گنجور

شمارهٔ ۱

جمال طبلکی! سگ بهتر از توست
که نشناسد کسی زرق و فنت را
بدی با هر که در عالم کسی هست
که نیکی باد لیکن دشمنت را
ز تیغ پهلوان امید دارم
که بدهد گوشمالی گردنت را
مرا گفتی که از عالم چه دانی؟
چه حاصل طبع و رای روشنت را؟
مرا نادان مخوان زیرا که گر تو
ز من پرسی تبار و برزنت را
از اینجا تا به کوهستان بگویم
که این ساعت که . . . زنت را؟

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جمال طبلکی! سگ بهتر از توست
که نشناسد کسی زرق و فنت را
هوش مصنوعی: زیبایی تو مانند زینت یک تمسخر است؛ بهتر است که هیچ کس، حتی سگی هم که تو را نشناسد، فریب ظاهرت را نخورد.
بدی با هر که در عالم کسی هست
که نیکی باد لیکن دشمنت را
هوش مصنوعی: با هر کسی که در دنیا بدی می‌کنی، بدان که همواره شخصی هست که می‌تواند به تو نیکی کند، اما مراقب دشمنت باش.
ز تیغ پهلوان امید دارم
که بدهد گوشمالی گردنت را
هوش مصنوعی: من از شمشیر دلیران امیدوارم که گردنت را تنبیه کند.
مرا گفتی که از عالم چه دانی؟
چه حاصل طبع و رای روشنت را؟
هوش مصنوعی: به من گفتی که از دنیای بیرون چه می‌دانی؟ به چه کار می‌آید نیکویی فکر و اندیشه‌ات؟
مرا نادان مخوان زیرا که گر تو
ز من پرسی تبار و برزنت را
هوش مصنوعی: مرا نادان نام نگذار، چون اگر از من بپرسی درباره خویشان و ریشه‌ام، می‌توانم پاسخ دهم.
از اینجا تا به کوهستان بگویم
که این ساعت که . . . زنت را؟
هوش مصنوعی: من می‌گویم که در این ساعت که چگونه است، از اینجا تا به کوهستان بگویم که همسرت چه احوالی دارد؟