گنجور

شمارهٔ ۳۶

به بازی عشق می‌بازم، سر بازار سر بازم
ره مردان صفا سازم، سر بازار سر بازم
به میدان اسپ تازم، توئی واقف نه از رازم
چنین نازیست می نازم، سر بازار سر بازم
زجام عشق می خودرم، ز هستی خویش خود مردم
سعادت گوی خود بردم، سر بازار سر بازم
بمستی از چنان مستم، ز عالم دست خود شستم
ز شوق جان چنان مستم، سر بازار سر بازم
منم یاری چنان مستم، ز این و آن همه رستم
کمر خود را چنان بستم، سر بازار سر بازم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: محمد عظیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به بازی عشق می‌بازم، سر بازار سر بازم
ره مردان صفا سازم، سر بازار سر بازم
هوش مصنوعی: در بازی عشق شکست می‌خورم و در این بازار، با تمام وجودم تلاش می‌کنم تا در کنار مردان با صفا قرار بگیرم.
به میدان اسپ تازم، توئی واقف نه از رازم
چنین نازیست می نازم، سر بازار سر بازم
هوش مصنوعی: در میدان عرصه‌ی زندگی وارد می‌شوم، اما تو از دلایل و اسرار من آگاه نیستی. به همین خاطر با زیبایی و فخر رفتار می‌کنم، مانند کسی که در بازاری پر از تماشاچیان قرار دارد.
زجام عشق می خودرم، ز هستی خویش خود مردم
سعادت گوی خود بردم، سر بازار سر بازم
هوش مصنوعی: از جام عشق می‌نوشم و از وجود خود گذشته‌ام. به‌دنبال خوشبختی هستم که آن را از دست داده‌ام و در بازار زندگی همچنان در جستجوی آن هستم.
بمستی از چنان مستم، ز عالم دست خود شستم
ز شوق جان چنان مستم، سر بازار سر بازم
هوش مصنوعی: من از شوق و شادی به حدی مست و سرمستم که دیگر از دنیا و همه چیز بی‌خبرم. مثل یک باز در میان مردم پرواز می‌کنم و آزادانه زندگی می‌کنم.
منم یاری چنان مستم، ز این و آن همه رستم
کمر خود را چنان بستم، سر بازار سر بازم
هوش مصنوعی: من به قدری سرمست و شاداب هستم که احساس می‌کنم قدرت و شجاعت یک رستم را دارم. در این حالت، با اعتماد به نفس و استقامت در برابر چالش‌ها ایستاده‌ام و آماده‌ام تا با تمام وجود به میدان بروم.