گنجور

شمارهٔ ۴۰ - جُعَل

یک جُعَل روزی ز اصطبلی حقیر
ناگهان افتاد در باغ امیر
وه چه باغی رشک گلزار فرنگ
لاله و سنبل درآن هفتاد رنگ
یکطرف در عطرپاشی یاسمن
یکطرف در جلوه قد نسترن
پیچ و چایی دست در آغوش هم
نرگس و سنبل شده همدوش هم
از بنفشه پر شده اطراف جوی
همچو خط گرد عذار خوبروی
سرو آزادش به آزادی علم
خوبی و آزادگی انباز هم
زلف شمشادی ز هر سو خورده فر
اندر آن فِر، پیچ و خم‌ها مستتر
شسته گل‌ها دست‌ و روز از جزء و کل
لاله بر صورت زده صابون گل
از لطائف روح در رقص آمده
وآن همه بهر جعل نقص آمده
نکهت گل‌های عطری فی المثل
موی بینی گشته از بهر جُعل
چه‌چه مرغان مست عشقباز
همچو افعی گوش او بگرفته گاز
شرشر آب روان از هر کنار
پیش او چون بانگ شیر مرغزار
سرگران از گند و بوی گل شده
گوش، کر از وق‌وق بلبل شده
رشحهٔ باران فروردینیش
خیس کرد از ساق پا تا بینیش
حرکت شن‌های نرم جوببار
از جُعل بردند آرام و قرار
یادش آمد کنج اصطبل ظریف
و آن بخارات و پهن‌های لطیف
پشکل شیکی که گردش کرده بود
غلط‌غلطان سوی لانه برده بود
آن مگس‌های طنین‌انداز مست
سوسک‌های کوچک پشکل به‌ دست
آن هوای تیرهٔ پر دود و دم
خوش‌تر از دشت گل و باغ ارم
گفت آوخ این دم و این دود چیست
این فضای نوبهارآلود چیست
زود برگشت آن جُعل از بوستان
رفت و غُرغُر کرد پیش دوستان
گفت ای یاران‌، به‌حق کردگار
ما نفهمیدیم چیزی از بهار
گر بخواهید ای رفیقان شرح او
بهرتان گویم حدیثی مو به‌ مو
تودهٔ خاکی که بر آن پف کنی
جرعهٔ آبی که آن را تف کنی
این بود معنای باغ و لاله‌زار
این بود ماهیت فصل بهار
بود آنجا بلبلی اندر قفس
می‌شنید این ماجرا زان بلهوس
قهقهی زد از سر درد فراق
زار نالید از هجوم اشتیاق
با جُعل گفت ای پهن‌پازن جناب‌!
ای دماغت گنده‌تر از منجلاب
ای ز بوی گُل گریزان میل میل
همچو از لاحول‌، عفریت ذلیل
توکجا و دیدن باغ ازکجا
لاله‌های سینه پر داغ از کجا
توکجا وگریهٔ ابر بهار
تو کجا و اشتیاق روی یار
گر شوی بلبل‌، بدانی باغ چیست
عشق‌ چه‌،‌ سوز درون‌ چه‌، داغ چیست
تودهٔ گل‌، خارت آید در نظر
رو بغل کن تودهٔ سرگین تر
پشگ‌های گرد مقبول سمین
دانه دانه جمع کن از پارگین
گوشهٔ اصطبل از تو، گل ز ما
عرعر از تو، نالهٔ بلبل ز ما
چون جعل‌پرخاش مرغ حق شنید
زر و زری کرد و درکنجی خزید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک جُعَل روزی ز اصطبلی حقیر
ناگهان افتاد در باغ امیر
هوش مصنوعی: یک سوسک کوچک روزی از یک اصطبل ناچیز به طور ناگهانی وارد باغ اشرافی و بزرگ یکی از حاکمان شد.
وه چه باغی رشک گلزار فرنگ
لاله و سنبل درآن هفتاد رنگ
هوش مصنوعی: چه باغی که زیبایی آن حسادت‌برانگیز است، پر از گل‌های زیبا و رنگارنگ که لاله و سنبل در آن با هفتاد رنگ جلوه‌گری می‌کنند.
یکطرف در عطرپاشی یاسمن
یکطرف در جلوه قد نسترن
هوش مصنوعی: یک سو به سرسبزی و عطر یاسمن و دیگری به زیبایی و قامت نسترن، هر کدام زیبایی خاصی دارند که دلربا و جذابند.
پیچ و چایی دست در آغوش هم
نرگس و سنبل شده همدوش هم
هوش مصنوعی: چیزی شبیه به این تصویر را می‌توان تصور کرد: در دل باغی زیبا، گل‌های نرگس و سنبل به آرامی در کنار یکدیگر رشد کرده‌اند و در آغوش هم به شکوفایی رسیده‌اند. این گل‌ها در هم تنیده و با هم بودنشان نمادی از زیبایی و هماهنگی است.
از بنفشه پر شده اطراف جوی
همچو خط گرد عذار خوبروی
هوش مصنوعی: اطراف جوی پر از گل بنفشه است، مانند خطی که دور چهره‌ی زیبای یک جوان می‌چرخد.
سرو آزادش به آزادی علم
خوبی و آزادگی انباز هم
هوش مصنوعی: سرو بلند و آزادی آن نشان‌دهنده علم و خوبی است و این ویژگی‌ها همیشه با هم همراه هستند.
زلف شمشادی ز هر سو خورده فر
اندر آن فِر، پیچ و خم‌ها مستتر
هوش مصنوعی: زلف‌های سیاه و تاب‌دار مانند شمشاد هستند و در هر طرف، فرهایی زیبا و پیچیده دارند که به خوبی در هم تنیده شده‌اند.
شسته گل‌ها دست‌ و روز از جزء و کل
لاله بر صورت زده صابون گل
هوش مصنوعی: گل‌ها را شسته و روز را از جزء و کل جدا کرده‌اند و بر روی صورت لاله صابون گلی زده‌اند.
از لطائف روح در رقص آمده
وآن همه بهر جعل نقص آمده
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که برخی از زیبایی‌ها و ظرافت‌های روح، به شکل رقص و حرکت تجلی یافته‌اند و این همه به دلیل نقصان و کمبودهایی که وجود دارند، به وجود آمده‌اند. در واقع، حرکت و رقص روح به عنوان ابزار بیان، به دلیلی برای جبران کاستی‌ها و نقص‌ها در زندگی و وجود انسان‌ها تبدیل شده است.
نکهت گل‌های عطری فی المثل
موی بینی گشته از بهر جُعل
هوش مصنوعی: عطر گل‌ها مانند بویی خنک و دلپذیر است که به خاطر زیبایی و لطافتش، توجهات را به خود جلب کرده است.
چه‌چه مرغان مست عشقباز
همچو افعی گوش او بگرفته گاز
هوش مصنوعی: پرندگان سرخوش و شاداب مشغول نغمه‌سرایی هستند، اما در همین حال، صدایی که مانند نیش عقرب است، توجه او را به خود جلب کرده و او را تحت تأثیر قرار داده است.
شرشر آب روان از هر کنار
پیش او چون بانگ شیر مرغزار
هوش مصنوعی: آب روانی که از کنارهای مختلف به سمت او می‌آید، مانند صدای نرمی است که از دل دشت به گوش می‌رسد.
سرگران از گند و بوی گل شده
گوش، کر از وق‌وق بلبل شده
هوش مصنوعی: گوش‌ها به خاطر بوی ناخوشایند و آزاردهنده گیاهان و گل‌ها شلوغ شده و از صداهای دیگر، مانند آواز بلبل، ناآگاه شده‌اند.
رشحهٔ باران فروردینیش
خیس کرد از ساق پا تا بینیش
هوش مصنوعی: باران‌های فروردینی قطرات خود را بر پیکر زمین ریخته و همه جایی از ساق پا تا بینی را تر کرده است.
حرکت شن‌های نرم جوببار
از جُعل بردند آرام و قرار
هوش مصنوعی: حرکت ملایم و آرام شن‌های نرم کنار جوببار باعث شد که از هر گونه نگرانی و بیقراری دور شوم.
یادش آمد کنج اصطبل ظریف
و آن بخارات و پهن‌های لطیف
هوش مصنوعی: به یادش آمد گوشه‌ای از اصطبل که نرم و لطیف بود و بخارات و فضولات حیوانات در آنجا وجود داشت.
پشکل شیکی که گردش کرده بود
غلط‌غلطان سوی لانه برده بود
هوش مصنوعی: پشکل زیبا و مرتب که در حال حرکت بود، به سمت لانه‌اش به آرامی برده شده بود.
آن مگس‌های طنین‌انداز مست
سوسک‌های کوچک پشکل به‌ دست
هوش مصنوعی: مگس‌های پر سر و صدا به دور سوسک‌های کوچک با مدفوع می‌چرخند.
آن هوای تیرهٔ پر دود و دم
خوش‌تر از دشت گل و باغ ارم
هوش مصنوعی: بهتر است که در هوای آلوده و پرهیاهو زندگی کنیم تا اینکه در دشت‌های گل و باغ‌های زیبا بمانیم.
گفت آوخ این دم و این دود چیست
این فضای نوبهارآلود چیست
هوش مصنوعی: او با افسوس از خود می‌پرسد که این لحظه و این بخار چیست و این هوای بهاری که آلوده به چه چیزی است؟
زود برگشت آن جُعل از بوستان
رفت و غُرغُر کرد پیش دوستان
هوش مصنوعی: زود برگشت آن جُعل از بوستان و شروع به شکایت و نالیدن کرد پیش دوستانش.
گفت ای یاران‌، به‌حق کردگار
ما نفهمیدیم چیزی از بهار
هوش مصنوعی: دوستان، به خداوند قسم که ما هیچ چیزی از زیبایی‌های بهار را درک نکردیم.
گر بخواهید ای رفیقان شرح او
بهرتان گویم حدیثی مو به‌ مو
هوش مصنوعی: اگر بخواهید، ای دوستان، ماجرا را به‌طور دقیق و کامل برایتان بیان کنم.
تودهٔ خاکی که بر آن پف کنی
جرعهٔ آبی که آن را تف کنی
هوش مصنوعی: توده‌ای از خاک را که با دهان خود بلند می‌کنی و نرم می‌کنی، مانند جرعه‌ای آب است که آن را به‌آسانی تف می‌کنی.
این بود معنای باغ و لاله‌زار
این بود ماهیت فصل بهار
هوش مصنوعی: این نشان‌دهنده زیبایی و ویژگی‌های باغ و گل‌های لاله است و همچنین به طبیعت و حال و هوای دل‌انگیز فصل بهار اشاره دارد.
بود آنجا بلبلی اندر قفس
می‌شنید این ماجرا زان بلهوس
هوش مصنوعی: در آن مکان، بلبل عاشق در قفس بود و این داستان را از آن آدم سست عنصر می‌شنید.
قهقهی زد از سر درد فراق
زار نالید از هجوم اشتیاق
هوش مصنوعی: با صدای بلند از درد جدایی خندید و به شدت از شدت longing ناله کرد.
با جُعل گفت ای پهن‌پازن جناب‌!
ای دماغت گنده‌تر از منجلاب
هوش مصنوعی: ای پهلوان، تو که به‌خود می‌بالید، دماغت از گل و لای هم بزرگ‌تر است!
ای ز بوی گُل گریزان میل میل
همچو از لاحول‌، عفریت ذلیل
هوش مصنوعی: ای کسی که از بوی گل فراری هستی، مانند فردی که از سرنوشت ناگوار می‌گریزد، به مانند موجودی پست و ذلیل.
توکجا و دیدن باغ ازکجا
لاله‌های سینه پر داغ از کجا
هوش مصنوعی: کجا می‌توانی به تماشای باغی بروی و از کجا می‌توانی لاله‌هایی را ببینی که سینه‌شان از عشق و درد پر است؟
توکجا وگریهٔ ابر بهار
تو کجا و اشتیاق روی یار
هوش مصنوعی: کجا می‌روی و به تماشای باران بهاری می‌پردازی، کجا می‌روی و به یاد چهره‌ی محبوب خود دلتنگ می‌شوی؟
گر شوی بلبل‌، بدانی باغ چیست
عشق‌ چه‌،‌ سوز درون‌ چه‌، داغ چیست
هوش مصنوعی: اگر بلبل شوی، می‌فهمی که باغ چه معنایی دارد، عشق چیست، درد درونی چیست و داغ چه حالتی دارد.
تودهٔ گل‌، خارت آید در نظر
رو بغل کن تودهٔ سرگین تر
هوش مصنوعی: توده‌ای از گل ممکن است در نظرت زیبا به نظر بیاید، اما بهتر است توده‌ای از فضولات را در آغوش بگیری که نشان دهندهٔ واقعیت‌های ناپسند و دشواری‌های زندگی است.
پشگ‌های گرد مقبول سمین
دانه دانه جمع کن از پارگین
هوش مصنوعی: پشگل‌های گرد و پراکنده را جمع کن و به دقت کنار هم بگذار، مانند دانه‌های سمین.
گوشهٔ اصطبل از تو، گل ز ما
عرعر از تو، نالهٔ بلبل ز ما
هوش مصنوعی: در گوشهٔ اصطبل، زیبایی و خوشبو بودن گل به خاطر وجود تو است، و صدای عرعر خر و نالهٔ بلبل هم به خودی خود از ماست.
چون جعل‌پرخاش مرغ حق شنید
زر و زری کرد و درکنجی خزید
هوش مصنوعی: هنگامی که پرخاش و دعوا را از مرغ حق شنید، او زینت و زیبایی خود را به نمایش گذاشت و در گوشه‌ای خزید.

حاشیه ها

1394/03/21 19:06
فرزانه

این شعر را بهار در جواب فردی ( یادم نیست کی) که درباره اش بد نوشته بود سروده.

1394/08/27 19:10
ناشناس

ایشان در پاسخ کسی که گفته بود ' ما ازبهار چیزی نفهمیدیم 'گفته شده که عینا در متن آمده