گنجور

شمارهٔ ۲۴۴

خواست از دولب او یک بوس
زیر لب خنده زد و گفت افسوس
ای بسا جان که رودبر کف دست
می کنی جانی اگر قیمت بوس
ای سیه زلف توچون پر غراب
وی لب سرخ توچون چشم خروس
هست پیدا ونهان عشق رخت
دل دلم شعله صفت در فانوس
زلف بر روی توهندوئی است
کایستاده است به پیش شه روس
تا سر زلف چوزنار تو دید
گشت نالان دل من چون ناقوس
آخر از هجر بلنداقبالت
مردوگردید ز وصلت مأیوس

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواست از دولب او یک بوس
زیر لب خنده زد و گفت افسوس
هوش مصنوعی: او از محبوبش خواسته بود که یک بوسه زیر لب به او بدهد، اما محبوبش با خنده‌ای افسوس‌آلود پاسخ داد.
ای بسا جان که رودبر کف دست
می کنی جانی اگر قیمت بوس
هوش مصنوعی: گاهی اوقات جان‌هایی را که در دستانت است، به سادگی از دست می‌دهی، چرا که زندگی و عشق بسیار باارزش‌تر از یک بوسه هستند.
ای سیه زلف توچون پر غراب
وی لب سرخ توچون چشم خروس
هوش مصنوعی: موهای سیاه تو مانند بال پرنده‌ای است و لب‌های سرخ تو مانند چشمان یک خروس می‌درخشد.
هست پیدا ونهان عشق رخت
دل دلم شعله صفت در فانوس
هوش مصنوعی: عشق تو واضح و آشکار است، اما در عین حال یک راز نیز به همراه دارد. دل من مانند شمعی است که در دل فانوس می‌سوزد و روشنایی تو را به نمایش می‌گذارد.
زلف بر روی توهندوئی است
کایستاده است به پیش شه روس
هوش مصنوعی: زلف تو مانند هندوئی است که در برابر پادشاه روس ایستاده است.
تا سر زلف چوزنار تو دید
گشت نالان دل من چون ناقوس
هوش مصنوعی: پس از دیدن سر زلف زیبای تو، دل من مانند ناقوسی به شدت نالان و ناله‌کنان شد.
آخر از هجر بلنداقبالت
مردوگردید ز وصلت مأیوس
هوش مصنوعی: در پایان، به دلیل دوری و فراق، خوشبختی‌ات به دست نیامد و از وصال محبوب ناامید شدی.