غزل شمارهٔ ۱۵۰۶
چون شرر اقبال هستی بسکه فرصتکاه بود
هر کجا گل کرد روز ما همان بیگاه بود
بر خیال پوچ خلقی تردماغ ناز سوخت
شعله هم مغرور گل از پرده های کاه بود
فهم ناقص رمز قرآن محبت درنیافت
ورنه یک سر نالهٔ دل مد بسمالله بود
فقر با ان جز بینقش غنا صورت نبست
تاگداگفتیم نامش در نگین شاه بود
در غرور آباد نقش هستی امکان چه یافت
هر کجا عرض کتان دادند نور ماه بود
هیچ کافر مبتلای ناقبولیها مباد
یاد ایامیکه ما را در دل کس راه بود
دل به جیب محرمی آخر نفس را ره نداد
پیچ و تاب ریسمان از خشکی این چاه بود
گرد دامانی نیفشاندیم و فرصتها گذشت
دست فقر از آستین هم یک دو چین کوتاه بود
جیب خجلت میدرد ناقدردانیهای درد
چون سحر ما خنده دانستیم و در دل آه بود
تا کجا هنگامهٔ طبع فضول آراستن
عمر مستعجل ز ننگ وضع ما آگاه بود
میتند بیدل جهانی بر تک و تاز امل
نه فلک یک گردش ما سورهٔ جولاه بود
غزل شمارهٔ ۱۵۰۵: یکدو دم هنگامهٔ تشویش مهر و کینه بودغزل شمارهٔ ۱۵۰۷: روزی که عشق رنگ جهان نقش بسته بود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون شرر اقبال هستی بسکه فرصتکاه بود
هر کجا گل کرد روز ما همان بیگاه بود
هوش مصنوعی: وقتی که شانس و خوشبختی مانند آتش سوزانندهای باشد، هر جا که گل و زیبایی ظاهر شود، روز ما به همان اندازه کمفروغ و بیثمر خواهد بود.
بر خیال پوچ خلقی تردماغ ناز سوخت
شعله هم مغرور گل از پرده های کاه بود
هوش مصنوعی: من بر خیال بیاهمیت برخی افراد که به راحتی دچار سرخوردگی میشوند، تأکید میکنم که حتی یک شعله کوچک هم میتواند مانند گل، از چیزهای بیارزش و ناچیز آسیب ببیند.
فهم ناقص رمز قرآن محبت درنیافت
ورنه یک سر نالهٔ دل مد بسمالله بود
هوش مصنوعی: کسی که درک کاملی از مفاهیم عمیق قرآن ندارد، محبت واقعی را درنمییابد. در حقیقت، اگر انسان به درستی این معنا را درک کند، تمام وجود او به ناله و فریاد عشق و محبت در آغاز نام خدا تبدیل خواهد شد.
فقر با ان جز بینقش غنا صورت نبست
تاگداگفتیم نامش در نگین شاه بود
هوش مصنوعی: فقر هرگز به خودی خود به چیزی شکل نمیدهد، مگر زمانی که ما به آن نام یا هویتی بدهیم. به عبارت دیگر، آنچه که به فقر مفهوم میبخشد، نام و نشانی است که به آن نسبت میدهیم.
در غرور آباد نقش هستی امکان چه یافت
هر کجا عرض کتان دادند نور ماه بود
هوش مصنوعی: در دنیای فریبنده وجود، نمیتوان به صورت کامل به هر چیزی دست پیدا کرد. هر جا که محدودیتها و تنگناها وجود داشته، روشنایی و زیبایی حقیقی نیز دیده نشده است.
هیچ کافر مبتلای ناقبولیها مباد
یاد ایامیکه ما را در دل کس راه بود
هوش مصنوعی: هیچ انسان کافر و بیاعتقاد نباید دچار مشکلات و دشواریها شود، زیرا به یاد میآوریم روزهایی را که در دل دیگران جای داشتیم و مورد محبت و پذیرش بودیم.
دل به جیب محرمی آخر نفس را ره نداد
پیچ و تاب ریسمان از خشکی این چاه بود
هوش مصنوعی: دل به کمک و یاری کسی که محرمانه بود، آخرین نفس را نتوانست رها کند. پیچ و تاب ریسمان به خاطر خشکی و تنگی این چاه بود.
گرد دامانی نیفشاندیم و فرصتها گذشت
دست فقر از آستین هم یک دو چین کوتاه بود
هوش مصنوعی: ما در زندگی مقداری از فرصتها را از دست دادیم و با اینکه سختی و فقر در زندگیمان وجود داشته، اما نمیخواستیم به خاطر آن کمکاری کنیم.
جیب خجلت میدرد ناقدردانیهای درد
چون سحر ما خنده دانستیم و در دل آه بود
هوش مصنوعی: نمیتوانم از ناامیدی و بیرحمی دیگران رنجدیده شوم، زیرا مثل سحر، با وجود لبخندهایی که بر لب داریم، در درون دلمان غم و آه وجود دارد.
تا کجا هنگامهٔ طبع فضول آراستن
عمر مستعجل ز ننگ وضع ما آگاه بود
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید به تنشهای غیرضروری و زاید دامن بزنیم، در حالی که عمر ما کوتاه است و از ننگ وضعیت خود آگاه هستیم؟
میتند بیدل جهانی بر تک و تاز امل
نه فلک یک گردش ما سورهٔ جولاه بود
هوش مصنوعی: در این دنیا، بیدل در حال جنگ و تلاش است؛ نه اینکه آسمان تنها با یک چرخش، زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهد. زندگی ما مانند روزگار یک بافنده است که دائم در حال تغییر و تحولی است.