گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۵۵

جز حیرت ازین مزرعه خرمن ننمودیم
عبرت نگهی ‌کاشت ‌که آیینه درودیم
در زیر فلک بال نگه وا نتوان ‌کرد
عمریست ‌که واماندهٔ این حلقهٔ دودیم
فریاد که درکشمکش وهم تعلق
فرسود رگ ساز و جنونی نسرودیم
عبرتکدهٔ دهر غبار هوسی داشت
ما نیز نگه‌واری ازین سرمه ربودیم
پیدایی ما کَون و مکان از عدم آورد
جا نیز نبوده‌ست به جایی‌ که نبودیم
آیینه جز آرایش تمثال چه دارد
صفریست تحیر که بر آن جلوه فزودیم
از شور دل‌گمشده سرکوب جرس شد
دستی ‌که به یاد تو درین مرحله سودیم
از جادهٔ تسلیم گذشتن چه خیال است
چون شمع ز سر تا قدم احرام سجودیم
فرداست‌ که باید ز دو عالم مژه بستن
گر یک دو سه روزی به تماشا نغنودیم
بیدل چه خیالست ز ما سعی اقامت
دیریست چو فرصت به ‌گذشتن همه زودیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جز حیرت ازین مزرعه خرمن ننمودیم
عبرت نگهی ‌کاشت ‌که آیینه درودیم
هوش مصنوعی: ما در این دنیای پرسر و صدا و بی‌نظم، جز حیرت و واهمه چیزی به دست نیاوردیم. برای درک حقایق زندگی، تنها باید به آینه‌ای که عبرت‌های گذشته را منعکس می‌کند، نگاه کنیم.
در زیر فلک بال نگه وا نتوان ‌کرد
عمریست ‌که واماندهٔ این حلقهٔ دودیم
هوش مصنوعی: زیر آسمان نتوان بال اوج گرفت؛ سال‌هاست که در این دایره دود و غبار گرفتار مانده‌ایم.
فریاد که درکشمکش وهم تعلق
فرسود رگ ساز و جنونی نسرودیم
هوش مصنوعی: در میانه درگیری‌های ناشی از افکار و وابستگی‌ها، پرده ساز زندگی‌ام پاره شد و نتوانستیم جنونی حقیقی را احساس کنیم.
عبرتکدهٔ دهر غبار هوسی داشت
ما نیز نگه‌واری ازین سرمه ربودیم
هوش مصنوعی: در زندگی، زمانه مکانی است که با حوادث و تجربیات گوناگون می‌تواند درس‌های زیادی به ما بدهد. ما نیز تحت تأثیر علاقه‌ها و تمایلات خود، از این تجربیات بهره‌برداری کرده‌ایم.
پیدایی ما کَون و مکان از عدم آورد
جا نیز نبوده‌ست به جایی‌ که نبودیم
هوش مصنوعی: وجود ما از عدم به وجود آمده و در واقع هیچ‌گاه در جایی نبوده‌ایم که پیش از این وجود نداشتیم.
آیینه جز آرایش تمثال چه دارد
صفریست تحیر که بر آن جلوه فزودیم
هوش مصنوعی: آیینه تنها زیبایی تصویر را نشان می‌دهد و چیزی جز آن ندارد. اینجا بیان می‌شود که حالت تعجب و حیرت، مانند یک فضای خالی است که بر آن زیبایی افزوده می‌شود.
از شور دل‌گمشده سرکوب جرس شد
دستی ‌که به یاد تو درین مرحله سودیم
هوش مصنوعی: از شدت احساسات دل‌شکسته، صدای جرس به گوش می‌رسد، دستانی که به یاد تو در این مسیر حرکت می‌کنند.
از جادهٔ تسلیم گذشتن چه خیال است
چون شمع ز سر تا قدم احرام سجودیم
هوش مصنوعی: عبور از جادهٔ تسلیم به چه معناست وقتی که ما همچون شمع، از سر تا پا به حالت عبادت ایستاده‌ایم؟
فرداست‌ که باید ز دو عالم مژه بستن
گر یک دو سه روزی به تماشا نغنودیم
هوش مصنوعی: فردا روزی است که باید از این دو جهان چشم‌پوشی کنیم، اگر برای یک یا چند روز به تماشا نشسته‌ایم.
بیدل چه خیالست ز ما سعی اقامت
دیریست چو فرصت به ‌گذشتن همه زودیم
هوش مصنوعی: بیدل، چه افکاری به سر داری! تلاش برای ماندن در این دنیا بی‌فایده است، زیرا زمانی که فرصت برای گذر و رفتن پیش می‌آید، ما همیشه شتاب داریم.