گنجور

شمارهٔ ۱

یارب آن قامت چون سرو خرامان نگرید
یارب آن عارض و آن زلف پریشان نگرید
یوسف و چاه و رسن هر سه بهم دیده نه اید
زلف او بر لب آن چاه زنخدان نگرید
صد هزاران دل از پای در افتاده ز غم
سر نگونسار در آن چاه به زندان نگرید
باد عهدی است ولی سنگ دل ای دلشدگان!
با چنان سختی دل سستی پیمان نگرید
بر لبش کو شکری تنگ شد و تنگ شکر
عقل را فتنه شده از بن دندان نگرید
زلف او سایه طوبی است بکوشید مگر
سایه بر چشمه خورشید درفشان نگرید
آن مبینید که او نوش لب آمد شب وصل
عیش چون زهر من اندر شب هجران نگرید
دولت یوسف گم گشته چه بینید به مصر
زاری و محنت یعقوب به کنعان نگرید
گفتمش بوسه و جان، گفت که اینک سر و سنگ
هان و هان بوسه خران بوسه ارزان نگرید
عالمی فتنه او گشته و صد چون او را
عاشق بارگه خسرو ایران نگرید
تاج بخشی که بدو سلطنت آرام گرفت
خواجه نه فلک از بندگیش نام گرفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارب آن قامت چون سرو خرامان نگرید
یارب آن عارض و آن زلف پریشان نگرید
هوش مصنوعی: ای خدا، کاش آن محبوب خوش‌اندام که مانند سرو به آرامی حرکت می‌کند، به من نگاه کند و همچنین کاش آن چهره زیبا و آن موهای آشفته‌اش به من توجه کند.
یوسف و چاه و رسن هر سه بهم دیده نه اید
زلف او بر لب آن چاه زنخدان نگرید
هوش مصنوعی: یوسف، چاه و ریسمان هر سه به هم مرتبط هستند و تو نمی‌بینی که چگونه زلف او بر لب آن چاه قرار گرفته و زنخدانش به چاه نگاه می‌کند.
صد هزاران دل از پای در افتاده ز غم
سر نگونسار در آن چاه به زندان نگرید
هوش مصنوعی: بسیاری از دل‌ها به خاطر غم و اندوه در حال سقوط هستند و بر آن حال، از عمق چاهی که به مانند زندان است، به پایین نگاه می‌کنند.
باد عهدی است ولی سنگ دل ای دلشدگان!
با چنان سختی دل سستی پیمان نگرید
هوش مصنوعی: باد نمایانگر توافق یا قرار است، اما ای دل‌شدگان، با وجود سنگدلی و خواری، نباید به سادگی به دل‌سردی و قطع پیمان فکر کنید.
بر لبش کو شکری تنگ شد و تنگ شکر
عقل را فتنه شده از بن دندان نگرید
هوش مصنوعی: لبخندش مانند شکر است و عشق به او چنان قوی است که عقل را دچار حیرت و اشتباه کرده و از عمق وجودش به شدت غمگین است.
زلف او سایه طوبی است بکوشید مگر
سایه بر چشمه خورشید درفشان نگرید
هوش مصنوعی: زلف او مانند سایه درخت طوبی است، پس تلاش کنید تا سایه‌ی آن بر روی چشمه‌ی خورشید نتابد و ننگرد.
آن مبینید که او نوش لب آمد شب وصل
عیش چون زهر من اندر شب هجران نگرید
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف یک وضعیت احساسی می‌پردازد. او به تصویر زیبای یک شب وصل می‌پردازد که در آن عشق و شادی وجود دارد، اما زمانی که به یاد روزهای جدایی می‌افتد، همانند زهر تلخی در دلش حس می‌کند و غمگین می‌شود. بنابراین، در این شعر تضاد بین لذت و درد عشق به تصویر کشیده شده است.
دولت یوسف گم گشته چه بینید به مصر
زاری و محنت یعقوب به کنعان نگرید
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت یوسف که در گذشته گم شده به چه چیزی در مصر می‌ارزد؟ در حالی که یعقوب در سرزمین کنعان از غم و اندوه و درد فراق او رنج می‌برد.
گفتمش بوسه و جان، گفت که اینک سر و سنگ
هان و هان بوسه خران بوسه ارزان نگرید
هوش مصنوعی: به او گفتم که بوسه‌ای به من بده و جانم را به تو می‌سپارم، او در پاسخ گفت که اکنون وقت جدی گرفتاری‌ها و مشکلات است. بوسه‌های بی‌ارزش و بی‌معنا فقط مختص افرادی نادان است.
عالمی فتنه او گشته و صد چون او را
عاشق بارگه خسرو ایران نگرید
هوش مصنوعی: برخی از افراد به شدت تحت تأثیر زیبایی و جاذبه‌های خاصی قرار گرفته‌اند و به عشق و علاقه به مقام و جایگاه شاه ایران توجه نمی‌کنند.
تاج بخشی که بدو سلطنت آرام گرفت
خواجه نه فلک از بندگیش نام گرفت
هوش مصنوعی: تاجی که به کسی داده شده و به واسطه آن سلطنت او را آرام کرده است، نشان می‌دهد که نه تنها آسمان به خاطر خدمت او نامی برایش انتخاب نکرده است.