شمارهٔ ۱۵
در بر از زلف زره سان کرده ای جوشن چرا
داری ار آهنگ قتل ای دوست با دشمن چرا
چشم فتانت به هر دم فتنه بر پا می کند
طره افکند سر را می زنی گردن چرا
نقطه موهوم می خواند دهانت راحکیم
بر دهانت این چنین بهتان ز روی ظن چرا
خرمن عمر مرا از آتش غم سوختی
می زنی بر آتشم هر دم دیگر دامن چرا
گرنمی باشد ز رشک غنچه لعل لبت
غنچه را هر صبحدم چاک است پیراهن چرا
با وجود اینکه بیند قامتت را باغبان
می نشاند نونهال سرو درگلشن چرا
از تماشائی چه کم گردد ز باغ حسن تو
خوشه چین را رد کنی ای صاحب خرمن چرا
بر ندارد بخیه چاک زخم تیغ ابرویت
می زنی از مژه دیگر بر دلم سوزن چرا
چون بلنداقبال اگر آگه ز اسراری مگو
خاتم جم افتد اندر دست اهریمن چرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در بر از زلف زره سان کرده ای جوشن چرا
داری ار آهنگ قتل ای دوست با دشمن چرا
هوش مصنوعی: تو با زلفت مثل زره خود را پوشاندهای، پس چرا برای کشتن دشمنان خود به جنگ میروی، ای دوست؟
چشم فتانت به هر دم فتنه بر پا می کند
طره افکند سر را می زنی گردن چرا
هوش مصنوعی: چشمان جذاب تو هر لحظه مشکلی ایجاد میکنند و وقتی موی خود را میریزی، چرا سر خود را به سمت من نمیچرخانی؟
نقطه موهوم می خواند دهانت راحکیم
بر دهانت این چنین بهتان ز روی ظن چرا
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این موضوع اشاره میکند که برخی افراد بر اساس ظن و گمانهای غلط، اظهارنظر میکنند و به دیگران تهمت میزنند. او میگوید که نباید به این قضاوتهای نادرست و بیاساس توجه کرد و به جای آن باید به حقیقت و واقعیت ایمان داشت.
خرمن عمر مرا از آتش غم سوختی
می زنی بر آتشم هر دم دیگر دامن چرا
هوش مصنوعی: تو با غم و اندوهی که به من دادی، عمرم را مانند خرمن در آتش سوزاندی. اما هر لحظه به آتش درونم دامن میزنی، چرا دست از این کار برنمیداری؟
گرنمی باشد ز رشک غنچه لعل لبت
غنچه را هر صبحدم چاک است پیراهن چرا
هوش مصنوعی: اگر غنچه لعل لب تو به خاطر حسادت بینوا نباشد، پس چرا هر صبح پیراهنش شکاف میخورد؟
با وجود اینکه بیند قامتت را باغبان
می نشاند نونهال سرو درگلشن چرا
هوش مصنوعی: با وجود اینکه باغبان قامت زیبایت را نگاه میکند و جوانهی سرو را در باغ میکارد، اما دلیل خاصی برای این کار وجود دارد.
از تماشائی چه کم گردد ز باغ حسن تو
خوشه چین را رد کنی ای صاحب خرمن چرا
هوش مصنوعی: اگر کسی در باغ زیبایی تو به تماشا بایستد، آیا از خوشهچینی او چیزی کم میشود؟ ای صاحب خرمن، چرا او را رد میکنی؟
بر ندارد بخیه چاک زخم تیغ ابرویت
می زنی از مژه دیگر بر دلم سوزن چرا
هوش مصنوعی: نماز در دل زخم و غمی از نگاه تو به وجود آمده و این درد، همچنان که بخیه ها در زخم میمانند، در دل من باقی مانده است. چرا که مژههای تو به اندازهی سوزن بر جانم فرو میروند و آن زخم را بیشتر میکنند.
چون بلنداقبال اگر آگه ز اسراری مگو
خاتم جم افتد اندر دست اهریمن چرا
هوش مصنوعی: اگر کسی با دانش و بخت خوب از رازها آگاه باشد، نباید سخن بگوید؛ زیرا ممکن است آن تواناییها به دست نیات نادرست بیفتد.