غزل شمارهٔ ۲۵۷۰
گر قناعت را توانی داد سامان نگین
پشت ناخن نیز دارد در کفت شان نگین
ای حباب از خود فروشی شرم باید داشتن
یک نفس فرصت نمیارزد به بهتان نگین
دوش همت چند زیر بار منت خم شود
مفت آن خاتم که نپسندید احسان نگین
نیست ممکن از طلسم خودفروشی جستنت
نقش نتواندکشیدن پا ز دامان نگین
هر چه نومید است در رفع جنون دستگاه
هرکه را ره نیست در چاک گریبان نگین
گر همین سازگرفتاریست بال اشتهار
دام هم در راه ما چیدهست دکان نگین
جوهر اقبال نقد هرتنک سرمایه نیست
فلس ماهی تا کجا نازد به سامان نگین
جز به نرمی منتفع نتوان شد از ارباب جاه
موم شو تا باج گیری از درشتان نگین
سستی طالع ز بس افسردگی دربار داشت
نام ما هم سر به سنگ آمد زدامان نگین
ای نفس سرمایه اقبالت فریبی بیش نیست
چون هوا از شبنمش بندند پیمان نگین
بیدل ازگل کردن نامش گریبان میدرٌد
نقش چون تار نظر در چشم حیران نگین
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر قناعت را توانی داد سامان نگین
پشت ناخن نیز دارد در کفت شان نگین
هوش مصنوعی: اگر بتوانی به قناعت سامان دهی، حتی نگین پشت ناخن نیز در دستت جای دارد.
ای حباب از خود فروشی شرم باید داشتن
یک نفس فرصت نمیارزد به بهتان نگین
هوش مصنوعی: ای حباب، باید از خود فروشی خجالت بکشی؛ زیرا یک نفس زندگی ارزش ندارد که به بیهودگی بگذرد.
دوش همت چند زیر بار منت خم شود
مفت آن خاتم که نپسندید احسان نگین
هوش مصنوعی: در شب گذشته، چند نفر از تلاش و زحمتی که متحمل شدهاند، زیر بار نیکی و لطفی که دریافت کردهاند، خم شدند. اما چنین احسانی ارزش ندارد اگر آن شخصی که آن را تقدیم کرده، آن را نپسندد.
نیست ممکن از طلسم خودفروشی جستنت
نقش نتواندکشیدن پا ز دامان نگین
هوش مصنوعی: فرار از جادوی خودفروشی ناممکن است و نمیتوانی از دامن این زنجیر رهایی یابی.
هر چه نومید است در رفع جنون دستگاه
هرکه را ره نیست در چاک گریبان نگین
هوش مصنوعی: هر کس که دلسرد و ناامید است، نمیتواند در حل مشکلاتش موفق شود. کسانی که راهی برای عبور از دشواریها ندارند، در سختی و پراکندهحالی زندگی میکنند.
گر همین سازگرفتاریست بال اشتهار
دام هم در راه ما چیدهست دکان نگین
هوش مصنوعی: اگر همین سازگاری و تطابق وجود دارد، پس باید بگویم که دام ما در راه شما آماده و چیده شده است.
جوهر اقبال نقد هرتنک سرمایه نیست
فلس ماهی تا کجا نازد به سامان نگین
هوش مصنوعی: سرمایه واقعی و ارزشمند، فقط به مقدار پول و ثروت نیست. مانند این که دریاچهای پر از ماهی باشد که فقط به بهانه وجودش، ارزش و زیباییاش را فراموش کنیم.
جز به نرمی منتفع نتوان شد از ارباب جاه
موم شو تا باج گیری از درشتان نگین
هوش مصنوعی: تنها با لطافت و مدارا میتوان از قدرت و جایگاه بالای دیگران بهرهمند شد. باید در برابر قدرتمندان با روحیه نرم و مهربانانه رفتار کرد تا از آنها منفعتی کسب کرد و بهجای تندی و خشونت، به تعامل و همکاری روی آورد.
سستی طالع ز بس افسردگی دربار داشت
نام ما هم سر به سنگ آمد زدامان نگین
هوش مصنوعی: تقدیر ما به خاطر ناراحتیهای زیاد در دربار، ضعیف شده است و نام ما هم به خاطر مشکلات و سختیها، به فراموشی سپرده شده است.
ای نفس سرمایه اقبالت فریبی بیش نیست
چون هوا از شبنمش بندند پیمان نگین
هوش مصنوعی: ای جان، تو ثروت و آیندهات بیشتر از یک فریب نیست، همانطور که هوای شبنم به سادگی از بندهایی که بر آن بسته شده رها میشود.
بیدل ازگل کردن نامش گریبان میدرٌد
نقش چون تار نظر در چشم حیران نگین
هوش مصنوعی: بیدل با نامش مانند گلی زیبا است که میدرّد و قلبها را به خود جلب میکند، نقش او همچون نوری در چشمهای حیرتزده، دل را شگفتزده میکند.

بیدل دهلوی