غزل شمارهٔ ۲۱۳۰
گر از سایه یک نقش پا برترم
به اقبال وهم آسمان منظرم
به خاکم مده منصب گرد باد
مباد از تعین بگردد سرم
چو عنقا به رنگم خوشست آینه
که خود را به چشم هوس ننگرم
صدا نیست در نبض بیمار من
مگرگرد بر خیزد از بسترم
تنک مشرب حسرتم چون هلال
ز خمیازه پر میشوم ساغرم
تعین عرقواری آبم نداد
جبین کرد از بینمیها ترم
چو صبح قیامت ز سازم مپرس
به ضبط نفس پرده محشرم
بلایی چو تکلیف پرواز نیست
قفس بشکند گر برنجد پرم
چو موجم خیال گهر رهزن است
محیطم ازین پل اگر بگذرم
گه از علم دارم فغان گه ز جهل
جنونهاست جیب نفس میدرم
کمان وار ازین خانههای خیال
به هر جا رسم حلقهٔ بیدرم
چه گویم ز نیرنگ تجدید عشق
که هر دم زدن بیدل دیگرم
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر از سایه یک نقش پا برترم
به اقبال وهم آسمان منظرم
هوش مصنوعی: اگر از سایه یک اثر پا فراتر بروم، خوشبختی و خیال آسمان، بر من نمایان خواهد شد.
به خاکم مده منصب گرد باد
مباد از تعین بگردد سرم
هوش مصنوعی: مرا به خاک ننداز و مقام نده، زیرا اگر به چیزی وابسته شوم، ممکن است سرم به دور خود بچرخد و از مسیر واقعیام منحرف شود.
چو عنقا به رنگم خوشست آینه
که خود را به چشم هوس ننگرم
هوش مصنوعی: مانند پرندهای افسانهای به رنگم زیباست، اما من به آینهای که خودم را در آن ببینم، با آرزوی زیاد نگاه نمیکنم.
صدا نیست در نبض بیمار من
مگرگرد بر خیزد از بسترم
هوش مصنوعی: در نبض بیمار من هیچ صدایی وجود ندارد، جز اینکه هنگامی که گرد و غبار از روی بستر من برمیخیزد.
تنک مشرب حسرتم چون هلال
ز خمیازه پر میشوم ساغرم
هوش مصنوعی: حسرت و آرزوهایم کمفروغ هستند، به مانند هلال ماه که از کمنور بودنش میرسد. هر بار که به آن فکر میکنم، به اندازه یک ساغر پر میشوم.
تعین عرقواری آبم نداد
جبین کرد از بینمیها ترم
هوش مصنوعی: چهرهام به شدت غمگین و افسرده است، چون قطرهای آب بر پیشانیام نباریده و به همین دلیل آرامش ندارم.
چو صبح قیامت ز سازم مپرس
به ضبط نفس پرده محشرم
هوش مصنوعی: هنگامی که صبح قیامت فرا برسد، از من نپرسید که چه سازهایی دارم؛ زیرا در آن زمان، در کنترل نفس خود غرق شدهام و پردههای محشر را میبینم.
بلایی چو تکلیف پرواز نیست
قفس بشکند گر برنجد پرم
هوش مصنوعی: اگر پرندهای به پرواز درآید، حتی اگر قفس را بشکند، نمیتواند از آزار و سختی که در آن قفس دارد، بگریزد. در واقع، گاهی اوقات، مشکلات و مسئولیتها به قدری سنگین میشوند که آزاد بودن در خارج از قفس نیز نتواند آرامش را به ما بازگرداند.
چو موجم خیال گهر رهزن است
محیطم ازین پل اگر بگذرم
هوش مصنوعی: من همچون موجی هستم که خیال گوهری از راه میبرد، اگر از این پل عبور کنم، در اطرافم دیگر نخواهم بود.
گه از علم دارم فغان گه ز جهل
جنونهاست جیب نفس میدرم
هوش مصنوعی: گاهی از روی دانش و آگاهی فریاد میزنم و گاهی هم به خاطر نادانی و جنون، درگیریهایی با خودم دارم.
کمان وار ازین خانههای خیال
به هر جا رسم حلقهٔ بیدرم
هوش مصنوعی: از این خانههای ذهنی مانند یک کمان، به هر جایی که بروم، حلقهای از حسرت به همراه دارم که هیچ دربی ندارد.
چه گویم ز نیرنگ تجدید عشق
که هر دم زدن بیدل دیگرم
هوش مصنوعی: چه بگویم از فریبهایی که در عشق جدید به وجود آمده است، در حالی که هر لحظه بیدل و بیتاب میشوم.