شمارهٔ ۲۷۸
ای ترک من ای آفت دین ودل وفرهنگ
برخیز وبده باده و بیشین وبزن چنگ
چون زلف پریشان توافتم زچه در تاب
چون تنگ دهان تونشینم ز چه دلتنگ
از مژه سنان داری وشمشیر ز ابرو
آرم سپر از سینه تو داری به من ار جنگ
در زلف تو چین دیدم ودارم عجب از این
چون شد که چنین چین شده با پادشه زنگ
معشوق منی از چه نشینی بر اغیار
سیمین بدنی حیف که داری دلی از سنگ
زلف تو چرا بی ادبی می کنداین سان
پیوسته همی بر سر و روی تو زندچنگ
اقبال بلند است کسی را که به عشقت
نه درپی نام است ونه پروا کند از ننگ
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ترک من ای آفت دین ودل وفرهنگ
برخیز وبده باده و بیشین وبزن چنگ
هوش مصنوعی: ای دوست من، ای زیبای دل و دین، برخیز و شراب بده تا با هم بنشینیم و با موسیقی زندگی را جشن بگیریم.
چون زلف پریشان توافتم زچه در تاب
چون تنگ دهان تونشینم ز چه دلتنگ
هوش مصنوعی: وقتی با حالت پریشان موهایت مواجه میشوم، نمیدانم چرا مانند تاریکی و تنگنایی در دل احساس ناراحتی میکنم.
از مژه سنان داری وشمشیر ز ابرو
آرم سپر از سینه تو داری به من ار جنگ
هوش مصنوعی: با چشمان زیبایت مانند شمشیری، به من حمله میکنی. من نیز از ابروهایت سپر درست میکنم و اگر جنگی در کار باشد، از دل تو به من حمله میکنی.
در زلف تو چین دیدم ودارم عجب از این
چون شد که چنین چین شده با پادشه زنگ
هوش مصنوعی: در موهای تو قفل و چینهایی را میبینم و برایم عجیب است که چگونه این چینها با پادشاه زنگی (محبوب) اینگونه درهم شده است.
معشوق منی از چه نشینی بر اغیار
سیمین بدنی حیف که داری دلی از سنگ
هوش مصنوعی: عزیز من، چرا به دیگران نگاه میکنی در حالی که زیباییات بینظیر است؟ چه افسوس که قلبی سرد و سنگی داری.
زلف تو چرا بی ادبی می کنداین سان
پیوسته همی بر سر و روی تو زندچنگ
هوش مصنوعی: چرا زلف تو اینقدر بیادب شده و مدام به صورت و سر تو میخورد و چنگ میاندازد؟
اقبال بلند است کسی را که به عشقت
نه درپی نام است ونه پروا کند از ننگ
هوش مصنوعی: کسی که به عشق تو مشغول است، نه به دنبال شهرت و نام و نشان است و نه نگران عیب و ننگ میباشد، از بلندای مقام و شخصیت برخوردار است.