شمارهٔ ۵
صدر عالی اوحدالدین دام انعامه که هست
چاکر خاک جنابش چشمه آب حیات
بر رخ این رقعه شکل نیلگون یعنی زمین
داده رای او وزیر آسمان را شاه مات
خصمش از رشگ دوات و کلک گوهر بار او
سر بریده همچو کلک آمد سیه دل چون دوات
عبده الاصغر خطابش کرده گاه فیض فضل
بر فلک ماه عطارد بر زمین نیل و فرات
گشته اجرام سپهر از لمعه رایش اثر
برده اوتاد زمین از فضله حلمش ثبات
بنده صدرش مجیر از صدمه صفرا و تب
دارد الحق عارضه در شمل و صحت در شتات
دور از آن قطب جلال امروز شد حالش چنان
کر ببینم باز نشناسم همی نعش از بنات
اندرین محنت جز از مدحش نمی خواهم امان
وندرین نکبت جز از صدرش نمی جویم نجات
دارم اسباب علاج از خشک و تر الا دو چیز
حاصل آید گر کند رایش سوی من التفات
آن یکی سر دو ترش چون شعر من یعنی نقوع
وان دگر شیرین و خوش چون لفظ تو یعنی نبات
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صدر عالی اوحدالدین دام انعامه که هست
چاکر خاک جنابش چشمه آب حیات
هوش مصنوعی: بالای مقام اوحدالدین، که همه جا از محبتش برخورداریم، مانند کسی است که در خدمت او هستیم، مانند چشمهای که آب زندگی را در خود دارد.
بر رخ این رقعه شکل نیلگون یعنی زمین
داده رای او وزیر آسمان را شاه مات
هوش مصنوعی: بر روی این کاغذ که به رنگ نیلگون است، نشاندهنده زمین است که اراده او، مشاوری برای آسمان و شاهی که در وضعیت بحرانی قرار دارد، به شمار میرود.
خصمش از رشگ دوات و کلک گوهر بار او
سر بریده همچو کلک آمد سیه دل چون دوات
هوش مصنوعی: خصم او به خاطر حسدی که به قلم و نوشتههای ارزشمندش دارد، سرش بریده شده است. دل سیاه و تیره او همچون دوات به زمین افتاده و نشان از دلخوشی ندارد.
عبده الاصغر خطابش کرده گاه فیض فضل
بر فلک ماه عطارد بر زمین نیل و فرات
هوش مصنوعی: خداوند کوچکترین بندگانش را مورد خطاب قرار میدهد و گاه فضل و رحمتش بر آسمان میتابد، مانند ماه و عطارد که بر زمینهای نیل و فرات میدرخشند.
گشته اجرام سپهر از لمعه رایش اثر
برده اوتاد زمین از فضله حلمش ثبات
هوش مصنوعی: اجرام آسمانی تحت تأثیر تابش زیبای او قرار گرفتهاند و پایههای زمین به خاطر صبر و تحمل او ثابت و استوار ماندهاند.
بنده صدرش مجیر از صدمه صفرا و تب
دارد الحق عارضه در شمل و صحت در شتات
هوش مصنوعی: من دچار مشکلاتی هستم که از تب و بیماری ناشی از صفرا ناشی میشود و به همین دلیل حال و روز خوبی ندارم. با وجود این بیماری، میتوانم در وضعیت نامشخصی از سلامت بودم.
دور از آن قطب جلال امروز شد حالش چنان
کر ببینم باز نشناسم همی نعش از بنات
هوش مصنوعی: دور از آن نقطهی درخشش و عظمت، حال او به قدری تغییر کرده که نمیتوانم حتی او را بشناسم، انگار که از چهرههای دختران باشد.
اندرین محنت جز از مدحش نمی خواهم امان
وندرین نکبت جز از صدرش نمی جویم نجات
هوش مصنوعی: در این دشواریها تنها از ستایش او مدد میطلبم و در این بدبختیها تنها از مقام او نجات میخواهم.
دارم اسباب علاج از خشک و تر الا دو چیز
حاصل آید گر کند رایش سوی من التفات
هوش مصنوعی: من آمادهام برای درمان مشکلاتم، جز دو چیز که به دست نمیآید. اگر او توجهش را به من معطوف کند، ممکن است تغییراتی ایجاد شود.
آن یکی سر دو ترش چون شعر من یعنی نقوع
وان دگر شیرین و خوش چون لفظ تو یعنی نبات
هوش مصنوعی: یکی از اشعار من تلخ و ناگوار است، مانند سر دو ترش؛ اما شعر دیگری که دارم شیرین و خوش است، مانند واژه تو که حاکی از طعمی لذتبخش و شیرینی است.