شمارهٔ ۸
ای دل نه سنگ خاره ای! آخر فغان کجاست؟
وی دیده گر نسوختی اشگ روان کجاست؟
ای جان خسته! آن نفس نیم سرد کو؟
وان ناله ها که اید ازو بوی جان کجاست؟
ای صبر سر گرفته! اگر زنده ای هنوز
از سوز سینه نوحه و از غم فغان کجاست؟
ای عقل مختصر! تو ز محنت امان مجوی
خود جسته گیر در همه عالم امان کجاست؟
ای روز! اگر تو همدم و همدرد ما شدی
چشمی پر آب از دم آتش فشان کجاست؟
ای شب! اگر پلاس نپوشیده ای به سوگ
لبهای خشک و گونه چون زعفران کجاست؟
بس بر هم است و تیره جهان ای چه واقعه است؟
آن عیش و خوشدلی که بد اندر جهان کجاست؟
عالم سیاه ماند مگر صبحدم بسوخت
ور نه ز نور در همه عالم نشان کجاست؟
ای آسمان شوخ سیه دل بگوی هین!
کانکس که بد به قدر به از آسمان کجاست؟
وی روزگار سنگدل سفله! باز گوی
کان میوه دل شه صاحبقران کجاست؟
ای دهر دون پرست! بدان تا چه کرده ای؟
در کینه که رفته و خون که خورده ای؟
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دل نه سنگ خاره ای! آخر فغان کجاست؟
وی دیده گر نسوختی اشگ روان کجاست؟
هوش مصنوعی: ای دل، تو که مانند سنگ سخت نیستی! پس چرا صدای ناله و فریاد تو را نمیشنوم؟ و ای دیده، اگر تو نمیسوزی، پس اشکهایت کجا رفتهاند؟
ای جان خسته! آن نفس نیم سرد کو؟
وان ناله ها که اید ازو بوی جان کجاست؟
هوش مصنوعی: ای جان خسته! آن نفس خنکی که میخواستی کجاست؟ و آن نالههایی که بوی زندگی میدهند کجاست؟
ای صبر سر گرفته! اگر زنده ای هنوز
از سوز سینه نوحه و از غم فغان کجاست؟
هوش مصنوعی: ای صبر! اگر هنوز زندهای، پس صدای غم و ناله و زاری کجاست؟
ای عقل مختصر! تو ز محنت امان مجوی
خود جسته گیر در همه عالم امان کجاست؟
هوش مصنوعی: ای عقل کمحجم! در جستجوی آرامش از درد و رنج نباش، بلکه در تمام جهان به دنبال جایی برای پناهندگی و امنیت بگرد.
ای روز! اگر تو همدم و همدرد ما شدی
چشمی پر آب از دم آتش فشان کجاست؟
هوش مصنوعی: ای روز! اگر تو هم با ما همدرد و همدل شدهای، پس کجا میتوانیم چشمی پر از اشک را در کنار آتش فشان پیدا کنیم؟
ای شب! اگر پلاس نپوشیده ای به سوگ
لبهای خشک و گونه چون زعفران کجاست؟
هوش مصنوعی: ای شب! اگر به خاطر عدم شادی و غم، لباس سیاه نپوشیدهای، پس کجاست نشانههای سوگواری بر لبان خشک و گونههای زعفرانی؟
بس بر هم است و تیره جهان ای چه واقعه است؟
آن عیش و خوشدلی که بد اندر جهان کجاست؟
هوش مصنوعی: جهان پر از آشفتگی و تاریکی است، این چه اتفاقی رخ داده است؟ آن خوشی و شادی که در گذشته بود، اکنون کجاست؟
عالم سیاه ماند مگر صبحدم بسوخت
ور نه ز نور در همه عالم نشان کجاست؟
هوش مصنوعی: عالم در تاریکی باقی ماند تا صبح سپیده دم بیاید و روشن شود، و اگر نه، در همه جا باید نشانهای از نور وجود میداشت.
ای آسمان شوخ سیه دل بگوی هین!
کانکس که بد به قدر به از آسمان کجاست؟
هوش مصنوعی: ای آسمان بازیگوش و دلگیر، به من بگو این کجا است که از آسمان هم بدتر به نظر میرسد؟
وی روزگار سنگدل سفله! باز گوی
کان میوه دل شه صاحبقران کجاست؟
هوش مصنوعی: ای روزگار سخت و بیرحم! بگو ببینم، آن میوه دل شاه صاحبقران کجاست؟
ای دهر دون پرست! بدان تا چه کرده ای؟
در کینه که رفته و خون که خورده ای؟
هوش مصنوعی: ای روزگار پست! آگاه باش که چه کردهای؛ در کینهتوزی و خونریزی چه کارها که نکردهای؟