اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیدلان چند خیال گل و شمشاد کنید
خون شوید آن همه کز خود چمن ایجاد کنید
هوش مصنوعی: ای بیدلان، چرا فقط به خیال گل و درختان زیبایی فکر میکنید؟ به جای این خیالپردازیها، بیایید از خود عواطف و احساساتتان مایه بگذارید و تلاش کنید تا چمنی زیبا بسازید.
کو فضایی که توان نیم تپش بال افشاند
ای اسیران قفس خدمت صیادکنید
هوش مصنوعی: کجاست آن فضا که بتواند نیم گام پرواز را بدرخشد؟ ای گرفتارانی که در قفس هستید، به خدمت صیاد بیایید.
ما هم از گلشن دیدار گلی میچیدیم
هر کجا آینه بینید ز ما یاد کنید
هوش مصنوعی: ما هم از باغ عشق، گلی میچیدیم و هر جا که نشانهای از ما دیدید، به یادمان باشید.
یار را باید از آغوش نفس کرد سراغ
آنقدر دور متازید که فریاد کنید
هوش مصنوعی: برای نزدیک شدن به دوست، باید از آغوشش دور نشوید و آنقدر فاصله نگیرید که ناچار به فریاد زدن شوید.
گرد آرام درین دشت تپشخیز کجاست
تا به پایی برسید آبله بنیاد کنید
هوش مصنوعی: در این دشت آرام و پرهیجان، دنبال جایی هستید که بتوانید آن را به قدمی حس کنید و از آنجا شروع به ایجاد چیزی کنید که پایدار و ماندگار باشد.
وضع نامنفعلی سخت خجالت دارد
کاش از هرزه دویها عرق ایجاد کنید
هوش مصنوعی: وضعیت بیفایده و ناپسندی وجود دارد که باعث شرمساری است. کاش از ناپاکیها و بیاخلاقیها دوری کنید و کارهای مفید و سازنده انجام دهید.
موجم از مشق تپش رفت به توفانگداز
یکگهر معنی افسردنم ارشاد کنید
هوش مصنوعی: احساسات و تپشهای درون من مانند امواجی است که به یک طوفان شدید میانجامد. از شما خواهانم که در درک و فهم عمیق این احساسات به من کمک کنید.
عمرها شد عرقآلود تلاش سخنم
به نسیم نفس سوختهام یاد کنید
هوش مصنوعی: سالهاست که در تلاش و کوشش خود عرقریزان بودهام، حالا از شما میخواهم که با نسیم یاد من، که همچون نفس سوختهای است، یادآور شوید.
بوی گل تا نشوم ننگ رهایی نکشم
نیستم سرو که پا در گلم آزاد کنید
هوش مصنوعی: تا زمانی که عطر گل در فضای من نپیچد، احساس آزادی نمیکنم. من مانند سروی نیستم که بدون هیچ قید و بندی در میان گلها حرکت کنم.
صورت ناوکش از دل نکشد جرأت من
به تکلف اگرم خامهی بهزاد کنید
هوش مصنوعی: تصویر زیبای تو از دل من بیرون نمیرود، چون اگر بخواهم با زحمت خودم را به نوشتن بگذارم، باز هم قلم بهزاد را نمیتوانم به کار بگیرم.
نرگس یار به حالم چه نظرها که نداشت
معنی منتخبم بر سر من صاد کنید
هوش مصنوعی: نرگس محبوبم چقدر با نگاههایش به حال من توجه کرده است، لطفاً بر سر من حکمی بفرستید که نشاندهنده انتخاب من باشد.
من بیدل سبق مدرسهی نسیانم
هرچه کردید فراموش مرا یاد کنید
هوش مصنوعی: من یکی از کسانی هستم که در فراموشی مهارت دارم؛ هرچقدر هم که مرا فراموش کنید، لطفا به یاد من باشید.
حاشیه ها
1394/03/12 12:06
مجتبی خراسانی
ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل ، یاد کردیم از شما ، باشد که جبران کنید !
من بیدل سبق مدرسهٔ نسیانم
هرچه کردید فراموش مرا یاد کنید
وضع نامنفعلی سخت خجالت دارد
کاش از هرزهدویها عرق ایجاد کنیم
وضع نامنفعلی یعنی «خجالت نکشیدن»
در خیلی جاها بیدل از انفعال به معنی خجالت نکشیدن استفاده کرده.
در اینجا میگه خجالت نکشیدن اینجا خودش خجالت داره!
حیا کو تا زند آبی غبار هرزهتازم را
که من گرد هوس میگردم و بسیار میگردم
این غبار هرزهتاز را باید آبی بیاد(عرق شرم) و بنشاند چون زمین دارای گرد و خاک رو با آبپاشی غبار را مینشانند.
یه جا دیگه هم میگه:
گر نباشد اشک، خجلت هم تلافی میکند
بهر عذر چشم تر یک جبهه نم داریم ما
که یعنی اگر اشک نیست خجالت کشیدن هم تلافی میکنه و ما عذر چشم را با پیشانیای از عرق شرم جبران میکنیم.
صورت ناوکش از دل نکشد جرأت من
به تکلف اگرم خامه ی بهزاد کنید
میگه من با هیچی نمیتونم این ناوک(تیر) را از دلم بیرون بکشم، حتی اگر بخوام با قلم بهزاد بکشم.
بیدل معمولا از «کشیدن» کلی مفاهیم ایهامی استخراج میکند:
۱- کشیده شدن به سمت چیزی
۲- حسرت کشیدن
۳- معمولا این کشیدن را همراه نقاش میآورد مثل همین بیت، که معنی نقاشیکردن هم بدهد.
یعنی حتی بهزاد هم نمیتونه اینو بکشه😃
در جایی دیگه
غبار ناتوانم بسته نقش دست امیدی
که نتواند ز دامانت کشیدن کلک بهزادم
در جایی دیگر هم میگوید:
به این سستی که میبینم ز بخت نارسا بیدل
کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من
و در جای دیگر:
به این ضعیفی که بار دردم، شکسته در طبع رنگ زردم
بهگرد نقاش شوق گردم،که میکشد حسرتم به سویت