غزل شمارهٔ ۱۶۵۷
زاهد ز دعوت خلق دارد عجب کر و فر
گر کوشهگیری این است رحمت به شور محشر
واعظ به اوج معنی گر راه شرم دارد
باید ز خود برآید بر پایههای منبر
جهدی که نور فطرت بینور برنتابد
از قول و فعل شخص است اندیشهها مصور
سرمنزل تسلی سیر قفای زانوست
فرسخ شمارهای نیست از موج تا به گوهر
حکم صفای فطرت در سکته هم روان است
آب گهر نسازد استادگی مکدر
هرچند ناتوانم، با ناله پرفشانم
بیمار عشق دور است از التفات بستر
مپسند طبع آزاد تهمتکش تعلق
من الاخیر منشان بر کشتی قلندر
پست و بلند مژگانسد ره نگه چند
اوراق این گلستان بر هم گذار و بگذر
حیرت سرای تحقیق صد چشم بازدارد
چون خانههای زنجیر موضوع حلقهٔ در
آینه تا قیامت حیران خاکلیسیست
خشکی نمیتوان برد از چشمهٔ سکندر
نقش بساط فغفور آشفته مینوشتند
سر زد زموی چینی آخر خطی به مسطر
صد شکر شکوهٔ کس از عجز ما نبالید
فربه نشدگره هم زین رشتههای لاغر
چون سایه سعی پستی تشویش لغزش داشت
خاکم به مشق راحت گفت اندکی فروتر
صد رنگ جلوه در پیش اما چه میتوانکرد
افسون وعده دارد گل بر بهار دیگر
بیدل در این هوسگاه تا چند خود نمایی
ساز تغافلی هم آیینه شد مکرر
غزل شمارهٔ ۱۶۵۶: دست داری برفشان چون کل در اینکلزار زرغزل شمارهٔ ۱۶۵۸: سعی نفس کفیل توست زحمت جستجو مبر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زاهد ز دعوت خلق دارد عجب کر و فر
گر کوشهگیری این است رحمت به شور محشر
هوش مصنوعی: زاهد از اینکه مردم او را دعوت میکنند، تعجب میکند. اما اگر قرار باشد به همه به یکچشم نگاه کند، این رحمت در روز قیامت چه شگفتیهایی خواهد داشت.
واعظ به اوج معنی گر راه شرم دارد
باید ز خود برآید بر پایههای منبر
هوش مصنوعی: واعظ اگر بخواهد به عمق معانی دست یابد و از جایگاه خود در منبر استفاده کند، باید از خودپرستی فاصله بگیرد و در تلاشی پُرمعنا و با خلوص نیت به مردم آموزش دهد.
جهدی که نور فطرت بینور برنتابد
از قول و فعل شخص است اندیشهها مصور
هوش مصنوعی: کوششی که درخشش طبیعی انسان نتواند از سخن و عمل او پدیدار شود، افکارش به صورت شکلگیری میآید.
سرمنزل تسلی سیر قفای زانوست
فرسخ شمارهای نیست از موج تا به گوهر
هوش مصنوعی: محل آرامش و تسلی، جایی است که انسان به دنبال آن است و این آرامش به سادگی به دست نمیآید. فاصلهای که باید طی کرد، از امواج پرخروش زندگی تا رسیدن به گوهری ارزشمند، به عدد و شمارش در نمیآید. در واقع، آنچه اهمیت دارد، سفر و تلاش برای دستیابی به این آرامش است.
حکم صفای فطرت در سکته هم روان است
آب گهر نسازد استادگی مکدر
هوش مصنوعی: راحتی و طهارت ذات انسانی حتی در زمانهای دشوار و تاریکی هم وجود دارد. هیچ چیزی نمیتواند این صفا را تحتالشعاع قرار دهد و اگر هم با مشکل مواجه شود، باز هم عمق و خلوص آن حفظ میگردد.
هرچند ناتوانم، با ناله پرفشانم
بیمار عشق دور است از التفات بستر
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ناتوان هستم، با آوای نالههایم خود را به نمایش میگذارم. بیتوجهی به حال بیمار عشق، که از محبت دور است، بستر و شرایطش را تحت تأثیر قرار داده است.
مپسند طبع آزاد تهمتکش تعلق
من الاخیر منشان بر کشتی قلندر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از قید و بندهای عادی و تعلقات دنیوی بپرهیز و به آزادی طبع خود اهمیت بده. در واقع، به این نکته اشاره میکند که نباید به اتهامات و قضاوتهای دیگران درباره خود اهمیت داد و باید به آزادی خویش و حالت روحیمان توجه کنیم. در نهایت، به کنایه به قافلهای از اهل معنی و روحانیان اشاره دارد که به دنبال حقیقت و معنای واقعی زندگیاند.
پست و بلند مژگانسد ره نگه چند
اوراق این گلستان بر هم گذار و بگذر
هوش مصنوعی: با نگاهی به مژگانهای زیبا و بلند، چه جای نگرانی وجود دارد؟ فقط کافی است که این چند ورق از گلستان را کنار بگذاری و به جلو بروی.
حیرت سرای تحقیق صد چشم بازدارد
چون خانههای زنجیر موضوع حلقهٔ در
هوش مصنوعی: در دنیای تحقیق و جستجو، انسان را به تفکر و تأمل وامیدارد، به گونهای که مانند خانههایی با زنجیر، درک و بینش او را محدود میکند و مانند حلقهای که در را میبندد، نمیگذارد به راحتی به صورت کامل وارد شود.
آینه تا قیامت حیران خاکلیسیست
خشکی نمیتوان برد از چشمهٔ سکندر
هوش مصنوعی: آینه تا ابد در حیرت و شگفتی از کسی است که خاک را میلیسد و نمیتواند از چشمهٔ سکندر، که نماد دانش و روشنی است، دور شود.
نقش بساط فغفور آشفته مینوشتند
سر زد زموی چینی آخر خطی به مسطر
هوش مصنوعی: در کار فرادستی، پشتصحنهای که همه چیز در آن بینظمی و آشفتگی است، واسطهای از سرزمین چین به زندگی و تغییر موقعیتها اشاره میکند. این خط به نوعی بیانگر پایان یک مرحله و آغاز مرحلهای جدید است.
صد شکر شکوهٔ کس از عجز ما نبالید
فربه نشدگره هم زین رشتههای لاغر
هوش مصنوعی: با وجود ناتوانی ما، کسی از ما شکایت نکرد و به همین خاطر هم ما نتوانستیم در این مسیر به رشد و پیشرفت بیشتری دست پیدا کنیم.
چون سایه سعی پستی تشویش لغزش داشت
خاکم به مشق راحت گفت اندکی فروتر
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که وقتی تلاش میکنم، سایهام نشاندهنده نگرانی و بیسامانیام است. خاک من که در حال تمرین است، به آرامی به من میگوید که باید کمی پایینتر بروم.
صد رنگ جلوه در پیش اما چه میتوانکرد
افسون وعده دارد گل بر بهار دیگر
هوش مصنوعی: چندین جلوه و زیبایی در برابر ما وجود دارد، اما چه کاری میتوانیم انجام دهیم وقتی وعدههای زیبا مانند گل، فقط برای بهار بعدی هستند؟
بیدل در این هوسگاه تا چند خود نمایی
ساز تغافلی هم آیینه شد مکرر
هوش مصنوعی: بیدل در این مکان پر از آرزو تا چه زمانی به نمایش خود ادامه خواهد داد، در حالی که بیتوجهی او به خود، همچون آینهای است که خود را بارها و بارها نشان میدهد.