گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳۷

بس‌که دارد برق تیغت درگذشتنها شتاب
رنگ نخجیر تو می‌گردد ز پهلوی‌کباب
ناز اگرافسون نخواند مانع آن جلوه‌کیست
در بنای وهم غیرآتش زن وبرخود بتاب
جام نرگس‌گرمی شبنم به شوخی آورد
پیش‌چشمت‌نیست‌غیر از حلقهٔ‌چشم‌پر آب
در مقامی کز تماشایت گدازد هستی‌ام
عرض خجلت دارد ایجاد عرق از آفتاب
واصلان را سودها باشد ز اسباب زیان
قوت پرواز می‌گیرد پر ماهی از آب
از نشان و نام ما بگذر، خیالی پخته‌ایم
خاتم‌گرداب نقشی نیست غیر از پیچ و تاب
در عدم بیکاری ما شغل هستی پیش برد
صنعت اوهام‌کشتی راند در موج سراب
رفتم از خود آنقدرکان جلوه استقبال‌کرد
گردش رنگم فکند آخر ز روی او نقاب
ازگداز من عیار عشق می‌باید گرفت
درعرق دارد جبین تا چشمهٔ خورشید، آب
حسن‌و عشقی نیست اینجا با چه‌پردازدکسی
خانهٔ لیلی سیاه و وادی مجنون خراب
زندگی در قدر جمعیت نفهمیدن‌گذشت
ای شعورت دورباش عافیت لختی بخواب
عالم معنی شدیم وداغ جهل ازما نرفت
ساخت بیدل علمهای بی‌عمل ما راکتاب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بس‌که دارد برق تیغت درگذشتنها شتاب
رنگ نخجیر تو می‌گردد ز پهلوی‌کباب
هوش مصنوعی: تیغ تو به قدری تند و درخشان است که هنگام عبور از میان خطرها، رنگ نخجیر (شکار) به سرخی کباب می‌زند.
ناز اگرافسون نخواند مانع آن جلوه‌کیست
در بنای وهم غیرآتش زن وبرخود بتاب
هوش مصنوعی: اگر زیبایی تو را نخوانند، چه چیز مانع آن تماشای دل‌انگیز است؟ جز این که خیال غیر واقعی باشد، به خود بتاب و درخشش خود را نشان بده.
جام نرگس‌گرمی شبنم به شوخی آورد
پیش‌چشمت‌نیست‌غیر از حلقهٔ‌چشم‌پر آب
هوش مصنوعی: گل نرگس با رطوبت شبنم به تو می‌خندد، اما آنچه در مقابل چشمانت وجود دارد، جز حلقه‌ای از اشک و آب نیست.
در مقامی کز تماشایت گدازد هستی‌ام
عرض خجلت دارد ایجاد عرق از آفتاب
هوش مصنوعی: در جایی که از تماشای تو وجودم به شدت تحت تأثیر قرار می‌گیرد، وجودم در برابر تو شرم دارد و عرق می‌ریزد مانند زمانی که زیر آفتاب هستم.
واصلان را سودها باشد ز اسباب زیان
قوت پرواز می‌گیرد پر ماهی از آب
هوش مصنوعی: کسانی که به درک و وصل دست می‌یابند، از مشکلات و چالش‌ها بهره‌مند می‌شوند و این مسائل به آن‌ها کمک می‌کند تا بر قدرت پرواز و پیشرفت خود بیفزایند، مانند اینکه پرنده‌ای که از آب تغذیه می‌کند، قدرت پروازش افزایش می‌یابد.
از نشان و نام ما بگذر، خیالی پخته‌ایم
خاتم‌گرداب نقشی نیست غیر از پیچ و تاب
هوش مصنوعی: از نشانه‌ها و نام‌های ما گذر کن، چرا که ما فکر و خیالی بالغ و کامل داریم. نقش و علامتی که در دنیای ما وجود دارد، چیزی جز پیچیدگی و تحول نیست.
در عدم بیکاری ما شغل هستی پیش برد
صنعت اوهام‌کشتی راند در موج سراب
هوش مصنوعی: در غیبت و عدم، ما شغفی برای زندگی داریم؛ به همان اندازه که در این دنیای پر از خیالات و توهمات، کشتی‌ران برای برگزاری سرگرمی‌های خود در امواج فریبی که وجود دارد، پیش می‌رفت.
رفتم از خود آنقدرکان جلوه استقبال‌کرد
گردش رنگم فکند آخر ز روی او نقاب
هوش مصنوعی: رفتم از خودم به قدری که زیبایی و جذابیت او مرا به خود مشغول کرد و در نهایت، رنگ و روی من را تحت تأثیر قرار داد و باعث شد که از حقیقت خودم فاصله بگیرم.
ازگداز من عیار عشق می‌باید گرفت
درعرق دارد جبین تا چشمهٔ خورشید، آب
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حقیقت عشق باید از جان خویش بگذری، چرا که محبت حقیقی در دل پنهان است و همچون چشمه‌ای از زیبایی می‌جوشد.
حسن‌و عشقی نیست اینجا با چه‌پردازدکسی
خانهٔ لیلی سیاه و وادی مجنون خراب
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از عدم وجود کاستی‌ها و عشق واقعی است. هیچ‌کس نمی‌تواند با چنین وضعی در پی لیلی باشد، چرا که خانه‌ی لیلی در تاریکی و وادی مجنون در خرابی است. در واقع، برقراری رابطه و عشق در چنین شرایطی ممکن نیست.
زندگی در قدر جمعیت نفهمیدن‌گذشت
ای شعورت دورباش عافیت لختی بخواب
هوش مصنوعی: زندگی در میان جمعیت، به خاطر نادانی سپری شد. ای عقل، دوری از خوشبختی را برای مدتی تحمل کن و آرام بگیر.
عالم معنی شدیم وداغ جهل ازما نرفت
ساخت بیدل علمهای بی‌عمل ما راکتاب
هوش مصنوعی: ما به درک عمیق و معنوی دست یافتیم، اما زخم نادانی هنوز از وجود ما کنار نرفته است. آثار علمی ما که بدون عمل هستند، همچون کتابی بی‌فایده مانده‌اند.

حاشیه ها

در کلیات بیدل چاپ 1298 مطبعهء صفدری واقع شهر بمبئی دربند آخر می طلبی ( میشنوی ) آمده ازنظر شما کدام یک درست است؟

1394/12/05 13:03
محمد حکیم مهری

در غزل شماره 337 دربند آخر در عوش کرد بیدل علمهای بی عمل مارا کتاب ( ساخت بیدل علمهای بی عمل مارا کباب) آمده ازنظر عالی جنابان کدام یک درست است
نوت: کلیات بیدل چاپ 1298 مطبعهء صفدری شهر بمبئی.