گنجور

بخش ۱ - آغاز تاریخ امیر شهاب الدّوله مسعود بن محمود رحمة اللّه علیهما

آغاز تاریخ امیر شهاب الدّوله مسعود بن محمود رحمة اللّه علیهما

همی گوید ابو الفضل محمد بن الحسین البیهقی، رحمة اللّه علیه، هر چند این فصل از تاریخ مسبوق‌ است بدانچه بگذشت در ذکر، لکن در رتبه سابق است.

ابتدا بباید دانست که امیر ماضی، رحمة اللّه علیه، شکوفه نهالی بود که ملک‌ از آن نهال پیدا شد، و دررسید چون امیر شهید مسعود بر تخت ملک و جایگاه پدر بنشست. و آن افاضل‌ که تاریخ امیر عادل سبکتگین را، رضی اللّه عنه، براندند از ابتدای کودکی وی تا آنگاه که بسرای البتگین‌ افتاد، حاجب بزرگ و سپاه‌سالار سامانیان‌، و کارهای درشت‌ که بر وی بگذشت تا آنگاه که درجه امارت‌ غزنین یافت و در آن عزّ گذشته شد و کار بامیر محمود رسید، چنانکه نبشته‌اند و شرح داده، و من نیز تا آخر عمرش نبشتم، آنچه بر ایشان بود، کرده‌اند و آنچه مرا دست داد بمقدار دانش خویش نیز کردم تا بدین پادشاه بزرگ رسیدم، و من که فضلی ندارم و در درجه ایشان نیستم‌، چون مجتازان‌ بوده‌ام تا اینجا رسیدم. و غرض من نه آن است که مردم این عصر را بازنمایم حال سلطان مسعود، انار اللّه برهانه‌، که او را دیده‌اند و از بزرگی و شهامت و تفرّد وی در همه ادوات‌ سیاست و ریاست واقف گشته. امّا غرض من آن است که تاریخ- پایه‌یی‌ بنویسم و بنائی بزرگ افراشته گردانم، چنانکه ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند. و توفیق اتمام آن از حضرت صمدیّت‌ خواهم و اللّه ولیّ التّوفیق‌ . و چون در تاریخ شرط کردم که در اوّل نشستن هر پادشاهی خطبه‌یی بنویسم، پس براندن تاریخ مشغول گردم، اکنون آن شرط نگاه دارم بمشیّة اللّه و عونه‌ .

فصل

چنان گویم که فاضل‌تر ملوک‌ گذشته گروهی‌اند که بزرگتر بودند. و از آن گروه دو تن را نام برده‌اند یکی اسکندر یونانی و دیگر اردشیر پارسی. چون خداوندان‌ و پادشاهان ما ازین دو بگذشته‌اند بهمه چیزها، باید دانست بضرورت که ملوک ما بزرگتر روی زمین بوده‌اند، چه اسکندر مردی بود که آتش‌وار سلطانی وی نیرو گرفت و بر بالا شد روزی چند سخت اندک‌ و پس خاکستر شد. و آن مملکتهای بزرگ که گرفت و در آبادانی جهان که بگشت، سبیل وی‌ آنست که کسی بهر تماشا بجایها بگذرد. و از آن پادشاهان که ایشان را قهر کرد، چون آن خواست‌ که او را گردن نهادند و خویشتن را کهتر وی خواندند، راست بدان مانست که سوگند گران داشته است و آن را راست کرده است تا دروغ نشود . گرد عالم گشتن چه سود؟ پادشاه ضابط باید، که چون ملکی و بقعتی‌ بگیرد و آن را ضبط نتواند کرد و زود دست بمملکت دیگر یازد و همچنان بگذرد و آن را مهمل‌ گذارد، همه زبانها را در گفتن آنکه وی عاجز است، مجال‌ تمام داده باشد. و بزرگتر آثار اسکندر را که در کتب نبشته‌اند آن دارند که او دارا را که ملک عجم بود و فور را که ملک هندوستان بود، بکشت. و با هر یکی ازین دو تن او را زلّتی‌ بوده‌ دانند سخت زشت و بزرگ. زلّت او با دارا آن بود که بنشابور در جنگ خویشتن را بر شبه رسولی‌ بلشکر دارا برد، وی را بشناختند و خواستند که بگیرند، امّا بجست‌ . و دارا را خود ثقات‌ او کشتند و کار زیر و زبر شد. و اما زلّت با فور آن بود که چون جنگ میان ایشان قائم شد و دراز کشید، فور اسکندر را بمبارزت‌ خواست و هر دو با یکدیگر بگشتند، و روا نیست که پادشاه این خطر اختیار کند. و اسکندر مردی محتال‌ و گریز بود، پیش از آنکه نزدیک فور آمد، حیلتی ساخت در کشتن فور، بآنکه از جانب لشکر فور بانگی به نیرو آمد و فور را دل‌مشغول شد و از آن جانب نگریست و اسکندر فرصت یافت و وی را بزد و بکشت. پس اسکندر مردی بوده است با طول و عرض‌ و بانگ و برق و صاعقه، چنانکه در بهار و تابستان ابر باشد، که بپادشاهان روی زمین بگذشته است و بباریده و باز شده‌، فکأنّه سحابة صیف عن قلیل تقشّع‌ .

و پس از وی پانصد سال ملک یونانیان که بداشت و بر روی زمین بکشید بیک تدبیر راست بود که ارسطاطالیس‌ استاد اسکندر کرد و گفت: مملکت قسمت باید کرد میان ملوک تا بیکدیگر مشغول می‌باشند و بروم نپردازند. و ایشانرا ملوک طوائف خوانند.

و اما اردشیر بابکان‌ : بزرگتر چیزی که از وی روایت کنند آنست که وی دولت شده‌ عجم را بازآورد و سنّتی‌ از عدل میان ملوک نهاد و پس از مرگ وی گروهی بر آن‌ رفتند. و لعمری‌ این بزرگ بود ولیکن ایزد، عزّوجلّ، مدّت ملوک طوائف بپایان آورده بود تا اردشیر را آن کار بدان آسانی برفت‌ . و معجزاتی میگویند این دو تن را بوده است، چنانکه پیغمبران را باشد؛ و خاندان این دولت بزرگ را آن اثر و مناقب‌ بوده است که کسی را نبود، چنانکه درین تاریخ بیامد و دیگر نیز بیاید.

پس اگر طاعنی یا حاسدی گوید که اصل بزرگان این خاندان بزرگ از کودکی‌ آمده است خامل ذکر، جواب او آنست که تا ایزد، عزّذکره، آدم را بیافریده است، تقدیر چنان کرده است که ملک را انتقال می‌افتاده است‌ ازین امّت‌ بدان امّت و ازین گروه بدان گروه، بزرگتر گواهی بر این چه میگویم کلام آفریدگار است، جلّ جلاله و تقدّست اسماءه‌، که گفته است: قل اللهمّ مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر انّک علی کلّ شی‌ء قدیر . پس بباید دانست که برکشیدن تقدیر ایزد، عزّذکره، پیراهن ملک از گروهی و پوشانیدن در گروه دیگر اندران حکمتی است ایزدی و مصلحتی عام مر خلق روی زمین را که درک مردمان از دریافتن آن عاجز مانده است و کس را نرسد که اندیشه کند که این چراست تا بگفتار [چه‌] رسد. و هرچند این قاعده درست و راست است و ناچار است راضی بودن بقضای خدای، عزّوجلّ، خردمندان اگر اندیشه را برین کار پوشیده‌ گمارند و استنباط و استخراج کنند تا برین دلیلی روشن یابند، ایشان را مقرّر گردد که آفریدگار، جلّ جلاله‌، عالم اسرار است که کارهای نابوده‌ را بداند، و در علم غیب او برفته است که در جهان در فلان بقعت مردی پیدا خواهد شد که از آن مرد بندگان او را راحت خواهد بود و ایمنی و آن زمین را برکت و آبادانی، و قاعده‌های استوار می‌نهد، چنانکه چون از آن تخم‌ بدان مرد رسید، چنان گشته باشد که مردم روزگار وی وضیع‌ و شریف او را گردن نهند و مطیع و منقاد باشند و در آن طاعت هیچ خجلت را بخویشتن راه ندهند. و چنانکه این پادشاه را پیدا آرد، با وی گروهی مردم دررساند اعوان‌ و خدمتگاران وی که فراخور وی باشند، یکی از دیگر مهترتر و کافی‌تر و شایسته‌تر و شجاع‌تر و داناتر، تا آن بقعت و مردم آن بدان پادشاه و بدان یاران آراسته‌تر گردد تا آن مدّت که ایزد، عزّوجلّ، تقدیر کرده باشد، تبارک اللّه احسن الخالقین‌ .

و از آن پیغمبران‌، صلوات اللّه علیهم اجمعین، همچنین رفته است از روزگار آدم، علیه السّلام، تا خاتم انبیا مصطفی، علیه السّلام. و بباید نگریست که چون مصطفی، علیه السّلام، یگانه روی زمین بود، او را یاران بر چه جمله داد که پس از وفات وی چه کردند و اسلام بکدام درجه رسانیدند چنانکه در تواریخ و سیر پیداست، و تا رستخیز این شریعت خواهد بود هر روز قوی‌تر و پیداتر و بالاتر، و لو کره المشرکون‌ .

و کار دولت ناصری‌ یمینی حافظی معینی‌ که امروز ظاهر است و سلطان معظّم ابو شجاع فرخ‌زاد ابن ناصر دین اللّه، اطال اللّه بقاءه‌، آن را میراث دارد میراثی حلال‌، هم برین جمله است. ایزد، عزّذکره، چون خواست که دولت بدین بزرگی پیدا شود بر روی زمین، امیر عادل سبکتگین را از درجه کفر بدرجه ایمان رسانید و وی را مسلمانی عطا داد و پس برکشید تا از آن اصل درخت مبارک شاخها پیدا آمد به بسیار درجه از اصل قوی‌تر. بدان شاخها اسلام بیاراست و قوّة خلفای پیغمبر اسلام در ایشان بست‌، تا چون نگاه کرده آید محمود و مسعود، رحمة اللّه علیهما، دو آفتاب روشن بودند پوشیده صبحی و شفقی‌ که چون آن صبح و شفق‌ برگذشته است روشنی آن آفتابها پیدا آمده است‌ . و اینک از آن آفتابها چندین ستاره نامدار و سیّاره تابدار بی‌شمار حاصل گشته است. همیشه این دولت بزرگ پاینده باد هر روز قوی‌تر علی رغم الاعداء و الحاسدین‌ .

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ نور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آغاز تاریخ امیر شهاب الدّوله مسعود بن محمود رحمة اللّه علیهما
هوش مصنوعی: آغاز تاریخ امیر شهاب‌الدوله مسعود بن محمود، که مورد رحمت خداوند قرار گیرد.
همی گوید ابو الفضل محمد بن الحسین البیهقی، رحمة اللّه علیه، هر چند این فصل از تاریخ مسبوق‌ است بدانچه بگذشت در ذکر، لکن در رتبه سابق است.
هوش مصنوعی: ابوالفضل محمد بن الحسین بیهقی، رحمة الله علیه، می‌گوید هرچند این بخش از تاریخ به موضوعاتی که پیش‌تر ذکر شده مربوط می‌شود، اما در درجه اهمیت و رتبه‌ای که دارد، بالاتر است.
ابتدا بباید دانست که امیر ماضی، رحمة اللّه علیه، شکوفه نهالی بود که ملک‌ از آن نهال پیدا شد، و دررسید چون امیر شهید مسعود بر تخت ملک و جایگاه پدر بنشست. و آن افاضل‌ که تاریخ امیر عادل سبکتگین را، رضی اللّه عنه، براندند از ابتدای کودکی وی تا آنگاه که بسرای البتگین‌ افتاد، حاجب بزرگ و سپاه‌سالار سامانیان‌، و کارهای درشت‌ که بر وی بگذشت تا آنگاه که درجه امارت‌ غزنین یافت و در آن عزّ گذشته شد و کار بامیر محمود رسید، چنانکه نبشته‌اند و شرح داده، و من نیز تا آخر عمرش نبشتم، آنچه بر ایشان بود، کرده‌اند و آنچه مرا دست داد بمقدار دانش خویش نیز کردم تا بدین پادشاه بزرگ رسیدم، و من که فضلی ندارم و در درجه ایشان نیستم‌، چون مجتازان‌ بوده‌ام تا اینجا رسیدم. و غرض من نه آن است که مردم این عصر را بازنمایم حال سلطان مسعود، انار اللّه برهانه‌، که او را دیده‌اند و از بزرگی و شهامت و تفرّد وی در همه ادوات‌ سیاست و ریاست واقف گشته. امّا غرض من آن است که تاریخ- پایه‌یی‌ بنویسم و بنائی بزرگ افراشته گردانم، چنانکه ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند. و توفیق اتمام آن از حضرت صمدیّت‌ خواهم و اللّه ولیّ التّوفیق‌ . و چون در تاریخ شرط کردم که در اوّل نشستن هر پادشاهی خطبه‌یی بنویسم، پس براندن تاریخ مشغول گردم، اکنون آن شرط نگاه دارم بمشیّة اللّه و عونه‌ .
هوش مصنوعی: برای درک بهتر موضوع، باید دانست که امیر ماضی شخصیت برجسته‌ای بود که کارهای بزرگ و مهمی را در تاریخ رقم زد. او در زمانی به قدرت رسید که جایگاه پدرش را اشغال کرد و نقش مهمی در تاریخ امیر عادل سبکتگین ایفا نمود. از دوران کودکی‌اش تا زمانی که به مقام امارت در غزنین دست یافت، حوادث و چالش‌های زیادی را پشت سر گذاشت. در این میان، کارهای امیر محمود نیز بسیار مورد توجه قرار گرفت و این مسیر را تا پایان زندگی‌اش دنبال کردند. نویسنده این متن با وجود تواضع، قصد دارد تاریخ‌نگاری کند که بازتاب‌دهنده این وقایع بزرگ باشد تا یاد و نام این پادشاهان تا آخر زمان حفظ شود. او همچنین یاور و کمک الهی را در این امر خواسته و بر این نکته تاکید دارد که نوشتن تاریخ با شروع هر پادشاهی، یک شرط است که به آن ادامه خواهد داد.
چنان گویم که فاضل‌تر ملوک‌ گذشته گروهی‌اند که بزرگتر بودند. و از آن گروه دو تن را نام برده‌اند یکی اسکندر یونانی و دیگر اردشیر پارسی. چون خداوندان‌ و پادشاهان ما ازین دو بگذشته‌اند بهمه چیزها، باید دانست بضرورت که ملوک ما بزرگتر روی زمین بوده‌اند، چه اسکندر مردی بود که آتش‌وار سلطانی وی نیرو گرفت و بر بالا شد روزی چند سخت اندک‌ و پس خاکستر شد. و آن مملکتهای بزرگ که گرفت و در آبادانی جهان که بگشت، سبیل وی‌ آنست که کسی بهر تماشا بجایها بگذرد. و از آن پادشاهان که ایشان را قهر کرد، چون آن خواست‌ که او را گردن نهادند و خویشتن را کهتر وی خواندند، راست بدان مانست که سوگند گران داشته است و آن را راست کرده است تا دروغ نشود . گرد عالم گشتن چه سود؟ پادشاه ضابط باید، که چون ملکی و بقعتی‌ بگیرد و آن را ضبط نتواند کرد و زود دست بمملکت دیگر یازد و همچنان بگذرد و آن را مهمل‌ گذارد، همه زبانها را در گفتن آنکه وی عاجز است، مجال‌ تمام داده باشد. و بزرگتر آثار اسکندر را که در کتب نبشته‌اند آن دارند که او دارا را که ملک عجم بود و فور را که ملک هندوستان بود، بکشت. و با هر یکی ازین دو تن او را زلّتی‌ بوده‌ دانند سخت زشت و بزرگ. زلّت او با دارا آن بود که بنشابور در جنگ خویشتن را بر شبه رسولی‌ بلشکر دارا برد، وی را بشناختند و خواستند که بگیرند، امّا بجست‌ . و دارا را خود ثقات‌ او کشتند و کار زیر و زبر شد. و اما زلّت با فور آن بود که چون جنگ میان ایشان قائم شد و دراز کشید، فور اسکندر را بمبارزت‌ خواست و هر دو با یکدیگر بگشتند، و روا نیست که پادشاه این خطر اختیار کند. و اسکندر مردی محتال‌ و گریز بود، پیش از آنکه نزدیک فور آمد، حیلتی ساخت در کشتن فور، بآنکه از جانب لشکر فور بانگی به نیرو آمد و فور را دل‌مشغول شد و از آن جانب نگریست و اسکندر فرصت یافت و وی را بزد و بکشت. پس اسکندر مردی بوده است با طول و عرض‌ و بانگ و برق و صاعقه، چنانکه در بهار و تابستان ابر باشد، که بپادشاهان روی زمین بگذشته است و بباریده و باز شده‌، فکأنّه سحابة صیف عن قلیل تقشّع‌ .
هوش مصنوعی: ملوک گذشته، گروهی از جمله اسکندر یونانی و اردشیر پارسی وجود دارند که از نظر بزرگی و عظمت در تاریخ شناخته شده‌اند. اگرچه این دو پادشاه توانستند به دستاوردهای زیادی برسند، اما پادشاهان ما از آن‌ها بزرگ‌تر و موفق‌تر بوده‌اند. اسکندر، با سلطنتی کوتاه اما پرآتش، توانست بر سرزمین‌های وسیعی مسلط شود، اما در نهایت ناپدید شد. او در جستجوی قدرت، موفقیت‌هایی را کسب کرد، اما در نهایت آن سرزمین‌ها به حال خود رها شد. مردم درباره او می‌گویند که در جنگ‌ها به دلیل عدم توانایی او در حفظ سرزمین‌ها زبان به انتقاد گشوده‌اند. در مورد دستاوردهای اسکندر، یکی از بزرگ‌ترین ننگ‌ها، شکست او در برابر دارا و فور است. در یکی از جنگ‌ها، اسکندر به اشتباه خود را در معرض خطر قرار داد و در نبردی با دارا، نتوانست از خود دفاع کند. همچنین، در جنگ با فور، او با حیله‌ای موفق شد که این پادشاه را به قتل برساند، اما این رویدادها باعث شد که اعتبار اسکندر تحت تأثیر قرار گیرد. او به عنوان شخصی با قدرت و صلابت معرفی می‌شود، اما در واقع دستاوردهایش با خطرات و ننگ‌هایی همراه بوده است. در نهایت، او به عنوان یک پادشاه موقتی معرفی می‌شود که با وجود قدرتش، نتوانسته است یک سلطنت پایدار بسازد.
و پس از وی پانصد سال ملک یونانیان که بداشت و بر روی زمین بکشید بیک تدبیر راست بود که ارسطاطالیس‌ استاد اسکندر کرد و گفت: مملکت قسمت باید کرد میان ملوک تا بیکدیگر مشغول می‌باشند و بروم نپردازند. و ایشانرا ملوک طوائف خوانند.
هوش مصنوعی: پس از او، به مدت پانصد سال، حاکمیت یونانی‌ها بر زمین ادامه داشت و این امر به تدبیر ارسطو، استاد اسکندر، انجام شد. او پیشنهاد داد که این مملکت باید میان چند پادشاه تقسیم شود تا هرکدام مشغول کارهای خود باشند و به یکدیگر توجه نکنند. به این پادشاهان، "ملوک طوائف" گفته می‌شود.
و اما اردشیر بابکان‌ : بزرگتر چیزی که از وی روایت کنند آنست که وی دولت شده‌ عجم را بازآورد و سنّتی‌ از عدل میان ملوک نهاد و پس از مرگ وی گروهی بر آن‌ رفتند. و لعمری‌ این بزرگ بود ولیکن ایزد، عزّوجلّ، مدّت ملوک طوائف بپایان آورده بود تا اردشیر را آن کار بدان آسانی برفت‌ . و معجزاتی میگویند این دو تن را بوده است، چنانکه پیغمبران را باشد؛ و خاندان این دولت بزرگ را آن اثر و مناقب‌ بوده است که کسی را نبود، چنانکه درین تاریخ بیامد و دیگر نیز بیاید.
هوش مصنوعی: اردشیر بابکان یکی از شخصیت‌های بزرگ تاریخ است که نقل می‌شود او توانسته دولتی را که از بین رفته بود به حالت اول برگرداند و نظامی از عدالت میان شاهان برقرار کند. پس از مرگ او، برخی به دنبال ادامه این سنت رفتند. علی‌رغم بزرگی و اهمیت این کار، به نظر می‌رسد که خداوند مدت حکومت‌های مختلف را به پایان رسانده بود و بنابراین کار اردشیر با سهولت انجام شد. همچنین گفته می‌شود که او و برخی دیگر از شخصیت‌های بزرگ دارای معجزاتی بودند که مشابه معجزات پیامبران است. خاندان اردشیر نیز به خاطر ویژگی‌ها و صفات خاصی که داشتند، در تاریخ متمایز بودند و این ویژگی‌ها در طول زمان تکرار شده و خواهد شد.
پس اگر طاعنی یا حاسدی گوید که اصل بزرگان این خاندان بزرگ از کودکی‌ آمده است خامل ذکر، جواب او آنست که تا ایزد، عزّذکره، آدم را بیافریده است، تقدیر چنان کرده است که ملک را انتقال می‌افتاده است‌ ازین امّت‌ بدان امّت و ازین گروه بدان گروه، بزرگتر گواهی بر این چه میگویم کلام آفریدگار است، جلّ جلاله و تقدّست اسماءه‌، که گفته است: قل اللهمّ مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر انّک علی کلّ شی‌ء قدیر . پس بباید دانست که برکشیدن تقدیر ایزد، عزّذکره، پیراهن ملک از گروهی و پوشانیدن در گروه دیگر اندران حکمتی است ایزدی و مصلحتی عام مر خلق روی زمین را که درک مردمان از دریافتن آن عاجز مانده است و کس را نرسد که اندیشه کند که این چراست تا بگفتار [چه‌] رسد. و هرچند این قاعده درست و راست است و ناچار است راضی بودن بقضای خدای، عزّوجلّ، خردمندان اگر اندیشه را برین کار پوشیده‌ گمارند و استنباط و استخراج کنند تا برین دلیلی روشن یابند، ایشان را مقرّر گردد که آفریدگار، جلّ جلاله‌، عالم اسرار است که کارهای نابوده‌ را بداند، و در علم غیب او برفته است که در جهان در فلان بقعت مردی پیدا خواهد شد که از آن مرد بندگان او را راحت خواهد بود و ایمنی و آن زمین را برکت و آبادانی، و قاعده‌های استوار می‌نهد، چنانکه چون از آن تخم‌ بدان مرد رسید، چنان گشته باشد که مردم روزگار وی وضیع‌ و شریف او را گردن نهند و مطیع و منقاد باشند و در آن طاعت هیچ خجلت را بخویشتن راه ندهند. و چنانکه این پادشاه را پیدا آرد، با وی گروهی مردم دررساند اعوان‌ و خدمتگاران وی که فراخور وی باشند، یکی از دیگر مهترتر و کافی‌تر و شایسته‌تر و شجاع‌تر و داناتر، تا آن بقعت و مردم آن بدان پادشاه و بدان یاران آراسته‌تر گردد تا آن مدّت که ایزد، عزّوجلّ، تقدیر کرده باشد، تبارک اللّه احسن الخالقین‌ .
هوش مصنوعی: اگر کسی از حسادت یا طعنه بگوید که اصل بزرگواران این خاندان بزرگ از دوران کودکی آنها بوده، پاسخ این است که خداوند از زمان آفرینش آدم، تقدیر کرده که سلطنت از یک قوم به قوم دیگر منتقل شود. این موضوع را بهتر از کلام خداوند نمی‌توان گواهی داد که می‌فرماید: «ای خداوند صاحب ملک، ملک را به هر که بخواهی می‌دهی و از هر که بخواهی می‌گیری و هر که را بخواهی عزیز و هر که را بخواهی ذلیل می‌کنی». بنابراین باید دانست که این تصمیم الهی برای انتقال سلطنت از یک گروه به گروه دیگر، حکمت و مصلحتی عام دارد که انسان‌ها از درک آن ناتوانند و کسی توانایی تفکر درباره این موضوع را ندارد. این قانون قطعی است و افرادی که خردمندند، اگر به این موضوع بیشتر بیاندیشند، متوجه خواهند شد که خداوند عالم به تمامی اسرار است و می‌داند کی و در کجا فردی ظهور خواهد کرد که می‌تواند به بندگان او آسایش و امنیت بیاورد و سرزمین‌ها را آباد کند. به طوری که زمانی که این فرد به آن مردم برسد، مردم آن دوران به او احترام می‌گذارند و در طاعت او خجالت نخواهند کشید. همچنین مردان برجسته و شایسته‌ای به او خواهند پیوست که هر یک از دیگری بهتر و مناسب‌تر خواهند بود تا آن سرزمین و مردمش به سبب این پادشاه و یارانش به بهترین شکل آباد شود و این تا زمانی ادامه خواهد داشت که خداوند مقدر کرده است.
و از آن پیغمبران‌، صلوات اللّه علیهم اجمعین، همچنین رفته است از روزگار آدم، علیه السّلام، تا خاتم انبیا مصطفی، علیه السّلام. و بباید نگریست که چون مصطفی، علیه السّلام، یگانه روی زمین بود، او را یاران بر چه جمله داد که پس از وفات وی چه کردند و اسلام بکدام درجه رسانیدند چنانکه در تواریخ و سیر پیداست، و تا رستخیز این شریعت خواهد بود هر روز قوی‌تر و پیداتر و بالاتر، و لو کره المشرکون‌ .
هوش مصنوعی: از زمان آدم، پیامبرانی آمده‌اند تا خاتم پیامبران، یعنی حضرت محمد (ص)، که یگانه در زمین بود. باید بررسی کرد که یاران او پس از وفاتش چه کردند و اسلام را به چه جایگاهی رساندند، همان‌طور که در تاریخ و سیرها مشخص است. این شریعت تا روز قیامت هر روز قوی‌تر و شفاف‌تر خواهد بود، حتی اگر کافران بخواهند به آن آسیب بزنند.
و کار دولت ناصری‌ یمینی حافظی معینی‌ که امروز ظاهر است و سلطان معظّم ابو شجاع فرخ‌زاد ابن ناصر دین اللّه، اطال اللّه بقاءه‌، آن را میراث دارد میراثی حلال‌، هم برین جمله است. ایزد، عزّذکره، چون خواست که دولت بدین بزرگی پیدا شود بر روی زمین، امیر عادل سبکتگین را از درجه کفر بدرجه ایمان رسانید و وی را مسلمانی عطا داد و پس برکشید تا از آن اصل درخت مبارک شاخها پیدا آمد به بسیار درجه از اصل قوی‌تر. بدان شاخها اسلام بیاراست و قوّة خلفای پیغمبر اسلام در ایشان بست‌، تا چون نگاه کرده آید محمود و مسعود، رحمة اللّه علیهما، دو آفتاب روشن بودند پوشیده صبحی و شفقی‌ که چون آن صبح و شفق‌ برگذشته است روشنی آن آفتابها پیدا آمده است‌ . و اینک از آن آفتابها چندین ستاره نامدار و سیّاره تابدار بی‌شمار حاصل گشته است. همیشه این دولت بزرگ پاینده باد هر روز قوی‌تر علی رغم الاعداء و الحاسدین‌ .
هوش مصنوعی: دولت ناصری که امروز به دست سلطان ابو شجاع فرخ‌زاد، فرزند ناصر دین الله، اداره می‌شود، میراث حلالی است که به او رسیده است. خداوند، زمانی که اراده کرد که چنین دولتی در زمین شکل بگیرد، امیر عادل سبکتگین را از کفر به ایمان هدایت کرد و او را به مقام مسلمانی رسانید. سپس، او را به مقام بالایی ارتقا داد و از او درختی مبارک به وجود آمد که شاخه‌هایش به مراتب قوی‌تر از اصل بودند. این شاخه‌ها با اسلام زینت یافتند و قدرت خلفای پیامبر اسلام در آن‌ها تجلی کرد. اگر به محمود و مسعود، رحمت خدا بر آن‌ها، نظر کنیم، آن‌ها مانند دو خورشید روشن هستند که نورشان پس از طلوع صبح و غروب افق آشکار می‌شود. اکنون، از آن دو خورشید، ستاره‌های درخشان و سیارات بی‌شماری به وجود آمده است. امیدواریم این دولت بزرگ همیشه برقرار بماند و هر روز قوی‌تر شود، با وجود دشمنان و حسودان.

خوانش ها

بخش ۱ - آغاز تاریخ امیر شهاب الدّوله مسعود بن محمود رحمة اللّه علیهما به خوانش سعید شریفی

حاشیه ها

1402/06/14 16:09
جواد کردحیدری

در اواخر متن این قسمت یعنی سطر چهارم از انتها، چنین آمده است:
بدان شاخها اسلام بیاراست و قوّة خلفای پیغمبر اسلام در ایشان بست‌.
که ظاهراً تعبیر پیغمبر/پیامبر اسلام در متون اصلاً سابقه ندارد و درست باید «پیغمبر علیه‌السلام» باشد کما این که در تاریخ بیهقی به تصحیح مرحوم فیاض و مرحوم غنی در سال ۱۳۲۴ (صفحهٔ ۹۹) به صورت «قوة خلفای پیغمبر علیه‌السلام» آمده است و این ترکیب نادرست پیغمبر اسلام به جای رسول الله و پیغمبر خدا که اصلاً سابقه‌ای در متون گذشته ندارد نیامده است و عجیب است که در  تاریخ بیهقی تصحیح مرحوم فیاض از انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد در شهریور سال ۲۵۳۶ (صفحهٔ ۱۲۰) که ظاهراً مبنای کار گنجور هم بوده است، مرتکب این سهو شدند که مناسب  است اصلاح شود.
گفتنی است که مرحوم امیری فیروزکوهی هم در مقاله‌ای در نشریه دانشکده الهیات مشهد ش ۱۴ (سال ۱۳۵۴) صص ۲۱۵ - ۲۱۸ توضیحاتی دادند در باب رواج تعبیر نادرست پیامبر اسلام به جای پیامبر خدا (=رسول‌الله) که گویا متأثر از نوشته های مستشرقان بوده است و با ترجمه وارد شده است.

1402/10/31 22:12
دکتر حافظ رهنورد

در توصیف اسکندر در جنگ با فور بیهقی نوشته است او مردی بود محتال و گُربُز که به معنای حیله‌گر و  جُربُزه‌دار است. در متن محتال و گریز نوشته آمده که نادرست است.