گنجور

شمارهٔ ۵۴

کرم پناها! گشتم اسیر آرزویی
خلاص من همه بر جود بی کرانه نویس
منم درین قفص خاک عندلیب ثنات
قلم بخواه و مرا وجه آب و دانه نویس
سخن به صدر تو کمتر نوشته ام زیراک
نگفت کس که سوی عنصری ترانه نویس
دلم خزانه اندوه باد اگر گویم
که التماس دعاگوی بر خزانه نویس
ز بهر من که شدم پای بوس تو چو رکاب
به دست خویش خطی بر رکابخانه نویس

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کرم پناها! گشتم اسیر آرزویی
خلاص من همه بر جود بی کرانه نویس
هوش مصنوعی: ای پناهده مهربان! در آرزویی گرفتار شدم که تمامی امیدم به بخشش و عطای بی‌نهایت تو بستگی دارد.
منم درین قفص خاک عندلیب ثنات
قلم بخواه و مرا وجه آب و دانه نویس
هوش مصنوعی: من در این قفس خاکی مانند پرنده‌ای هستم که در انتظار ثنای قلم است. از تو می‌خواهم که بهایی برای آب و دانه من بنویسی.
سخن به صدر تو کمتر نوشته ام زیراک
نگفت کس که سوی عنصری ترانه نویس
هوش مصنوعی: من کمتر درباره تو سخن گفته‌ام، زیرا هیچ‌کس نگفته است که باید به مقام تو ترانه‌ای بنویسم.
دلم خزانه اندوه باد اگر گویم
که التماس دعاگوی بر خزانه نویس
هوش مصنوعی: دل من پر از غم و اندوه است، اگر بخواهم چیز دیگری بگویم، فقط درخواست دعا از کسی هستم که مسئول نوشتن این مطالب است.
ز بهر من که شدم پای بوس تو چو رکاب
به دست خویش خطی بر رکابخانه نویس
هوش مصنوعی: به خاطر من، که در عشق تو مانند کسی که پای تو را بوسه‌باران کرده، با دقت در زندگی‌ام پیوسته یاد تو را در دل می‌نویسم.