گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۹۶

زان زر و سیم ‌که این مردم باذل بخشند
یک درم مهر دو لب‌کو که به سایل بخشند
جود مطلق به حسابی‌ست‌که از فضل قدیم
کم و بیش همه‌کس از هم غافل بخشند
سر متابید ز تسدم‌که در عرصهٔ عشق
هیکل عافیت از زخم حمایل بخشند
دل مجنون به هواداری لیلی چه کم است
حیف فانوسی این شمع به محمل بخشند
تو و تمکین تغافل‌، من و بی‌صبری درد
نه ترا یاد مروت نه ‌مرا دل بخشند
دلکی دارم و چشمی که ‌کجا باز کنم
کاش این آیینه را تاب مقابل بخشند
لاف هستی زده از مرگ شفاعت‌خواه است
این از آن جنس خطاهاست‌ که مشکل بخشند
گر شوی مرکزپرگار حقیقت چوگهر
در دل بحر همان راحت ساحل بخشند
رهروانیم ز ما راست نیاید آرام
پای خوابیده همان به‌که به منزل بخشند
نیست خون من از آن ننگ ‌که در محشر شرم
جرم ‌آلودگی دامن قاتل بخشند
گرنه منظورکرم بخشش عبرت باشد
چه خیال است که دولت به اراذل بخشند
به هوس داد قناعت دهم و ناز کنم
دل بیدردی اگر با من بیدل بخشند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زان زر و سیم ‌که این مردم باذل بخشند
یک درم مهر دو لب‌کو که به سایل بخشند
هوش مصنوعی: این مردم حاضرند برای پول و ثروت به آسانی ببخشند، اما ارزش یک درهم محبت و مهر دو لب را به کسی که به او احتیاج دارد نمی‌دانند.
جود مطلق به حسابی‌ست‌که از فضل قدیم
کم و بیش همه‌کس از هم غافل بخشند
هوش مصنوعی: بخشش و generosity واقعی به گونه‌ای است که همه انسان‌ها، با وجود اینکه ممکن است از دلسوزی و مهربانی یکدیگر غافل باشند، از گذشته‌ها نسبت به هم نوعی کمک و خوبی از خود نشان می‌دهند.
سر متابید ز تسدم‌که در عرصهٔ عشق
هیکل عافیت از زخم حمایل بخشند
هوش مصنوعی: به خودت فشار نیاور، زیرا در دنیای عشق، محافظت و امنیت ممکن است از زخم‌ها و آسیب‌ها ناشی شود.
دل مجنون به هواداری لیلی چه کم است
حیف فانوسی این شمع به محمل بخشند
هوش مصنوعی: دل مجنون برای عشق لیلی چقدر ارزشمند است، چه حیف که این شمع زیبا را فقط به یک چراغ‌دانی ساده می‌سپارند.
تو و تمکین تغافل‌، من و بی‌صبری درد
نه ترا یاد مروت نه ‌مرا دل بخشند
هوش مصنوعی: من در حالتی هستم که نمی‌توانم از درد و بی‌صبری‌ام رها شوم، در حالی که تو از تواضع و بی‌توجهی برخورداری. نه تو به یاد مرا می‌آوری و نه دل من به تو نرمی می‌کند.
دلکی دارم و چشمی که ‌کجا باز کنم
کاش این آیینه را تاب مقابل بخشند
هوش مصنوعی: من دلی دارم و چشمی که نمی‌دانم کجا باید باز کنم. ای کاش این آینه را اجازه می‌دادند که در برابر من قرار بگیرد.
لاف هستی زده از مرگ شفاعت‌خواه است
این از آن جنس خطاهاست‌ که مشکل بخشند
هوش مصنوعی: این شعر به بیان این نکته می‌پردازد که افراد گاهی از روی نادانی و دروغ، خود را از مرگ و خطرات نجات یافته می‌دانند و به دنبال شفاعت و کمک هستند. این نوع نگرش و خطاهایی که به آن اشاره می‌شود، مشکلاتی را به وجود می‌آورد که جبران آن‌ها کار دشواری است.
گر شوی مرکزپرگار حقیقت چوگهر
در دل بحر همان راحت ساحل بخشند
هوش مصنوعی: اگر در زندگی به حقیقت و مرکزیت وجود خود پی ببری، مانند جواهر در عمق دریا، به تو آرامش و راحتی خواهد داد.
رهروانیم ز ما راست نیاید آرام
پای خوابیده همان به‌که به منزل بخشند
هوش مصنوعی: ما در مسیر زندگی به راه خود ادامه می‌دهیم و از ما انتظار نمی‌رود که به آرامش دست یابیم. بهتر است کسانی که در خواب و سکونند، به مقصدی برسند.
نیست خون من از آن ننگ ‌که در محشر شرم
جرم ‌آلودگی دامن قاتل بخشند
هوش مصنوعی: من از این عیب و ننگ خجالت نمی‌کشم که در قیامت، عذاب گناه قاتل را به دوش بگیرند.
گرنه منظورکرم بخشش عبرت باشد
چه خیال است که دولت به اراذل بخشند
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم که هدیه‌ای که بخشیده می‌شود، نشانه‌ای از عبرت باشد، چه تفکری است که ثروت و نعمت را به نادرستان و بی‌فایده‌ها بدهند؟
به هوس داد قناعت دهم و ناز کنم
دل بیدردی اگر با من بیدل بخشند
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم که به آرزوهایم قناعت کنم و با ناز و ادا، دل خود را در آرامش نگه‌دارم، حتی اگر دیگران به من دل بسپارند.

حاشیه ها

1399/08/01 10:11
محمد هارون صادقی

با ابراز تشکر از ویب سایت وزین گنجور و قدردانی از دست اندرکاران این سایت...
بعد از مطالعه غزل شماره 1396 دریافتم که در مصرع سوم بیت اول به جای ز تسلیم « ز تسدم» نوشته شده امید به تصحیح آن پرداخته ممنون سازید.