شمارهٔ ۱
نمیدانم چه شور است این ز عشق دوست در دلها
که شیرینکام از او هستند مجنونها و عاقلها
به خود گفتم زعشق آسان شود هر مشکلی دارم
ولی دیدم که هر آسانم از او گشت مشکلها
کس اندر کشتی عشق ار نشیند هست طوفانی
نباید چشم امید افکند دیگر به ساحلها
گمان کردم که راه عشق راهی بیخطر باشد
بدیدم پشتهها از کشتهها در راه و منزلها
پی تاراج دین و دل به هر وادی به هر منزل
همی غارتگران دیدم ز خارجها و داخلها
گروهی واله و حیران گروهی گشته سرگردان
چه عارفها چه عاملها چه عالمها چه جاهلها
در آن وادی که بود از سیل اشکم ره پر آب و گل
همی دیدم خر و بار است کافتاده است در گلها
در آخر دیدم آن دلبر که میجستیمش از هر در
چو جان دائم بر ما هست و ما هستیم غافلها
اگر خواهی ببینی چون بلند اقبال جانان را
بباید دور کرد از خود علایقها و حائلها
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نمیدانم چه شور است این ز عشق دوست در دلها
که شیرینکام از او هستند مجنونها و عاقلها
هوش مصنوعی: نمیدانم چه جذبهای است که عشق دوست در دلها ایجاد کرده است، که همه، چه شادکامان و چه افراد عاقل، مجنون او شدهاند.
به خود گفتم زعشق آسان شود هر مشکلی دارم
ولی دیدم که هر آسانم از او گشت مشکلها
هوش مصنوعی: به خودم گفتم که عشق میتواند هر مشکلی را آسان کند، اما متوجه شدم که هر کاری که فکر میکردم آسان است، از عشق به مشکل تبدیل شد.
کس اندر کشتی عشق ار نشیند هست طوفانی
نباید چشم امید افکند دیگر به ساحلها
هوش مصنوعی: اگر کسی در کشتی عشق قرار گیرد، چنان طوفانی برپاست که دیگر نمیتواند به سواحل امید نگاه کند.
گمان کردم که راه عشق راهی بیخطر باشد
بدیدم پشتهها از کشتهها در راه و منزلها
هوش مصنوعی: تصور میکردم که مسیر عشق بیخطر و آسان است، اما وقتی به آن وارد شدم، دیدم موانع و مشکلات زیادی در سر راهم وجود دارد و افرادی در این راه آسیب دیدهاند.
پی تاراج دین و دل به هر وادی به هر منزل
همی غارتگران دیدم ز خارجها و داخلها
هوش مصنوعی: من در هرجا و در هر مکان، افرادی را دیدم که در حال غارت و تجاوز به دین و دل مردم بودند، چه از خارج و چه از درون.
گروهی واله و حیران گروهی گشته سرگردان
چه عارفها چه عاملها چه عالمها چه جاهلها
هوش مصنوعی: بعضی از مردم در شگفتی و حیرت قرار دارند و برخی دیگر سرگردان هستند. این افراد میتوانند عارفان، عملگراها، دانشمندان و یا حتی نادانها باشند.
در آن وادی که بود از سیل اشکم ره پر آب و گل
همی دیدم خر و بار است کافتاده است در گلها
هوش مصنوعی: در آن منطقهای که به خاطر اشکهای زیاد من پر از آب و گل بود، خر و باری را میدیدم که در گلها افتاده بودند.
در آخر دیدم آن دلبر که میجستیمش از هر در
چو جان دائم بر ما هست و ما هستیم غافلها
هوش مصنوعی: در نهایت متوجه شدم که آن معشوقی را که همیشه به دنبالش بودیم، در هر جا پیدا کردهایم. او مانند جان ماست و در حقیقت همیشه در کنار ماست، اما ما در غفلت و بیخبری زندگی میکنیم.
اگر خواهی ببینی چون بلند اقبال جانان را
بباید دور کرد از خود علایقها و حائلها
هوش مصنوعی: اگر میخواهی خوشبختی و شانس خوب محبوبت را ببینی، باید از تمام وابستگیها و موانع دوری کنی.