گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۹۱

آدمی‌کاثار تنزیهش رجوع خاک بود
دست اگر بر خویش می‌زد زین وضوها پاک بود
خاک ماکز وهم رفعت ننگ پستی می‌کشد
گر تنزل‌کردی از اوج غرور افلاک بود
هیچکس بر فهم راز از نارسایی پی نبرد
فطرت اینجا عذرخواه خلق بی‌ادراک بود
سیر این گلشن کسی را محرم عبرت نکرد
گل اگر برسر زدیم از بی‌تمیزی خاک بود
هرچه بادابادگویان تاخت هستی بر عدم
راه آفت‌ داشت اما کاروان بیباک بود
با همه‌تعجیل فرصت هیچ‌کوتاهی نداشت
لیک صید مدعا یکسر نفس فتراک بود
پیش ازآن‌کاید خم اسرار مخموران به جوش
طاق مینا خانهٔ تحقیق برگ تاک بود
در سواد فقر جز تنزیه نتوان یافتن
سایه رختی داشت‌کز آلودگیها پاک بود
تا کجا مجنون در ناموس مستوری زند
تار و پود جامهٔ عریان تنی یک چاک بود
در خجالتگاه جسمم جز خطا نامد به پیش
ره به لغزش قطع شد ازبس زمین نمناک بود
هر کجا بیدل ز لعل آبدارش دم زدیم
حرف‌گوهر خجلت دندن بی‌مسواک بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آدمی‌کاثار تنزیهش رجوع خاک بود
دست اگر بر خویش می‌زد زین وضوها پاک بود
هوش مصنوعی: آدمی که روحش از هر آلودگی پاک است، اگر به زمین و خاک برگردد و بر خود بزند، با این کار روحش همچنان پاک می‌ماند و نیازی به این روش‌های ظاهری برای پاک شدن ندارد.
خاک ماکز وهم رفعت ننگ پستی می‌کشد
گر تنزل‌کردی از اوج غرور افلاک بود
هوش مصنوعی: خاک ما به خاطر عظمتی که دارد، هیچ وقت زیر بار ذلت و پستی نمی‌رود. اگر از مقام بلندی و عزت خود پایین بیایی، به ویژه به خاطر خودبینی و غرور، این خاک به تو اجازۀ افتادن نخواهد داد.
هیچکس بر فهم راز از نارسایی پی نبرد
فطرت اینجا عذرخواه خلق بی‌ادراک بود
هوش مصنوعی: هیچکس نمی‌تواند به درک رازها برسد، چون خلقت در اینجا دلیل ناتوانی انسان‌های نادان است.
سیر این گلشن کسی را محرم عبرت نکرد
گل اگر برسر زدیم از بی‌تمیزی خاک بود
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از جریان این باغ عبرت نگرفت؛ اگر گلی به سر ما زد، به خاطر ناپاکی خاک بود.
هرچه بادابادگویان تاخت هستی بر عدم
راه آفت‌ داشت اما کاروان بیباک بود
هوش مصنوعی: هرچه که در دنیا اتفاق می‌افتد و مشکلات و دشواری‌ها وجود دارد، بر روی حقایق زندگی تأثیر می‌گذارد، اما با این حال، افرادی هستند که با شجاعت به پیش می‌روند و از موانع نمی‌هراسند.
با همه‌تعجیل فرصت هیچ‌کوتاهی نداشت
لیک صید مدعا یکسر نفس فتراک بود
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عجله‌ای در کار نبود و هیچ فرصتی را از دست نداد، اما رسیدن به هدف کاملاً دشوار بود و کار آسانی نبود.
پیش ازآن‌کاید خم اسرار مخموران به جوش
طاق مینا خانهٔ تحقیق برگ تاک بود
هوش مصنوعی: قبل از آنکه رازهای پنهان نوشیدنی‌های خوشمزه به سطح بیاید، خانهٔ تحقیق به شکل یک فضای دلنشین و پر از زندگی بود.
در سواد فقر جز تنزیه نتوان یافتن
سایه رختی داشت‌کز آلودگیها پاک بود
هوش مصنوعی: در دنیای فقر، تنها چیزی که می‌توان یافت، برکناری از آلودگی‌هاست. تنها سایه‌ای که می‌توان داشت، سایه‌ای است که از آلودگی‌ها دور و پاک مانده باشد.
تا کجا مجنون در ناموس مستوری زند
تار و پود جامهٔ عریان تنی یک چاک بود
هوش مصنوعی: تا کجا می‌تواند مجنون در عشق پنهان بماند زمانی که جسمش مانند پارچه‌ای عریان، رنج‌ها و زخم‌هایش را نمایان می‌کند؟
در خجالتگاه جسمم جز خطا نامد به پیش
ره به لغزش قطع شد ازبس زمین نمناک بود
هوش مصنوعی: در جایی که نتوانستم به درستی عمل کنم، فقط خطاهای من نمایان شد و به خاطر رطوبت زیاد زمین، راهی برای پیش‌روی نداشتم.
هر کجا بیدل ز لعل آبدارش دم زدیم
حرف‌گوهر خجلت دندن بی‌مسواک بود
هوش مصنوعی: هر جا که بیدل از زیبایی و جذابیت لعل آبدارش سخن گفتیم، کلام‌مان مانند دندان‌هایی بود که بدون مسواک مانده و خجالت‌زده است.