم
هوش مصنوعی: دیشب با دل زخمی‌ام در دل شب صحبت‌هایی داشتم، مثل یک صوفی که تا صبح در حال حال و هوای خاصی است.
گفتم ای آشفته دل دیشب نمی دیدم ترا
گفت جا در طره ی زنجیر موئی داشتم
هوش مصنوعی: من به دل آشفته‌ام گفتم که دیشب تو را نمی‌دیدم، او پاسخ داد که در زنجیری از موهای تو پنهان بوده‌ام.
گفتمش چون بود در آن طره احوالت بگفت
با همه آشفتگی حال نکوئی داشتم
هوش مصنوعی: به او گفتم حال و احوالت چگونه است، او گفت با وجود تمام بی‌نظمی‌ها و مشکلاتی که دارم، حال خوبی دارم.
گفتمش آن طره چوگان بود گوئی درنظر
گفت من هم پیش اوخود را چه گوئی داشتم
هوش مصنوعی: در گفت‌وگو، به او گفتم که موهایش مانند دمی است که با چوب چوگان بازی می‌کنند. او هم در پاسخ گفت که در کنار آن شخص، من چه چیزی برای گفتن دارم؟
گفتمش هم سرکش وهم تند وهم بدخو شدی
گفت چندی خو به ترک تندخوئی داشتم
هوش مصنوعی: به او گفتم که تو هم سرکش و هم تندخو و بدخلق شده‌ای. او پاسخ داد که مدتی است که عادت به تندخویی داشتم.
گفتمش آن آتشین خوهیچ لطفی با توداشت
گفت آری در بر او آبروئی داشتم
هوش مصنوعی: به او گفتم که در عشق تو هیچ فایده‌ای نیست، اما او پاسخ داد که در کنار تو احترام و ناموس خاصی برایم وجود دارد.
گفتم ای دل چون بلنداقبال اقبالت نشد
گفت چون هر لحظه در دل آرزوئی داشتم
هوش مصنوعی: به دل گفتم چرا تقدیر خوبی نصیبت نشد، دل پاسخ داد که هر لحظه در دل خود آرزو و امیدی داشتم.