گنجور

غزل شمارهٔ ۲۳۲۴

گر در هوای او قدمی پیش رفته‌ایم
مانند شبنم از گره خویش رفته‌ایم
قید جهات مانع پرواز رنگ نیست
از حیرت اینقدر قفس اندیش رفته‌ایم
آنجاکه نقش جبههٔ تسلیم جاده است
آسوده‌ایم اگر همه در نیش رفته‌ایم
تا لب‌گشوده‌ایم به دریوزهٔ امید
چون آبرو ز کیسهٔ درویش رفته‌ایم
زاهد فسون زهد رها کن‌ که عمرهاست
ما هم چو شانه از ته این ریش رفته‌ایم
دنیا و صد معامله عقبا و صد خیال
ما بیخودان به چنگ چه تشویش رفته‌ایم
غواص درد را به محیط‌گهر چه‌کار
اخگر صفت فرو به دل ریش رفته‌ایم
در آفتاب سایه سراغ چه می‌کند
از خویش تا تو آمده‌ای پیش رفته‌ایم
با هیچ ذره راست نیاید حساب ما
از بس که در شمار کم و بیش رفته ایم
بیدل نشاط دهر مآلش ندامت‌ست
چون‌گل ازبن چمن همه تن ریش رفته‌ایم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر در هوای او قدمی پیش رفته‌ایم
مانند شبنم از گره خویش رفته‌ایم
هوش مصنوعی: اگر در محبت او قدمی برداشته‌ایم، مانند شبنم از گره خود دور شده‌ایم.
قید جهات مانع پرواز رنگ نیست
از حیرت اینقدر قفس اندیش رفته‌ایم
هوش مصنوعی: موانع جغرافیایی نمی‌توانند مانع آزادی رنگ‌ها شوند، اما ما به اندازه‌ای در محدودیت‌های فکری خود غرق شده‌ایم که دیگر نمی‌توانیم پرواز کنیم.
آنجاکه نقش جبههٔ تسلیم جاده است
آسوده‌ایم اگر همه در نیش رفته‌ایم
هوش مصنوعی: در جایی که تسلیم شدن به یک مسیر تبدیل می‌شود، ما آرامش داریم حتی اگر همه به سرنوشت تلخی دچار شده باشند.
تا لب‌گشوده‌ایم به دریوزهٔ امید
چون آبرو ز کیسهٔ درویش رفته‌ایم
هوش مصنوعی: ما برای دستیابی به آرزوهایمان به هر دری خواهیم زد و حتی از آبرویمان نیز گذشته‌ایم، مانند درویشی که از دارایی‌اش برای داشتن چیزی می‌گذرد.
زاهد فسون زهد رها کن‌ که عمرهاست
ما هم چو شانه از ته این ریش رفته‌ایم
هوش مصنوعی: زاهد، دست از تظاهر به زهد و دینداری بردار، زیرا سال‌هاست که ما نیز مانند شانه‌ای که از انتهای این ریش جدا شده، از حقیقت دور افتاده‌ایم.
دنیا و صد معامله عقبا و صد خیال
ما بیخودان به چنگ چه تشویش رفته‌ایم
هوش مصنوعی: در این دنیا و در میان معاملات و آرزوهای بی‌شمار ما، چرا اینقدر نگران و مضطرب شده‌ایم؟ همه‌چیز بی‌فایده است.
غواص درد را به محیط‌گهر چه‌کار
اخگر صفت فرو به دل ریش رفته‌ایم
هوش مصنوعی: غواص درد نمی‌تواند به عمق درد و رنج برود، در حالی که ما خود به دل شکسته‌مان آتش می‌زنیم.
در آفتاب سایه سراغ چه می‌کند
از خویش تا تو آمده‌ای پیش رفته‌ایم
هوش مصنوعی: در نور آفتاب، سایه چه نیازی به خود دارد وقتی تو آمده‌ای و ما پیشرفت کرده‌ایم.
با هیچ ذره راست نیاید حساب ما
از بس که در شمار کم و بیش رفته ایم
هوش مصنوعی: ما به حدی در محاسبات خود دچار اشتباه شده‌ایم که هیچ نسبتی نمی‌تواند به درستی ما را بیان کند، چرا که در شمارش چیزها، خواه کم باشد یا بیش، خطاهای فراوانی داریم.
بیدل نشاط دهر مآلش ندامت‌ست
چون‌گل ازبن چمن همه تن ریش رفته‌ایم
هوش مصنوعی: زندگی با همه شور و شوقش در نهایت باعث پشیمانی می‌شود، مانند گلی که از ریشه‌اش در چمن جدا شده و پژمرده است.