غزل شمارهٔ ۱۶۷۷
بر خیالی چیدهایم از دیده تا دل انتظار
لیلی این انجمن وهم است و محمل انتظار
تا دل از امید غافل بود تشویشی نبود
ساز استغنای ما را کرد باطل انتظار
هرکه را دیدیم فکری آنسوی تحقیق داشت
بیکرانی رفت از این دریای ساحل انتظار
از هوس جز ناامیدی با چه پردازدکسی
جستوجو آواره است و پای در گل انتظار
نقش پا هر گامت آغوش دگر وامیکند
ای طلب شرمی که دارد چشم منزل انتظار
قطرهات دریاست گر از وهم گوهر بگذری
عالمی را کرده است از وصل غافل انتظار
چشم واکردیم اما فرصت دیدار کو
بر شرارکاغذ ما بست محمل انتظار
عمرها شد از توقع آبیار عبرتیم
ریشهٔ کشت امل خاک است و حاصل انتظار
بر شبستان خیال وهم و ظن آتش زنید
شمع خاموش است و میسوزد به محفل انتظار
وعدهٔ احسان به معنی ازگدایی نیست کم
از کرم ظلم است اگر خواهد ز سایل انتظار
مردهایم اما همان صبح قیامت در نظر
اینکفن میپرورد در چشم بسمل انتظار
در محبت آرزو را اعتبار دیگر است
این حریفان وصل میخواهند و بیدل انتظار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر خیالی چیدهایم از دیده تا دل انتظار
لیلی این انجمن وهم است و محمل انتظار
هوش مصنوعی: ما تصوری از عشق لیلی در دل و نگاهمان داریم، اما این احساس در حقیقت فقط یک خیال و توهم است که ما در این جمع ساختهایم.
تا دل از امید غافل بود تشویشی نبود
ساز استغنای ما را کرد باطل انتظار
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل به امید چیزی مشغول بود، هیچ نوع تشویش و نگرانی نداشت. اما وقتی غنای وجود ما در انتظارهای غیرضروری زایل شد، به این نتیجه رسیدیم که آن انتظارها بیمعنا بودهاند.
هرکه را دیدیم فکری آنسوی تحقیق داشت
بیکرانی رفت از این دریای ساحل انتظار
هوش مصنوعی: هرکسی را که دیدیم، در دلش اندیشهای در مورد چیزی فراتر از آنچه که کنارش است داشت. او از دنیای رویایی و بیپایان به سوی این دریا و سواحل انتظار رفته است.
از هوس جز ناامیدی با چه پردازدکسی
جستوجو آواره است و پای در گل انتظار
هوش مصنوعی: عشق و آرزو به جز ناامیدی چه ثمری میتواند داشته باشد؟ کسی که به دنبال آن است، مانند یک مسافر بیهدف است که در گل و لای انتظار گیر کرده است.
نقش پا هر گامت آغوش دگر وامیکند
ای طلب شرمی که دارد چشم منزل انتظار
هوش مصنوعی: هر قدمی که برمیداری، جایی تازهای را به آغوش میکشد و بدین ترتیب، در هر گام خود، لذت شگفتانگیزی را به ارمغان میآوری. ای آرزو، چه شرمندهای که چشمانت در انتظار رسیدن به آن مقصد خاطرهانگیز هستند.
قطرهات دریاست گر از وهم گوهر بگذری
عالمی را کرده است از وصل غافل انتظار
هوش مصنوعی: اگر از تصور و خیال خود فراتر بروی، متوجه میشوی که ذرهای از وجود تو همانند دریا بینهایت ارزشمند است. این ارتباطی که در عالم وجود دارد، سبب شده که همه در انتظار وصالی دیگر بمانند.
چشم واکردیم اما فرصت دیدار کو
بر شرارکاغذ ما بست محمل انتظار
هوش مصنوعی: ما چشمانمان را باز کردیم اما فرصتی برای ملاقات نیافتیم، چون انتظار ما بر کاغذ سرد نوشته شده است.
عمرها شد از توقع آبیار عبرتیم
ریشهٔ کشت امل خاک است و حاصل انتظار
هوش مصنوعی: سالها گذشته و ما همچنان به انتظار نشستهایم. ریشههای امید ما در خاکی است که تنها حاصلش انتظار و آرزوهاست.
بر شبستان خیال وهم و ظن آتش زنید
شمع خاموش است و میسوزد به محفل انتظار
هوش مصنوعی: در دل شب، به افکار و خیالات خود هیجان ببخشید؛ چرا که در این لحظه، امید و آرزو در حال شعلهور شدن است، حتی اگر در ظاهر خاموش به نظر برسد.
وعدهٔ احسان به معنی ازگدایی نیست کم
از کرم ظلم است اگر خواهد ز سایل انتظار
هوش مصنوعی: موضوع این بیت به این اشاره دارد که وعدهی کمک و احسان به دیگران نباید تنها به خاطر نیازهای خود یا گدایی باشد. اگر کسی انتظار کمک از دیگران را داشته باشد و خود برای کمک کردن به دیگران اقدامی نکند، این رفتار ناپسند و حتی ظلم به حساب میآید. به عبارت دیگر، انتظار کمک بدون عمل کردن به اصول انسانی و کمک به دیگران، نشاندهندهی کمبود کرم و بخشش است.
مردهایم اما همان صبح قیامت در نظر
اینکفن میپرورد در چشم بسمل انتظار
هوش مصنوعی: ما مردهایم، اما در نظر این کفن، همان صبح قیامت را انتظار میکشیم. در چشمانمان حالتی داریم مانند کسی که منتظر است.
در محبت آرزو را اعتبار دیگر است
این حریفان وصل میخواهند و بیدل انتظار
هوش مصنوعی: در عشق، آرزوها معنای دیگری پیدا میکنند. این رقبا تنها به دنبال رسیدن به محبوب هستند، اما بیخبر از این هستند که انتظار خود زیبایی خاصی دارد.