گنجور

شمارهٔ ۲۲۰

قاصد برسان به یار کاغذ
وز یار به ما بیار کاغذ
گر گفت ز کیست گو که باشد
از خسته دلی فکار کاغذ
گو از چه سویم نمی فرستی
ای یار ستم شمار کاغذ
از لوح دل تو محو گشتم
یا نیست در آن دیار کاغذ
بوئی اگر آوری ز زلفش
بهتر بود از هزار کاغذ
اقبالم اگر بلند باشد
آید سویم از نگار کاغذ

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قاصد برسان به یار کاغذ
وز یار به ما بیار کاغذ
هوش مصنوعی: پیام‌رسان، نامه‌ات را به محبوب برسان و از او هم برای ما نامه‌ای بیاور.
گر گفت ز کیست گو که باشد
از خسته دلی فکار کاغذ
هوش مصنوعی: اگر کسی پرسید که این کاغذ از چه کسی است، بگو که این از دل خسته کسی است.
گو از چه سویم نمی فرستی
ای یار ستم شمار کاغذ
هوش مصنوعی: ای یار ستمکار، چرا به سمت من نمی‌رسی و مرا تنها می‌گذاری؟
از لوح دل تو محو گشتم
یا نیست در آن دیار کاغذ
هوش مصنوعی: من از دل تو پاک شدم، گویی در آن سرزمین کاغذی وجود ندارد.
بوئی اگر آوری ز زلفش
بهتر بود از هزار کاغذ
هوش مصنوعی: اگر بوی خوشی از موهای او بگیری، بهتر از داشتن هزار کاغذ خواهد بود.
اقبالم اگر بلند باشد
آید سویم از نگار کاغذ
هوش مصنوعی: اگر خوشبختی و شانس به من روی آورد، محبت و عشق از طرح و رنگ کاغذ به سمت من می‌آید.