غزل شمارهٔ ۹۱۰
تنگی آورده خانهٔ صیاد
یک دو چاک قفسکنید زیاد
سیرآن جلوه مفت فرصت ماست
نوبهاریم چشم بد مرساد
عشق چون شمع در تلاش سجود
سر ما را به پای ما سر داد
نفس آنست آنکهتا رسید به لب
گرد ما چون سحر قیامت زاد
دل تنگ آخر از جهان بردبم
عقده ای داشتیم و کس نگشاد
بیستون در غبار سرمهکم ست
ناله هم رفت در پی فرهاد
چیست شغل جهان حیرانی
خاک خوردن به قدر استعداد
ازکف وارثان نرفت برون
زر قارون، عمارت شداد
خفتهای زیر سقف بیدیوار
عیش این خانهات مبارک باد
یار عمریستنام ما نگرفت
این فراموشی ازکه دارد یاد
نامه دل بود درکف امید
برکه خواندم که باز نفرستاد
تا چراغم رسد به خاموشی
همه شب سرمه میکنم ایجاد
گردم این نه قفس نمییابد
گر به زیرپرمکنند آزاد
چون سپندم در آتشیکه مپرس
سرمه گردم اگرکنم فریاد
محملشمعمیکشمبیدل
خدمت پا بهگردنم افتاد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تنگی آورده خانهٔ صیاد
یک دو چاک قفسکنید زیاد
هوش مصنوعی: صیاد به خاطر تنگی و کمبود جا در خانهاش، باید چند چاک به قفساش اضافه کند.
سیرآن جلوه مفت فرصت ماست
نوبهاریم چشم بد مرساد
هوش مصنوعی: جلوهی زیبای زندگی فرصتی ارزشمند برای ماست، مانند بهار که باید از چشم بد دور بماند.
عشق چون شمع در تلاش سجود
سر ما را به پای ما سر داد
هوش مصنوعی: عشق مانند شمعی است که در حال فروغ و تلاش است و ما را به سمت تسلیم و احترام به خود میکشاند.
نفس آنست آنکهتا رسید به لب
گرد ما چون سحر قیامت زاد
هوش مصنوعی: نفس همان چیزی است که وقتی به لب ما نزدیک میشود، مانند سحر قیامت به وجود میآید.
دل تنگ آخر از جهان بردبم
عقده ای داشتیم و کس نگشاد
هوش مصنوعی: دل ما از دلتنگی به ستوه آمد و در این دنیا رازهایی داشتیم که کسی به آنها پی نبرد.
بیستون در غبار سرمهکم ست
ناله هم رفت در پی فرهاد
هوش مصنوعی: در دودی که بر بیستون نشسته است، صدای ناله به دنبال فرهاد نیز رفته است.
چیست شغل جهان حیرانی
خاک خوردن به قدر استعداد
هوش مصنوعی: شغل دنیا گیج و سرگردانی است و هر کس به اندازه ظرفیت و توانایی خودش در این دنیا زندگی میکند.
ازکف وارثان نرفت برون
زر قارون، عمارت شداد
هوش مصنوعی: زر و مال قارون هرگز از دست وارثان او خارج نشد و همچنین بناهای شگرف شداد نیز پابرجا ماندند.
خفتهای زیر سقف بیدیوار
عیش این خانهات مبارک باد
هوش مصنوعی: در مکانی آرام و راحت، که دیواری ندارد، تو در خواب هستی. امیدوارم زندگی خوشی در این خانه داشته باشی.
یار عمریستنام ما نگرفت
این فراموشی ازکه دارد یاد
هوش مصنوعی: دوست ما سالهاست که نام ما را فراموش کرده، اما این فراموشی ناشی از این است که او یاد کسی دیگر را در ذهن دارد.
نامه دل بود درکف امید
برکه خواندم که باز نفرستاد
هوش مصنوعی: دل من نامهای به امیدی نوشته بود، اما در دستم ماند و دوباره ارسال نشد.
تا چراغم رسد به خاموشی
همه شب سرمه میکنم ایجاد
هوش مصنوعی: من تا وقتی که نورم به پایان برسد، همه شب مشغول آرایش چشم خود هستم.
گردم این نه قفس نمییابد
گر به زیرپرمکنند آزاد
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگرچه ممکن است در ظاهر در محدودیتهایی به سر ببرم، اما در عمل احساس نمیکنم که این محدودیتها بتوانند مرا باطل کنند یا آزادیام را از بین ببرند. در واقع، میتوانم از زیر این محدودیتها عبور کنم و خود را آزاد احساس کنم.
چون سپندم در آتشیکه مپرس
سرمه گردم اگرکنم فریاد
هوش مصنوعی: من مانند آتشی در جا هستم و اگر فریاد بزنم، مثل گرانبهایی میشوم که در گرد و غبار میافتد.
محملشمعمیکشمبیدل
خدمت پا بهگردنم افتاد
هوش مصنوعی: من شمع را در حالی که محملی از عشق دارم به دوش میکشم و در این مسیر، غم و رنج به پاهایم فشار میآورند.
حاشیه ها
1389/08/04 09:11
منصور محمدزاده
خواهشمند است موارد زیر را اصلاح فرمایید:
نادرست:
دل تنگ آخر از جهان بردبم
عقده ای داشتیم و کس نگشاد
درست:
دل تنگ آخر از جهان بردیم
عقده ای داشتیم و کس نگشاد

بیدل دهلوی