گنجور

بخش ۶

«و در سنه خمس و اربعمائه‌ امیر محمود از بست تاختن آورد بر جانب خوابین‌ که ناحیتی است از غور پیوسته بست و زمین داور و آنجا کافران پلیدتر و قوی‌تر بودند و مضایق‌ بسیار و حصارهای قوی داشتند و امیر مسعود را با خویشتن برده بود.

و وی پیش پدر کارهای بزرگ کرد، و اثرهای مردانگی فراوان نمود و از پشت اسب مبارز ربود. و چون گروهی از ایشان بحصار التجا کردند، مقدّمی از ایشان بر برجی از قلعت بود و بسیار شوخی‌ میکرد و مسلمانان را بدرد میداشت‌، یک چوبه تیر بر حلق وی زد و او بدان کشته شد و ازان برج بیفتاد، یارانش را دل بشکست و حصار را بدادند. و سبب آن همه یک زخم مردانه‌ بود. امیر محمود چون از جنگ فارغ شد و بخیمه بازآمد، آن شیربچه را بنان خوردن فرود آورد و بسیار بنواخت و زیادت تجمّل فرمود . از چنین و مانند چنین اثرها بود که او را بکودکی روز ولی عهد کرد که می‌دید و می‌دانست که چون وی ازین سرای فریبنده برود، جز وی این خاندان بزرگ را- که همیشه برپای باد- برپای نتواند داشت. و اینک دلیل روشن ظاهر است که بیست و نه سال است تا امیر محمود، رضی اللّه عنه، گذشته شده است و با بسیار تنزّلات‌ که افتاد، آن رسوم و آثار ستوده و امن و عدل و نظام کارها که درین حضرت بزرگ است، هیچ جای نیست و در زمین اسلام از کفر نشان نمی‌دهند. همیشه این خاندان بزرگ پاینده باد و اولیاش‌ منصور و اعداش‌ مقهور و سلطان معظّم، فرخ- زاد، فرزند این پادشاه بزرگ کامروا و کامگار و برخوردار از ملک و جوانی بحقّ محمّد و آله‌ .

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ نور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

«و در سنه خمس و اربعمائه‌ امیر محمود از بست تاختن آورد بر جانب خوابین‌ که ناحیتی است از غور پیوسته بست و زمین داور و آنجا کافران پلیدتر و قوی‌تر بودند و مضایق‌ بسیار و حصارهای قوی داشتند و امیر مسعود را با خویشتن برده بود.
هوش مصنوعی: در سال 405 هجری، امیر محمود به سمت خوابین که منطقه‌ای در غور و نزدیک بست بود، حمله کرد. در این منطقه، کافران به شدت قوی و پلید بودند و دارای موانع و دژهای مستحکم زیادی بودند. امیر مسعود نیز در این سفر همراه او بود.
و وی پیش پدر کارهای بزرگ کرد، و اثرهای مردانگی فراوان نمود و از پشت اسب مبارز ربود. و چون گروهی از ایشان بحصار التجا کردند، مقدّمی از ایشان بر برجی از قلعت بود و بسیار شوخی‌ میکرد و مسلمانان را بدرد میداشت‌، یک چوبه تیر بر حلق وی زد و او بدان کشته شد و ازان برج بیفتاد، یارانش را دل بشکست و حصار را بدادند. و سبب آن همه یک زخم مردانه‌ بود. امیر محمود چون از جنگ فارغ شد و بخیمه بازآمد، آن شیربچه را بنان خوردن فرود آورد و بسیار بنواخت و زیادت تجمّل فرمود . از چنین و مانند چنین اثرها بود که او را بکودکی روز ولی عهد کرد که می‌دید و می‌دانست که چون وی ازین سرای فریبنده برود، جز وی این خاندان بزرگ را- که همیشه برپای باد- برپای نتواند داشت. و اینک دلیل روشن ظاهر است که بیست و نه سال است تا امیر محمود، رضی اللّه عنه، گذشته شده است و با بسیار تنزّلات‌ که افتاد، آن رسوم و آثار ستوده و امن و عدل و نظام کارها که درین حضرت بزرگ است، هیچ جای نیست و در زمین اسلام از کفر نشان نمی‌دهند. همیشه این خاندان بزرگ پاینده باد و اولیاش‌ منصور و اعداش‌ مقهور و سلطان معظّم، فرخ- زاد، فرزند این پادشاه بزرگ کامروا و کامگار و برخوردار از ملک و جوانی بحقّ محمّد و آله‌ .
هوش مصنوعی: او در نزد پدر خود کارهای بزرگ انجام داد و نشان از مردانگی بسیار از خود به جا گذاشت و در میدان نبرد شجاعت‌های خود را نشان داد. وقتی برخی از دشمنان در دژ پناه گرفتند، یکی از آن‌ها از برج دژ بر فراز رفت و به تمسخر مسلمانان پرداخت. در همین حین، تیر رزمنده‌ای به او اصابت کرد و او را به قتل رساند و از آن برج به پایین افتاد. این اتفاق باعث دل‌شکستگی یارانش شد و دژ به دست مسلمانان افتاد. این همه به خاطر یک زخم شجاعانه بود. امیر محمود پس از پایان جنگ به خیمه بازگشت و آن نوجوان شجاع را مورد محبت قرار داد و او را مورد احترام و توجه قرار داد. از این قبیل اعمال و رفتار بود که او به عنوان ولی‌عهد در جوانی انتخاب شد، زیرا می‌دانست که اگر او از این دنیا برود، دیگر نمی‌تواند این خاندان بزرگ را که همیشه برپا بوده، حفظ کند. اکنون واضح است که بیست و نه سال از درگذشت امیر محمود، رضی‌الله‌عنه، می‌گذرد و با وجود مشکلاتی که پیش آمد، آن رفتارها و آثار مثبت از جمله امنیت و عدالت در این شخص بزرگ همواره باقی مانده است و در سرزمین اسلام نشانی از کفر وجود ندارد. همیشه این خاندان بزرگ برقرار باد و دوستانش پیروز و دشمنانش مغلوب باشند و سلطان عظیم، فرزند این پادشاه بزرگ، کامیاب و خوشبخت باشد.

خوانش ها

بخش ۶ به خوانش سعید شریفی