گنجور

غزل شمارهٔ ۹۲۲

چو ناله گرد نمودم اثر نمی‌تابد
بهار من هوس رنگ برنمی‌تابد
به یک نظر ز سراپای من قناعت کن
که داغ عرض مکرر شرر نمی‌تابد
به طبع بختم اگر خواب غالب است چه سود
که پنجهٔ مژه‌ام هیچ برنمی‌تابد
اشاره می‌کند از پا نشستن ‌کهسار
که بار نالهٔ دل هرکمر نمی‌تابد
گرفته است خیالت فضای امکان را
چه مهر و ماه‌ که بر بام و در نمی‌تابد
گشاد و بست نگاهی ز دل غنیمت دان
چراغ راه نفس آنقدر نمی‌تابد
نصیب نالهٔ ما هیچ جا رسیدن نیست
نهال یاس خیال ثمر نمی‌تابد
طراوت عرق شرم ما سیه کاری‌ست
که این ستاره به شام دگر نمی‌تابد
غبار آینه اظهار جوهر است اینجا
صفای طبع غرور هنر نمی‌تابد
طلسم‌خویش شکستن علاج‌ کلفت ماست
که شب نمی‌گذرد تا سحر نمی‌تابد
نگاه ما ز تماشای غیر مستغنی است
برون خوبش چراغ‌گهر نمی‌تابد
حباب سخت دلیرانه می‌زند بر موج
دل‌گرفته ز شمشیر سر نمی‌تابد
چو اشک درگره خود چکیدنی دارم
دماغ آبله تنن بیش برنمی‌تابد
خیال بسمل نیرنگ حیرتم بیدل
به خون تپیدن من بال و پر نمی‌تابد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو ناله گرد نمودم اثر نمی‌تابد
بهار من هوس رنگ برنمی‌تابد
هوش مصنوعی: وقتی که صدای ناله‌ام را به گوش می‌رسانم، بی‌ثمر است و هیچ نشانه‌ای از بهار و شکوفایی در زندگی‌ام دیده نمی‌شود. آرزوی من هم که رنگ و زیبایی را به زندگی‌ام بیاورد، قابل تحقق نیست.
به یک نظر ز سراپای من قناعت کن
که داغ عرض مکرر شرر نمی‌تابد
هوش مصنوعی: فقط با یک نگاه به تمام وجود من قناعت کن، زیرا که زخم عمیق من نمی‌تواند بارها خود را نشان دهد.
به طبع بختم اگر خواب غالب است چه سود
که پنجهٔ مژه‌ام هیچ برنمی‌تابد
هوش مصنوعی: اگر سرنوشت من به خواب رفته باشد، چه فایده دارد که چشمانم زیبا و دل‌فریب باشند؟
اشاره می‌کند از پا نشستن ‌کهسار
که بار نالهٔ دل هرکمر نمی‌تابد
هوش مصنوعی: این بیت به وضعیت ناامیدی و فشار عاطفی اشاره دارد، به‌طوری که کوه‌ ها نیز از تحمل سنگینی و بار درد دل خسته می‌شوند و از پا درمی‌آیند. در واقع، فردی که دچار دل‌شکستگی و غم زیادی است، حس می‌کند که این بار به حدی سنگین شده که حتی کوه‌ها نیز تاب آن را ندارند.
گرفته است خیالت فضای امکان را
چه مهر و ماه‌ که بر بام و در نمی‌تابد
هوش مصنوعی: ذهن تو بر فضای ممکنات مسلط شده است، زیرا نه خورشید و نه ماه بر بام و درخانه تابش نمی‌کنند.
گشاد و بست نگاهی ز دل غنیمت دان
چراغ راه نفس آنقدر نمی‌تابد
هوش مصنوعی: نگاه کردن و ارتباط برقرار کردن با احساسات را به عنوان فرصتی ارزشمند در نظر بگیر، چون چراغی که راه را روشن می‌کند، مدت زیادی نمی‌تابد.
نصیب نالهٔ ما هیچ جا رسیدن نیست
نهال یاس خیال ثمر نمی‌تابد
هوش مصنوعی: ناله و غم ما هیچ وقت به جایی نمی‌رسد و آرزوهای ناامیدکننده ما هم به نتیجه نمی‌رسد.
طراوت عرق شرم ما سیه کاری‌ست
که این ستاره به شام دگر نمی‌تابد
هوش مصنوعی: شرم و حیا ما موجب تیره ‌روزی‌ ماست و به همین دلیل، دیگر آن ستاره نور خود را به ما نخواهد بخشید.
غبار آینه اظهار جوهر است اینجا
صفای طبع غرور هنر نمی‌تابد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که خراش‌ها و گرد و غبار روی آینه نشان‌دهنده‌ی وجود اصل و ذات آن چیز است. در اینجا، زیبایی و اصالت هنر نمی‌تواند به طور کامل خود را نشان دهد.
طلسم‌خویش شکستن علاج‌ کلفت ماست
که شب نمی‌گذرد تا سحر نمی‌تابد
هوش مصنوعی: شکستن طلسم‌ و مشکلات خود، راه‌حل درد و غم ماست، زیرا شب‌ها بدون روشنایی سحر نمی‌گذرد.
نگاه ما ز تماشای غیر مستغنی است
برون خوبش چراغ‌گهر نمی‌تابد
هوش مصنوعی: نگاه ما نمی‌تواند از دیدن دیگران بی‌نیاز باشد، زیرا زیبایی او مانند نوری که از خانه‌اش می‌تابد، بر ما تأثیر نمی‌گذارد.
حباب سخت دلیرانه می‌زند بر موج
دل‌گرفته ز شمشیر سر نمی‌تابد
هوش مصنوعی: حباب با شجاعت بر روی موجی که از غم و تلخی به وجود آمده، می‌تازد و سر خود را نمی‌کَند.
چو اشک درگره خود چکیدنی دارم
دماغ آبله تنن بیش برنمی‌تابد
هوش مصنوعی: وقتی اشک در چشمانم می‌چکد، دردی دارم که مانند دماغ آبله به شدت تحمل‌ناپذیر است.
خیال بسمل نیرنگ حیرتم بیدل
به خون تپیدن من بال و پر نمی‌تابد
هوش مصنوعی: تصویر شکنجه و مرگ همواره در ذهنم می‌چرخد و گویی به خاطر درد و رنجی که احساس می‌کنم، دیگر توان پرواز و آزادی ندارم.