غزل شمارهٔ ۲۵۰۳
سرمایهٔ اظهار بقا هیچکسی کن
پرواز هما یمن ندارد مگسی کن
تا محو فنا نیست نفس ناله فشان باش
تا قافله آرام پذیرد جرسی کن
افروختنت سوختنی بیش ندارد
گر رشتهٔ شمعی نتوان گشت خسی کن
درکوچهٔ بیباکی هر طبع غباریست
کس مصلح کس نیست تو برخود عسسی کن
بیکسب هوس کام تمنا نتوان یافت
گیرم همه تن عشق شدی بوالهوسی کن
چون شمع نگاهم نفس شعله فروشیست
ای سرمه بجوش از من و فریاد رسی کن
کثرت ز تخیلکدهٔ وهم خیالیست
یک را به تصنع عدد آوازه سی کن
هر جا رسد اندیشه ادبگاه حضور است
تا باد چراغی نشوی بینفسی کن
بیدل چو نگه رام تعلق نتوان شد
گو اشک فشان دانه و حیرت قفسی کن
غزل شمارهٔ ۲۵۰۲: دل پیش نظر گیر سر و برگ نمو کنغزل شمارهٔ ۲۵۰۴: صف حرص و هوا در هم شکستی کجکلاهی کن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سرمایهٔ اظهار بقا هیچکسی کن
پرواز هما یمن ندارد مگسی کن
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هیچکس در زندگی خود نمیتواند به طور دائم و بدون تغییر باقی بماند. مانند پرندهای که در آسمان پرواز میکند، شرایط و اوضاع همواره در حال تغییر است و این تغییرات در زندگی افراد قابلتوجه هستند. در واقع، انسانها باید همواره آمادهی مواجهه با تغییرات باشند و در این دنیا، چیزی به عنوان ثبات مطلق وجود ندارد.
تا محو فنا نیست نفس ناله فشان باش
تا قافله آرام پذیرد جرسی کن
هوش مصنوعی: هنگامی که هنوز به سرنوشت ناپدید شدن دچار نشدهای، باید با صدای بلند و با شور و احساس ناله کنی تا اینکه گروه و جمعیت به آرامی بپذیرند که تو با صدای خودت به آنها اطلاع میدهی.
افروختنت سوختنی بیش ندارد
گر رشتهٔ شمعی نتوان گشت خسی کن
هوش مصنوعی: اگر نور افروخته شده نتواند خاموش شود، هیچ فایدهای نخواهد داشت. اگر به اندازهای که شمع شعلهور است، نتوانی با شخصیت و ارزش خود را بالا ببری، پس بهتر است که خود را کوچک نشماری.
درکوچهٔ بیباکی هر طبع غباریست
کس مصلح کس نیست تو برخود عسسی کن
هوش مصنوعی: در کوچهای که تنها شجاعت و جسارت وجود دارد، هر روحی مانند غباری است و هیچ کس را برای اصلاح نیست. بنابراین، تو خود باید دست به کار شوی و اوضاع را بهبود بخشی.
بیکسب هوس کام تمنا نتوان یافت
گیرم همه تن عشق شدی بوالهوسی کن
هوش مصنوعی: بدون تلاش و تلاش برای رسیدن به خواستههای دل نمیتوان به آرزوها دست یافت. حتی اگر تمام وجودت را به عشق بدهی، باز هم در این راه به بیهودهگی دچار میشوی.
چون شمع نگاهم نفس شعله فروشیست
ای سرمه بجوش از من و فریاد رسی کن
هوش مصنوعی: نگاه من مانند شعله شمعی است که در حال کم شدن و خاموشی است. ای سرمه، به جوش بیا و به من کمک کن تا از این وضعیت نجات یابم.
کثرت ز تخیلکدهٔ وهم خیالیست
یک را به تصنع عدد آوازه سی کن
هوش مصنوعی: تعداد زیاد، ناشی از تصورات غیرواقعی است. برای رساندن یک صدا به جمع زیاد، لازم است از ترفندها و دروغها استفاده کنی.
هر جا رسد اندیشه ادبگاه حضور است
تا باد چراغی نشوی بینفسی کن
هوش مصنوعی: هر جا که فکر و اندیشه در آنجا باشد، محل حضور و آگاهی است. تا زمانی که در این فضا هستی، مانند چراغی روشن باش و خویشتندار و بینفسی را تمرین کن.
بیدل چو نگه رام تعلق نتوان شد
گو اشک فشان دانه و حیرت قفسی کن
هوش مصنوعی: وقتی که بیدل (شاعر) در نظر میگیرد که نمیتواند از وابستگیها و محدودیتها آزاد شود، به او میگوید که حتی اگر اشک بریزد و شگفتزده و محصور در قفس باشد، باز هم این وابستگیها را نمیتواند به راحتی کنار بگذارد.

بیدل دهلوی