گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۷۲

فریاد جهان سوخت نفس سعی ‌کمندش
تا سرمه رسانید به مژگان بلندش
از حیرت راه طلبش انجم و افلاک
گم‌ کرد صدا قافلهٔ زنگله بندش
ننمود سحر نیز درین معرض ناموس
بیش از دو نفس رشته به صد چاک پرندش
هر گرد که برخاست ازین دشت پری بود
یارب به چه رفتار جنون‌ کرد سمندش
صد مصر شکر آب شد از شرم حلاوت
پیش دو لب او که مکرر شده قندش
کو تحفهٔ دیگر که بیرزد به قبولی
دل پیشکشی بود که در خاک فکندش
جز در چمن شرم جمالش نتوان دید
ای آیینه‌سازان عرق افتاد پسندش
تسلیم به غارتکدهٔ یأس ندارد
جز سجده ‌که ترسم ز جبینم ببرندش
چون من ز دل خاک‌ کمربسته جهانی
تا زور چه همت‌گسلد اینهمه بندش
تشویش دل کس نتوان سهل شمردن
زان شیشه حذر کن‌ که به راهت شکنندش
دل فتنهٔ شورافکن هنگامهٔ هستی است
نُه مجمر گردون و یک آواز سپندش
بیدل به‌ که ‌گویم غم بیداد محبت
این تیر نه آهی‌ست ‌که از دل شکنندش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فریاد جهان سوخت نفس سعی ‌کمندش
تا سرمه رسانید به مژگان بلندش
هوش مصنوعی: جهان به خاطر تلاش و کوشش خود فریاد می‌زند و تلاش می‌کند که به زیبایی و کمال برسد، همان‌طور که سرمه به مژگان بلند زیبایی می‌بخشد.
از حیرت راه طلبش انجم و افلاک
گم‌ کرد صدا قافلهٔ زنگله بندش
هوش مصنوعی: از شگفتی و حیرت در جستجوی او، ستاره‌ها و آسمان‌ها به گمراهی افتادند و صدا به قافله‌ای رسید که در زنجیر او بودند.
ننمود سحر نیز درین معرض ناموس
بیش از دو نفس رشته به صد چاک پرندش
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که سحر و جادو نتوانسته‌است بیشتر از دو بار در این موقعیت به زیبایی یا جذابیت بپردازد، به طوریکه تنها یک رشته از آن، در برابر چندین زیبایی یا جذابیت دیگر، خود را نشان می‌دهد.
هر گرد که برخاست ازین دشت پری بود
یارب به چه رفتار جنون‌ کرد سمندش
هوش مصنوعی: هر گرد و غباری که از این دشت بلند می‌شود، نشانه‌ای از پری و روحی است. ای کاش می‌دانستم این سمند (اسب) با چه رفتار جنونی برخورد کرده است.
صد مصر شکر آب شد از شرم حلاوت
پیش دو لب او که مکرر شده قندش
هوش مصنوعی: از زیبایی و شیرینی لبان او، تمام شهدهای شیرین دنیا تحت تأثیر قرار گرفته و شرم می‌کنند. لبان او آن‌قدر شیرین و دل‌فریب هستند که چون قند دوباره به وجود آمده‌اند.
کو تحفهٔ دیگر که بیرزد به قبولی
دل پیشکشی بود که در خاک فکندش
هوش مصنوعی: کجا می‌توانی هدیه‌ای دیگر پیدا کنی که ارزش قبول کردن داشته باشد، در حالی که آن پیشکش را به خاک سپرده‌اند؟
جز در چمن شرم جمالش نتوان دید
ای آیینه‌سازان عرق افتاد پسندش
هوش مصنوعی: فقط در باغ، زیبایی او را می‌توان دید. ای سازندگان آینه، به این خاطر است که عرق از خوفش بر پیشانی‌تان می‌نشیند.
تسلیم به غارتکدهٔ یأس ندارد
جز سجده ‌که ترسم ز جبینم ببرندش
هوش مصنوعی: تنها راهی که در برابر ناامیدی و despair می‌توانم پذیرش داشته باشم، سجده‌ کردن است. اما می‌ترسم که در این حالت، سجده‌ام را از من بگیرند.
چون من ز دل خاک‌ کمربسته جهانی
تا زور چه همت‌گسلد اینهمه بندش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چون من از دل خاک برخاسته‌ام، دنیا نمی‌تواند با هیچ نیرویی این همه بندها و محدودیت‌هایی که بر من وجود دارد را از بین ببرد. به عبارتی دیگر، بیانگر احساس آزادی و قدرت در مواجهه با سختی‌ها و موانع است.
تشویش دل کس نتوان سهل شمردن
زان شیشه حذر کن‌ که به راهت شکنندش
هوش مصنوعی: نگران دل کسی نباش، زیرا این نگرانی آسان نیست. از آن شیشه‌ای که در دست داری، دوری کن؛ چون ممکن است به راحتی بشکند و مسیرت را دچار مشکل کند.
دل فتنهٔ شورافکن هنگامهٔ هستی است
نُه مجمر گردون و یک آواز سپندش
هوش مصنوعی: دل، منبعی از آشوب و هیجان در دنیای وجود است. مانند نُه چراغ در گردونهٔ زندگی که هر کدام نور خاصی دارد، و یک صدای پاک و زنده آن را همراهی می‌کند.
بیدل به‌ که ‌گویم غم بیداد محبت
این تیر نه آهی‌ست ‌که از دل شکنندش
هوش مصنوعی: به کسی نمی‌توانم بگویم که غم عشق چقدر شدید است، این درد مانند آهی نیست که بتوان آن را از دل بیرون کرد.