غزل شمارهٔ ۲۳۲۰
چون سبحه یک دو روز که با هم نشستهایم
از یکدگر گسسته فراهم نشستهایم
باز است چشم ما به رخ انجمن چو شمع
اما در انتظار فنا هم نشستهایم
هر چند طور عجز به غیر از صواب نیست
زحمتکشی خیال خطا هم نشستهایم
دود سپند مجلس تصویر حیرت است
هر چند گل کنیم صدا هم نشستهایم
غافل نهایم از غم درماندگان خاک
چندی چو آبله ته پا هم نشستهایم
نا قدردان راحت عریان تنی مباش
گاهی برون بند قبا هم نشستهایم
خواب غرور مخمل و دیبا ز ما مخواه
بر فرش بوریای گدا هم نشستهایم
دارد دماغ تخت سلیمان غبار ما
بی پا و سر به روی هوا هم نشستهایم
دود چراغ محفل امکان بهانهجوست
در راه باد ما و شما هم نشستهایم
آسایشی به ترک مطالب نمیرسد
در سایههای دست دعا هم نشستهایم
گر التفات نقش قدم شیوهٔ حیاست
بر خاک آستان تو ما هم نشستهایم
بیدل به رنگ توأم بادام ما و تو
هر چند یک دلیم جدا هم نشستهایم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون سبحه یک دو روز که با هم نشستهایم
از یکدگر گسسته فراهم نشستهایم
هوش مصنوعی: در این مدت کوتاه که در کنار هم بودیم، احساس میکنیم که در عین نزدیکی و دوستانه بودن، هر کدام از ما به سمت دنیای خود حرکت کردهایم و از یکدیگر فاصله گرفتهایم.
باز است چشم ما به رخ انجمن چو شمع
اما در انتظار فنا هم نشستهایم
هوش مصنوعی: چشم ما به زیباییهای جمع دوخته شده است، مثل شمعی که روشنایی میدهد، اما همچنان در انتظار پایان و نابودی خود هستیم.
هر چند طور عجز به غیر از صواب نیست
زحمتکشی خیال خطا هم نشستهایم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ناتوانی جز راستگویی چیزی نیست، ما هم در زحمت و تلاش، به اشتباه فکر میکنیم که درستی را درک کردهایم.
دود سپند مجلس تصویر حیرت است
هر چند گل کنیم صدا هم نشستهایم
هوش مصنوعی: دود اسپند در مجلس نمایانگر حیرت و شگفتی است، هرچند که ما گلی بر لب داریم و سکوت کردهایم.
غافل نهایم از غم درماندگان خاک
چندی چو آبله ته پا هم نشستهایم
هوش مصنوعی: ما از غم و اندوه افرادی که در سختیها و مشکلات به سر میبرند، غافل نیستیم و مدتی است که به آرامی در کنار آنها نشستهایم، مانند زخم پای تازه که هنوز التیام نیافته است.
نا قدردان راحت عریان تنی مباش
گاهی برون بند قبا هم نشستهایم
هوش مصنوعی: آدم ناقدردان نباید به راحتی و آرامش زندگی خود بیتوجه باشد. گاهی اوقات باید از قید و بندها آزاد شد و از زندگی لذت برد.
خواب غرور مخمل و دیبا ز ما مخواه
بر فرش بوریای گدا هم نشستهایم
هوش مصنوعی: از خواب و خوابوخیالهای پر زرق و برق و ظریف خود دست بردار و توقع نداشته باش که در محیطی ساده و بیادعا، مانند فرش گدا، حاضر شویم. ما در وضعیتی قرار داریم که با شرایط عادی و کمفروغ زندگی به نوعی سازگار شدهایم.
دارد دماغ تخت سلیمان غبار ما
بی پا و سر به روی هوا هم نشستهایم
هوش مصنوعی: ما بدون پا و سر، در فضایی بیوزن نشستهایم و غبار بر تخت سلیمان نشسته است.
دود چراغ محفل امکان بهانهجوست
در راه باد ما و شما هم نشستهایم
هوش مصنوعی: دود چراغ نشاندهنده این است که در دنیای امکان، همیشه بهانههایی برای دلمشغولی وجود دارد، در حالی که ما و شما نیز در این فضا حضور داریم و به تماشای این وضعیت نشستهایم.
آسایشی به ترک مطالب نمیرسد
در سایههای دست دعا هم نشستهایم
هوش مصنوعی: آرامشی به دست نمیآید مگر با اوردن خواستهها. ما در حال دعا هستیم و در انتظار برآورده شدن آنها نشستهایم.
گر التفات نقش قدم شیوهٔ حیاست
بر خاک آستان تو ما هم نشستهایم
هوش مصنوعی: اگر توجه کن که رد پای تو نشانهٔ حیات است بر خاک درگاه تو، ما نیز همینجا نشستهایم.
بیدل به رنگ توأم بادام ما و تو
هر چند یک دلیم جدا هم نشستهایم
هوش مصنوعی: ما هر دو به رنگ بادام هستیم و با این که یک دل داریم، جدا از هم نشستهایم.

بیدل دهلوی