غزل شمارهٔ ۵۶۷
نه عشق سوخته و نه هوسگداخته است
چو صبح آینهٔ ما نفسگداخته است
سلامت آرزوی وادی رحیل مباش
که عالمی به فسون جرس گداخته است
به خلق سبقت اسباب پختگی مفروش
که بیشتر ثمر پیشرس گداخته است
ز نقد داغ مکافات خویش آگه نیست
دماغ شعله به این خوش که خس گداخته است
ز انفعال تهی نیست لذت دنیا
عسل مخواه که اینجا مگس گداخته است
غبار مشت پر ما نیاز دامکنید
که عمرها به هوای قفسگداخته است
ترحم است برآن دلکهگاه عرض و نیاز
ز بینیازی فریادرس گداخته است
مگر شکست به فریاد دل رسد ور نه
درای محمل مقصد نفس گداخته است
طلسم هستیِ بیدل که محو حسرت اوست
چو ناله هیچ ندارد ز بسگداخته است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه عشق سوخته و نه هوسگداخته است
چو صبح آینهٔ ما نفسگداخته است
هوش مصنوعی: نه عشق به فنا رفته است و نه آرزوها به سر آمدهاند، بلکه صبحی تازه در آینهٔ ما تجلی یافته که حاکی از روح و زندگی نو است.
سلامت آرزوی وادی رحیل مباش
که عالمی به فسون جرس گداخته است
هوش مصنوعی: به فکر سلامتی و آرامش در زمانی که در سفر هستی نباش، زیرا دنیای اطراف پر از وسوسهها و جذابیتهای فریبنده است که میتواند تو را از مسیر اصلیات منحرف کند.
به خلق سبقت اسباب پختگی مفروش
که بیشتر ثمر پیشرس گداخته است
هوش مصنوعی: به مردم نشان نده که لوازم و امکانات را برای پختگی و پیشرفت خود به کار میگیری، زیرا بیشتر نتیجه و ثمره از مبارزات و تلاشهای سخت به دست میآید.
ز نقد داغ مکافات خویش آگه نیست
دماغ شعله به این خوش که خس گداخته است
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که فردی که در برابر عذاب و پاداش اعمال خود قرار دارد، از واقعیت وضعیت خود آگاهی ندارد. او در حال لذت بردن از شعلههای آتشین و زیباست، در حالی که نمیداند این شعلهها ناشی از تجربه سختیها و رنجهایی است که مثل خس و خاشاک در حال سوختن هستند. بهعبارتی، او از عواقب کارهایش بیخبر است و تنها به زیبایی ظاهری توجه دارد.
ز انفعال تهی نیست لذت دنیا
عسل مخواه که اینجا مگس گداخته است
هوش مصنوعی: لذتهای دنیوی همیشه با چالشها و مشکلات همراه هستند، بنابراین نباید انتظار داشته باشیم که شادیها بدون سختی و دردسر بهدست بیایند. اگر به دنبال خوشی و آرامش هستیم، باید بدانیم که در کنار آنها ممکن است موانع و دشواریهایی نیز وجود داشته باشد.
غبار مشت پر ما نیاز دامکنید
که عمرها به هوای قفسگداخته است
هوش مصنوعی: برای ما که در جستجوی به دست آوردن راحتی و آسایش هستیم، تار و پود نازک زندگیمان به اندازه کفی زندگیمان تحت فشار و در حسرت آزادی میگذرد.
ترحم است برآن دلکهگاه عرض و نیاز
ز بینیازی فریادرس گداخته است
هوش مصنوعی: رفتن به سراغ دلهایی که در مواقعی از نیازی که دارند، به زیبایی و با صداقت درخواست کمک میکنند، نشاندهندهی عشق و حمایت به آنهاست. این دلها در واقع در جستجوی راهی برای برقراری ارتباط و تعامل با دیگران هستند.
مگر شکست به فریاد دل رسد ور نه
درای محمل مقصد نفس گداخته است
هوش مصنوعی: به جز در صورتی که دل به کمک بیاید، شکست نمیخورد. در غیر این صورت، محملی که در آن قرار داریم، مقصدی دردناک برای روح ما خواهد بود.
طلسم هستیِ بیدل که محو حسرت اوست
چو ناله هیچ ندارد ز بسگداخته است
هوش مصنوعی: حالت وجود بیدل به گونهای است که به شدت تحت تأثیر حسرتهایش قرار دارد، به طوری که دیگر هیچ صدایی از او نمیآید و این سکوت نتیجهی عمیق سوز و گدازی است که در درونش احساس میکند.
حاشیه ها
1402/11/01 08:02
امیر علیزاده
بیت ۴ مطابق تصحیح استاد خلیلی؛
ز نقد داغ مکافات خویش آگه نیست
دماغ شعله به این خوش که خس گداخته است.

بیدل دهلوی