گنجور

پیام بانو به تهمورث

در بر بانو، زن و مردی فقیر
برده بودند از بنی آدم اسیر
آن جوان زن‌، نام او میشایه بود
شوهر او میشی پر مایه بود
هوشمند و تیز ویر
جمله از دیوان زبان آموخته
هم ره و رسم دبیری توخته
میشی و میشایه را فردا پگاه
خواست بانو تا فرستد پیش شاه
با یکی دانا مشیر
گفت با آن هر دو اسرار درون
آنچه بایست از فریب و از فسون
راز عشق خویشتن افشا نمود
جمله کالای نهان را وا نمود
گفتشان ما فی الضمیر
چند لوح آورد از سنگ سیاه
نامه‌ای کندند بهر پادشاه
لوح‌ها پیچیده در اوراق زر
خادمی بگرفتشان بالای سر
همره ایشان دبیر
هدیه‌های جنیانه راست کرد
کوزه‌های زر و جام لاجورد
پرگلاب و شکر و دوشاب و قند
خوابگاهی نرم و خرگاهی بلند
بایکی زربن ‌سریر
مجمری پر آتش افروخته
اندر او عود قماری سوخته
جامه‌های دوخته با زبب و فر
از ازار و از قبا و از کمر
لابلا مشک و عبیر
ساخته گردونه‌ای از سیم خام
بسته برگردون دو اسب تیزگام
دو پری‌زاده کنیز چنگ‌زن
از برگردون به رنگ سیم‌، تن
جامه از گلگون حریر
دو رسول آدمی را با پیام
کفت تا شبگیر بنهادند گام
همره آنان پیامی شوق‌مند
چرب‌تر از شیر و شیرین‌تر ز قند
جاکزین‌تر از اثیر
شاه را دیدند با رمحی بلند
پیش خرگاهی ز جلد گوسفند
بر تن از چرم هژبران جوشنش
آستینش کوته و عریان تنش
موی‌ تن همرنگ‌ قیر
رشته‌ای از پشم بسته برکمر
وز فلاخن بر میان‌، بندی دگر
کیسهٔ پرسنگ از آن آویخته
توده‌ای از سنگ پیشش ریخته
مستعد دار وگیر
پهلوانان‌ جوغه جوغه چون پلنگ
بر کتفشان‌ پوست‌های رنگ رنگ
چرم شیر وکرگدن کرده زره
بر کف هر یک فرسبی‌ پر گره
واسپری گرد و حقیر
مرد و زن برخاسته از خوابگاه
دشت و وادی پر سرود و قاه‌قاه
جملگی را سر سوی مشرق فراز
تا گزارند از سر طاعت نماز
پیش مهر مستنیر
بی‌تفاوت‌ مرد و زن‌ در شکل‌ و موی
زن‌ چو مرد از موی‌ها پوشیده روی
مرد را چون زن دو پستان مایه گیر
بچه را هر دو به نوبت داده شیر
از امیر و از فقیر
زن چو مردان پهلوان و رزم‌جوی
محکم و ورزیده وتن پر ز موی
همسر و هم کار و انباز و شفیق
غیر زادن در همه کاری رفیق
از صغیر و ازکبیر
نه‌ حسد برده‌ زنی بر شوی خوبش
نه دل مرد از نفاق جفت ریش
نه بلای عشق ونه درد فراق
نه‌شبی‌مانده‌ز جفت‌خویش طاق
نی منافق‌، نی شریر
جمله آزاد از علوم و از فنون
فارغ‌ازخودخواهی‌وعشق‌وجنون‌
جمله‌مهر و جمله کام و جمله کار
بی‌بلای قحط و بی‌هجران یار
بی‌رقیب خرده گیر
کارشان پروردن گاو و رمه
با کشاورزی سر و کار همه
نسل‌ها را سال و مه کرده زباد
با طبیعت داده دست اتحاد
بی‌خبر از مرگ و میر
پوست‌ پوشانی‌ فزون‌ از حد و حصر
خیمه و مغاره‌شان مشکو و قصر
کودک و مرد و زن و ییر و جوان
یک نشان و یک مراد و یک زبان
یکدل و فرمان‌پذیر
شه چو دید آن دوتن آراسته
جامه بر تن کرده‌، رخ پیراسته
چون‌ دو کودک‌ ساخته‌ بی‌موی‌ روی
موزه بر پا کرده و تابیده موی
چون دو حور دلپذیر
گفت با خود کاین پریزادان که‌اند
آمدنشان‌ چیست‌ و اینجا از چه‌اند
چون شنید آن آدمی گفتارشان
شادمانی کرد از دیدارشان
آن امیر بی‌نظیر
شاه دست آن دو را بگرفت نرم
پیش‌ خود بنشاند و پس‌ پرسید گرم
درشگفتی‌ ماند زان زیب و جمال
کرد از آنان زان سپس‌ یک یک سؤال
حال یاران اسیر
زان سپس از کار دیوان بازجست
کز چه‌ رو در جنگ،‌ دی گشتند سست
آن دو تن گفتند کار دوش را
قصهٔ آن بزم و نوشانوش را
لاف و غوغا و نفیر
گفت میشایه که ای فرّخ‌ پدر
یادگار او شهنگ نامور
ای ز تو نسل کیومرث ارجمند
شاه زنیاوند و میر دیو بند
آدمیزاد کبیر
هر دمی فتحی ز نو، روزیت باد
در شکار و جنگ فیروزیت باد
خیمه‌ات از فرّ خور پر نور باد
وز چراگاهت زمستان دور باد
باد آبانت چو تیر
جنیان از ما فراوان بسته‌اند
همچو ما آنجا بسی دلخسته‌اند
لیک از این در، فرض‌تر دارم پیام
هست پیغام خوشی‌، بشنو تمام
این بشارت زین بشیر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در بر بانو، زن و مردی فقیر
برده بودند از بنی آدم اسیر
هوش مصنوعی: در نزد بانویی، مرد و زنی از فرزندان آدم به عنوان اسیر آورده بودند و آن‌ها فقیر بودند.
آن جوان زن‌، نام او میشایه بود
شوهر او میشی پر مایه بود
هوش مصنوعی: آن جوان زن، نامش میشایه بود و شوهرش میشی پر مایه بود.
هوشمند و تیز ویر
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که فردی با هوش و ذکاوت است.
جمله از دیوان زبان آموخته
هم ره و رسم دبیری توخته
هوش مصنوعی: تمامی این سخنان از تجربیات گذشته آموخته شده و در دل و ذهن ما جا گرفته‌اند، گویی که راه و شیوه‌ی نوشتن را از آن‌ها فرا گرفته‌ایم.
میشی و میشایه را فردا پگاه
خواست بانو تا فرستد پیش شاه
هوش مصنوعی: صبح فردا، بانو تصمیم دارد میش را بفرستد تا به سوی شاه برود.
با یکی دانا مشیر
هوش مصنوعی: با یک فرد دانا و با تجربه مشورت کن.
گفت با آن هر دو اسرار درون
آنچه بایست از فریب و از فسون
هوش مصنوعی: او گفت با آن دو، رازهای درون را بیان کرد و هر آنچه که باید درباره فریب و جادوگري بداند، توضیح داد.
راز عشق خویشتن افشا نمود
جمله کالای نهان را وا نمود
هوش مصنوعی: راز عشق خود را فاش کرد و تمامی چیزهای پنهان را نمایان ساخت.
گفتشان ما فی الضمیر
هوش مصنوعی: آنها به ما گفتند که چه چیزهایی در دل دارند.
چند لوح آورد از سنگ سیاه
نامه‌ای کندند بهر پادشاه
هوش مصنوعی: چند لوح سیاه سنگی آوردند و نامه‌ای برای پادشاه نوشتند.
لوح‌ها پیچیده در اوراق زر
خادمی بگرفتشان بالای سر
هوش مصنوعی: کتاب‌ها و اوراق طلایی به دور هم پیچیده شده بودند و خادمی آن‌ها را بر روی سرش نگه داشته بود.
همره ایشان دبیر
هوش مصنوعی: در جمع آنان، نویسنده‌ای هستم.
هدیه‌های جنیانه راست کرد
کوزه‌های زر و جام لاجورد
هوش مصنوعی: هدایای الهی باعث شد تا ظرف‌های زرین و جام‌های لاجوردی به زیبایی ساخته شوند.
پرگلاب و شکر و دوشاب و قند
خوابگاهی نرم و خرگاهی بلند
هوش مصنوعی: محلی آکنده از عطر گلاب و شیرینی شکر و دوشاب و قند، جایی نرم و راحت برای استراحت و مکانی بلند و عریض برای زندگی.
بایکی زربن ‌سریر
هوش مصنوعی: با کسی که پیشرفت کرده و در زمینه‌ای آموزش دیده، ارتباط برقرار کن.
مجمری پر آتش افروخته
اندر او عود قماری سوخته
هوش مصنوعی: داخل مجمر، آتش زبانه می‌کشد و باعث می‌شود که عود سوخته بوی خاصی داشته باشد.
جامه‌های دوخته با زبب و فر
از ازار و از قبا و از کمر
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف لباس‌هایی می‌پردازد که با زیبایی و ظرافت زیادی دوخته شده‌اند و شامل انواع مختلفی از پوشش‌ها مانند ازار، قبا و کمربند هستند. به طور کلی، اشاره به پوشش‌هایی دارد که به شکل هنرمندانه ای طراحی شده‌اند و نشان از شیک‌پوشی و ظاهری آراسته دارند.
لابلا مشک و عبیر
هوش مصنوعی: در میان عطر خوش مشک و بوی دل‌انگیز عبیر، جمالی خیره‌کننده و دلربا به چشم می‌خورد.
ساخته گردونه‌ای از سیم خام
بسته برگردون دو اسب تیزگام
هوش مصنوعی: گاری از فلز خام ساخته شده که به دور آن دو اسب تندرو در حال حرکت هستند.
دو پری‌زاده کنیز چنگ‌زن
از برگردون به رنگ سیم‌، تن
هوش مصنوعی: دو دختر زیبا که از جادو و هنر آفرینش به وجود آمده‌اند، به مانند کنیزهایی با صدای دلنشین، در جایی نمایان شده‌اند که تن آنها به رنگ نقره‌ای می‌درخشد.
جامه از گلگون حریر
هوش مصنوعی: لباسی از جنس حریر با رنگ قرمز.
دو رسول آدمی را با پیام
کفت تا شبگیر بنهادند گام
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به دو فرستاده دارد که پیامی برای انسان آورده‌اند و تا شب به مسیر خود ادامه می‌دهند.
همره آنان پیامی شوق‌مند
چرب‌تر از شیر و شیرین‌تر ز قند
هوش مصنوعی: با همراهی آنان، پیامی پر از اشتیاق و جذابیتی بیشتر از عسل و شیرینی فراتر از قند آورده‌ام.
جاکزین‌تر از اثیر
هوش مصنوعی: در مقایسه با این کلمات، هیچ چیز نمی‌تواند به آن زیبایی و لطافت نزدیک شود.
شاه را دیدند با رمحی بلند
پیش خرگاهی ز جلد گوسفند
هوش مصنوعی: شاه را دیدند که با نیزه‌ای بلند، در مقابل دار و دربخانه‌ای که از پوست گوسفند ساخته شده بود، ایستاده است.
بر تن از چرم هژبران جوشنش
آستینش کوته و عریان تنش
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر مردی اشاره می‌شود که زره‌ای از چرم بر تن دارد. زره‌اش دارای آستینی کوتاه و بدنی عریان است، که می‌تواند به معنای ناتوانی یا بی‌پناهی در برابر خطرات باشد. این تصویر می‌تواند بیانگر ضعف یا تنهایی فردی باشد که به رغم پوشش ظاهری، از درون آسیب‌پذیر است.
موی‌ تن همرنگ‌ قیر
هوش مصنوعی: موهای بدن به رنگ قیر هستند.
رشته‌ای از پشم بسته برکمر
وز فلاخن بر میان‌، بندی دگر
هوش مصنوعی: کمر خود را با رشته‌ای از پشم محکم کرده و در میان خود نیز بندی دیگر به کمک فلاخن بسته‌ام.
کیسهٔ پرسنگ از آن آویخته
توده‌ای از سنگ پیشش ریخته
هوش مصنوعی: کیسه‌ای پر از سنگ، به‌طور معلق آویزان شده و توده‌ای از سنگ‌ها در برابر آن قرار دارد.
مستعد دار وگیر
هوش مصنوعی: آماده داشته باش و بگیر.
پهلوانان‌ جوغه جوغه چون پلنگ
بر کتفشان‌ پوست‌های رنگ رنگ
هوش مصنوعی: پهلوانان با قدرت و شجاعت مانند پلنگ، بر دوش خود پوست‌های رنگی و زیبایی دارند.
چرم شیر وکرگدن کرده زره
بر کف هر یک فرسبی‌ پر گره
هوش مصنوعی: سپر هر یک از آن‌ها از چرم شیر و کرگدن ساخته شده است و بر روی آن‌ها نقش‌های فراوانی به چشم می‌خورد.
واسپری گرد و حقیر
هوش مصنوعی: بعید و کوچک‌تر از آن هستی که به چشم بیایی.
مرد و زن برخاسته از خوابگاه
دشت و وادی پر سرود و قاه‌قاه
هوش مصنوعی: مرد و زن از خوابگاه خود برخاسته و به دشت و زمین پر از آواز و خنده آمده‌اند.
جملگی را سر سوی مشرق فراز
تا گزارند از سر طاعت نماز
هوش مصنوعی: همه به سمت شرق توجه می‌کنند تا با انجام دادن نماز، نشان از اطاعت خود دهند.
پیش مهر مستنیر
هوش مصنوعی: در برابر محبت درخشان و پرنور، تو تابناک و شگفت‌انگیز هستی.
بی‌تفاوت‌ مرد و زن‌ در شکل‌ و موی
زن‌ چو مرد از موی‌ها پوشیده روی
هوش مصنوعی: زن و مرد به صورت یکسانی نسبت به هم بی‌تفاوت هستند؛ همان‌طور که مردان موی خود را می‌پوشانند، زن هم روی خود را با موهایش می‌پوشاند.
مرد را چون زن دو پستان مایه گیر
بچه را هر دو به نوبت داده شیر
هوش مصنوعی: مرد باید همچون زن، از دو منبع تغذیه کند و در این راستا، هر یک از دو منبع به نوبت به کودک شیر دهد.
از امیر و از فقیر
هوش مصنوعی: از کسانی که دارای مقام و ثروت‌اند تا آنهایی که فقیر و بی‌نوا هستند، تفاوت‌ها و سنن مختلفی وجود دارد.
زن چو مردان پهلوان و رزم‌جوی
محکم و ورزیده وتن پر ز موی
هوش مصنوعی: زن همچون مردان جنگجو و قوی، محکم و با تجربه و بدنی پُر از قدرت دارد.
همسر و هم کار و انباز و شفیق
غیر زادن در همه کاری رفیق
هوش مصنوعی: همسر و همکار و دوست و یار، در تمام کارها باید شبیه و همسو باشند.
از صغیر و ازکبیر
هوش مصنوعی: از کوچک و بزرگ، همگان دقت می‌کنند و اهمیت دارند.
نه‌ حسد برده‌ زنی بر شوی خوبش
نه دل مرد از نفاق جفت ریش
هوش مصنوعی: زن به شوهر خوبش حسد نمی‌ورزد و مرد نیز از نفاق و دوگانگی در رابطه خود رنج نمی‌برد.
نه بلای عشق ونه درد فراق
نه‌شبی‌مانده‌ز جفت‌خویش طاق
هوش مصنوعی: عاشق بودن و دوری از محبوب هیچکدام برایم عذاب‌آور نیست و حتی شبی نیست که از همراهی با محبوبم بی‌نصیب مانده باشم.
نی منافق‌، نی شریر
هوش مصنوعی: نه منافق هستم و نه بدجنس.
جمله آزاد از علوم و از فنون
فارغ‌ازخودخواهی‌وعشق‌وجنون‌
هوش مصنوعی: همه چیز از دانش و هنر رها است و آزاد؛ بدون خودخواهی و عشق و جنون.
جمله‌مهر و جمله کام و جمله کار
بی‌بلای قحط و بی‌هجران یار
هوش مصنوعی: تمام خوشی‌ها، لذت‌ها و فعالیت‌ها به دور از مشکلاتی همچون قحطی و دوری از محبوب جلوه می‌کند.
بی‌رقیب خرده گیر
هوش مصنوعی: بدون رقیب و با دقت جزئیات را بررسی کن.
کارشان پروردن گاو و رمه
با کشاورزی سر و کار همه
هوش مصنوعی: کار آنها پرورش دام و زراعت است و به طور کلی زندگی‌شان به کشاورزی و دامداری وابسته است.
نسل‌ها را سال و مه کرده زباد
با طبیعت داده دست اتحاد
هوش مصنوعی: نسل‌های مختلف به لطف باد و با کمک طبیعت، به یکدیگر پیوند خورده و زمان را تحت تأثیر قرار داده‌اند.
بی‌خبر از مرگ و میر
هوش مصنوعی: بی‌توجه به زندگی و مرگ به سر می‌برند.
پوست‌ پوشانی‌ فزون‌ از حد و حصر
خیمه و مغاره‌شان مشکو و قصر
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که رونق و زیبایی زاید بر حد و مرز پوشش‌های نامتعارف آن‌ها، چه در چادر و چه در غار، نشان‌دهنده‌ای از شک و تردید است.
کودک و مرد و زن و ییر و جوان
یک نشان و یک مراد و یک زبان
هوش مصنوعی: کودک و مرد و زن، پیر و جوان، همه یک هدف و آرزو دارند و با یکدیگر حرف می‌زنند.
یکدل و فرمان‌پذیر
هوش مصنوعی: یکدل و فرمان‌پذیر به معنای مکمل و هماهنگ بودن با یکدیگر و آماده پذیرش دستورها و خواسته‌هاست. این عبارت نشان‌دهنده انسجام و همدلی است که در پیروی از تصمیمات و هدایت‌ها وجود دارد.
شه چو دید آن دوتن آراسته
جامه بر تن کرده‌، رخ پیراسته
هوش مصنوعی: وقتی شاه آن دو نفر را دید که لباس‌های شیک بر تن کرده‌اند و چهره‌هایشان آراسته است، بسیار تحت تأثیر قرار گرفت.
چون‌ دو کودک‌ ساخته‌ بی‌موی‌ روی
موزه بر پا کرده و تابیده موی
هوش مصنوعی: دو کودک بی‌موی بر روی پا ایستاده‌اند و با شادی موهای خود را تاب می‌دهند.
چون دو حور دلپذیر
هوش مصنوعی: مانند دو دختر آسمانی زیبا و دلکش
گفت با خود کاین پریزادان که‌اند
آمدنشان‌ چیست‌ و اینجا از چه‌اند
هوش مصنوعی: شخصی با خود فکر کرد که این موجودات زیبا که در اینجا هستند، چه کسانی هستند و دلیل آمدنشان به این مکان چیست.
چون شنید آن آدمی گفتارشان
شادمانی کرد از دیدارشان
هوش مصنوعی: آن مرد وقتی صحبت‌های آن‌ها را شنید، از ملاقاتشان خوشحال شد.
آن امیر بی‌نظیر
هوش مصنوعی: آن فرمانروا که در نوع خود بی‌همتا و بی‌نظیر است، همواره در یادها باقی می‌ماند.
شاه دست آن دو را بگرفت نرم
پیش‌ خود بنشاند و پس‌ پرسید گرم
هوش مصنوعی: سلطان به آرامی دست آن دو نفر را گرفت و به نزد خود نشاند و سپس با گرمی از آنها سوال کرد.
درشگفتی‌ ماند زان زیب و جمال
کرد از آنان زان سپس‌ یک یک سؤال
هوش مصنوعی: او از زیبایی و جمالشان به حیرت افتاده و بعد از آن، به ترتیب از هر یک سؤال می‌کند.
حال یاران اسیر
هوش مصنوعی: حال دوستان به گونه‌ای است که اسیر شرایطی شده‌اند و از آزادی و راحتی دور هستند.
زان سپس از کار دیوان بازجست
کز چه‌ رو در جنگ،‌ دی گشتند سست
هوش مصنوعی: پس از آن، به بررسی علت شکست دیوان در جنگ پرداختند که چرا در آن روزها ضعیف و ناتوان شدند.
آن دو تن گفتند کار دوش را
قصهٔ آن بزم و نوشانوش را
هوش مصنوعی: آن دو نفر درباره‌ی کار سنگین دیروز صحبت کردند و داستان آن جشن و شادی را روایت کردند.
لاف و غوغا و نفیر
هوش مصنوعی: سر و صدا و تشویش و هیاهو
گفت میشایه که ای فرّخ‌ پدر
یادگار او شهنگ نامور
هوش مصنوعی: گفت به فرزند خوشبخت و برجسته‌اش که یادگار آن شخص مشهور است.
ای ز تو نسل کیومرث ارجمند
شاه زنیاوند و میر دیو بند
هوش مصنوعی: ای تو که نسل کیومرث، پادشاه بزرگ و پرارزش، و فرمانروای دیوها هستی.
آدمیزاد کبیر
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که انسان‌ها در جمع و با همدیگر می‌توانند به رشد و کمال برسند و توانایی‌های خود را بیشتر کنند. در واقع، اشاره به اهمیت تعامل و ارتباطات انسانی دارد.
هر دمی فتحی ز نو، روزیت باد
در شکار و جنگ فیروزیت باد
هوش مصنوعی: هر لحظه‌ای موفقیتی تازه برای تو رقم بخورد، روزی‌ات با پیروزی در شکار و جنگ همراه باشد.
خیمه‌ات از فرّ خور پر نور باد
وز چراگاهت زمستان دور باد
هوش مصنوعی: خیمه‌ات همیشه روشن و پرنور باشد و دشت و چراگاهت از سرمای زمستان دور بماند.
باد آبانت چو تیر
هوش مصنوعی: باد پاییز مانند تیر است.
جنیان از ما فراوان بسته‌اند
همچو ما آنجا بسی دلخسته‌اند
هوش مصنوعی: جنیان همانند ما در آنجا زیاد هستند و دل‌هایشان نیز همچون ما پر از غم و اندوه است.
لیک از این در، فرض‌تر دارم پیام
هست پیغام خوشی‌، بشنو تمام
هوش مصنوعی: اما از این در، به نظرم پیام مهم‌تری وجود دارد که حاکی از خوشی است، پس همه‌ چیز را بشنوید.
این بشارت زین بشیر
هوش مصنوعی: این پیغام خوشحال‌کننده از سوی نفر مژده‌دهنده است.