گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۹۸

از هجوم کلفت دل ناله بی‌آهنگ ماند
بوی این‌ گل از ضعیفی در طلسم رنگ ماند
سوختیم و مشت خاشاکی ز ما روشن نشد
شعلهٔ ما چون نفس در دام این نیرنگ ماند
از حیا موجی نزد هر چند دل از هم‌ گداخت
آب شد آیینه اما حیرتش در چنگ ماند
سنگ راه هیچکس تحصیل جمعیت مباد
قطرهٔ بیتاب ما گوهر شد و دلتنگ ماند
در خرابات هوس تا دور جام ما رسید
بیدماغی از شراب و نکبتی از بنگ ماند
عجز طاقت در طلب ما را دلیل عذر نیست
منزلی‌کوتا نباید سر به پای لنگ ماند
منت سیقل مکش‌، دردسر اوهام چند
عکس معدوم است اگر آیینه ا‌ت در زنگ ماند
آخر از سعی ضعیفی پیکر فرسوده‌ام
همچو اخگر زیر دیوار شکست رنگ ماند
نیست تکلیف تپیدنهای هستی در عدم
آرمیدن مفت آن سازی‌که بی‌آهنگ ماند
نام را نقش نگینها بال پرواز رساست
ما ز خود رفتیم اگر پای طلب در سنگ ماند
یکقدم ناکرده بیدل قطع راه آرزو
منزل آسودگی ازما به صد فرسنگ ماند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از هجوم کلفت دل ناله بی‌آهنگ ماند
بوی این‌ گل از ضعیفی در طلسم رنگ ماند
هوش مصنوعی: به خاطر فشار و حمله‌ای که به احساسات قلبی من آمده، ناله‌ای بدون لحن و آهنگ از دل خارج می‌شود. همچنین، بوی این گل به دلیل ضعف و ناتوانی‌اش در ترکیب رنگ‌ها، در حالت خواب‌آلودگی باقی مانده است.
سوختیم و مشت خاشاکی ز ما روشن نشد
شعلهٔ ما چون نفس در دام این نیرنگ ماند
هوش مصنوعی: ما سوختیم و هیچ نشانه‌ای از ما باقی نماند. شعله‌ی وجود ما مانند دمی گرفتار در این فریب باقی ماند.
از حیا موجی نزد هر چند دل از هم‌ گداخت
آب شد آیینه اما حیرتش در چنگ ماند
هوش مصنوعی: از شرم و حیا، هر کس به نوعی تحت تأثیر قرار می‌گیرد و دل‌ها اگرچه از هم جدا می‌شوند، اما به نوعی همچنان به هم متصل‌اند. در حالی که این جدایی موجب شده است که مانند آب در آیینه، تصویرها تغییر کند، اما حیرت و شگفتی از این وضعیت همچنان باقی می‌ماند و در دست نگه داشته می‌شود.
سنگ راه هیچکس تحصیل جمعیت مباد
قطرهٔ بیتاب ما گوهر شد و دلتنگ ماند
هوش مصنوعی: در مسیر هیچ‌کس مانع و سختی وجود ندارد که به جمع شدن افراد کمک کند. اما قطره‌ای از احساسات ناآرام ما تبدیل به جواهر شد و همچنان دلگیر و ناراحت ماند.
در خرابات هوس تا دور جام ما رسید
بیدماغی از شراب و نکبتی از بنگ ماند
هوش مصنوعی: در جایی که شوق نوشیدن شراب به سراغم آمد، ناشی‌گری از شراب و بدبختی‌ای از بنگ بر جا ماند.
عجز طاقت در طلب ما را دلیل عذر نیست
منزلی‌کوتا نباید سر به پای لنگ ماند
هوش مصنوعی: خواستن ما، حتی اگر به سختی باشد، بهانه‌ای برای توقف نمی‌شود. در این راه نباید به بهانه‌های کوچک کم آورد و از تلاش بازماند.
منت سیقل مکش‌، دردسر اوهام چند
عکس معدوم است اگر آیینه ا‌ت در زنگ ماند
هوش مصنوعی: به چیزی که برایت نعمت و زیبایی به ارمغان آورده است، بی‌احترامی نکن. اگر ذهن تو تحت تاثیر خیال‌های باطل باشد، بازتاب واقعیت‌ها در آن مانند تصویری مرده و بی‌فایده خواهد بود.
آخر از سعی ضعیفی پیکر فرسوده‌ام
همچو اخگر زیر دیوار شکست رنگ ماند
هوش مصنوعی: در پایان، به خاطر تلاش ناتوانم، بدنم مانند خاکستر زیر دیواری فرسوده و رنگ پریده باقی مانده است.
نیست تکلیف تپیدنهای هستی در عدم
آرمیدن مفت آن سازی‌که بی‌آهنگ ماند
هوش مصنوعی: تپیدن‌های هستی در سکوت عدم هیچ ارزشی ندارد و نتیجه‌ای ندارد. مثل سازی است که بدون هرگونه آهنگی باقی می‌ماند.
نام را نقش نگینها بال پرواز رساست
ما ز خود رفتیم اگر پای طلب در سنگ ماند
هوش مصنوعی: نامی که شایسته است مانند نگینی درخشان است و ما اگر با جدیت و تلاش به دنبال آرزوهایمان برویم، هر مانعی را می‌توانیم پشت سر بگذاریم.
یکقدم ناکرده بیدل قطع راه آرزو
منزل آسودگی ازما به صد فرسنگ ماند
هوش مصنوعی: به سختی می‌توانم به خواستم برسم و آرزوهایم را تحقق بخشم، حتی اگر در تلاش باشم، احساس می‌کنم که به آرامش و آسایش دور از دسترس هستم.

حاشیه ها

1395/06/14 08:09
سجاد

بیت هفتم: "صیقل"