شمارهٔ ۹۲ - بهترین دوست کتابست
رنج و زحمت طلبی، باش معاشر با خلق
حشر با خلق بلی رحمت و رنج آرد بار
خواهی از دغدغه و رنج فراغت یابی
ترک صحبت کن و در خانه نشین صوفیوار
باش مأنوس به یاری که نپرسد ز تو چیز
هم نگوید به تو چیزی که نپرسی ناچار
گر سخن خواهی با تو سخن آرد به میان
ور خمش باشی خاموش نشیند به کنار
هرچه زو خواهی آرد به برت از هر باب
هرچه زو پرسی پاسخ دهدت در هر کار
نه سخن سازد و نز خلق نماید غیبت
نه خبر پرسد و نی کشف نماید اسرار
تا تو در خوابی او نیز بماند خفته
تا تو بیداری او نیز بماند بیدار
آنچنان محرم و یکدل که نباید ببرش
نه تعارف، نه تکلف، نه تحفظ، نه وقار
با تو در خانه بود تا تویی اندر خانه
هم به گلزار بود تا تو اندرگلزار
ور به زندان فکنندت به مثل آنجا نیز
مونس روز غم تست و انیس شب تار
لیک در صحبت مخلوق تو را ترک کند
هست عذرشکهبهٔک دل نسزد عشق دویار
او حکیمست و فقیه است و طبیبست و ادیب
کیمیاوی و رباضی، فلکی و معمار
واعظ و زاهد و صنعتگر و نقاش و خطیب
حاسب و کاتب و خطاط و سپاهی و سوار
داند اسرار نباتات و علاج حیوان
که بود اهل گل و اهل مل و اهل شکار
گر ز جغرافی پرسی به تو بنماید راست
عرض و طول و جهت و مردم هر شهر و دیار
گر ز تاریخ بپرسی بنماید تاریخ
ور ز اشعار بپرسی بسراید اشعار
نکنی گر سخنی از سخنانش را فهم
بر تو تکرار کند گر تو بخواهی صد بار
همه خط داند از چینی و از سنسکریت
پهلوی و گرگ و مصری و خط مسمار
ور ز انساب ملل خواهی گوید به تو باز
ز آریایی و ز سامی و ز حامی و تتار
اینچنین دوست کتابست از او روی متاب
این چنین یار کتابست ازو دست مدار
به چنین شاهد زیبا به بطالت منگر
بشنو از من به کس او را به امانت مسپار
ور امانت بسپردیش ازو چشم بپوش
دیگری خواه ز بازار و به جایش بگذار
لله الحمد که در خانهٔ ما حرفی نیست
که بهار است و کتابست و کتابست و بهار
با چنین حال شدم حبس، ز من عبرت گیر
ای که با خلقی محشوربه لیل وبه نهار
شمارهٔ ۹۱ - ماده تاریخ بنای هنرستان دختران زردشتیان: به عهد شاه محمدرضا که بر سر اوشمارهٔ ۹۳: برکش مراکه گوهر شمشیر آبدار
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رنج و زحمت طلبی، باش معاشر با خلق
حشر با خلق بلی رحمت و رنج آرد بار
هوش مصنوعی: اگر در جستجوی رنج و زحمت هستی، باید با مردم باشی؛ زیرا زندگی در جمع میتواند هم سختی و هم رحمت به همراه داشته باشد.
خواهی از دغدغه و رنج فراغت یابی
ترک صحبت کن و در خانه نشین صوفیوار
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از نگرانیها و سختیهای زندگی آزاد شوی، بهتر است با مردم ارتباط نداشته باشی و همچون یک صوفی در خانه بمانی.
باش مأنوس به یاری که نپرسد ز تو چیز
هم نگوید به تو چیزی که نپرسی ناچار
هوش مصنوعی: با کسی دوست باش که بدون این که از تو چیزی بپرسد، به تو چیزی نگوید، مگر اینکه خودت سوال کنی.
گر سخن خواهی با تو سخن آرد به میان
ور خمش باشی خاموش نشیند به کنار
هوش مصنوعی: اگر بخواهی سخن بگویی، کسی با تو صحبت خواهد کرد، اما اگر ساکت بمانی و چیزی نگویی، او هم در کنارت سکوت خواهد کرد.
هرچه زو خواهی آرد به برت از هر باب
هرچه زو پرسی پاسخ دهدت در هر کار
هوش مصنوعی: هر چیزی که از او بخواهی، به تو میدهد و هر سوالی که از او بپرسی، در هر موضوعی پاسخ گوید.
نه سخن سازد و نز خلق نماید غیبت
نه خبر پرسد و نی کشف نماید اسرار
هوش مصنوعی: او نه دربارهی دیگران صحبت میکند و نه در غیبتشان میپردازد. نه از کسی خبری میگیرد و نه رازها را فاش میکند.
تا تو در خوابی او نیز بماند خفته
تا تو بیداری او نیز بماند بیدار
هوش مصنوعی: هرگاه تو در خواب هستی، او نیز در خواب خواهد ماند و زمانی که تو بیدار میشوی، او هم بیدار خواهد بود.
آنچنان محرم و یکدل که نباید ببرش
نه تعارف، نه تکلف، نه تحفظ، نه وقار
هوش مصنوعی: به قدری با هم نزدیک و صمیمی هستند که نیازی به احترام گذاشتن، تظاهر یا رعایت حال یکدیگر ندارند و میتوانند بدون هیچ گونه تشریفاتی، احساسات واقعی خود را ابراز کنند.
با تو در خانه بود تا تویی اندر خانه
هم به گلزار بود تا تو اندرگلزار
هوش مصنوعی: هر جا که تو باشی، آنجا همچون گلزار زیباست. حضور تو، جایی که هستی، را به فضایی دلانگیز و جذاب تبدیل میکند.
ور به زندان فکنندت به مثل آنجا نیز
مونس روز غم تست و انیس شب تار
هوش مصنوعی: اگر تو را به زندان ببرند، همچنان آنجا نیز یار و مونس غم روزها و همراه شبهای تاریک تو است.
لیک در صحبت مخلوق تو را ترک کند
هست عذرشکهبهٔک دل نسزد عشق دویار
هوش مصنوعی: اگر در جمع مخلوق باشی، عشق به معشوق در دل تو کمرنگ میشود. این کمرنگ شدن دلایل و بهانههایی دارد که نمیتوان آن را دوست داشتن حقیقی نامید.
او حکیمست و فقیه است و طبیبست و ادیب
کیمیاوی و رباضی، فلکی و معمار
هوش مصنوعی: او فردی دانشمند و آگاه است و در زمینههای فقه، طب، شعر و ادب، علم کیمیا، ریاضیات، نجوم و معماری تخصص دارد.
واعظ و زاهد و صنعتگر و نقاش و خطیب
حاسب و کاتب و خطاط و سپاهی و سوار
هوش مصنوعی: در این جمله به گروهی از افراد اشاره شده است که هر کدام در حرفه و کاری خاص مشغول به فعالیت هستند. واعظ، زاهد و خطیب به جنبههای دینی و سخنرانی مربوط میشوند. صنعتگر و نقاش به هنر و صنایع دستی اشاره دارند. حاسب و کاتب به حسابداری و نوشتن مرتبط هستند. همچنین سپاهی و سوار به نظامیگری و جنگیدن اشاره دارند. در کل، این جمله تنوع و تفاوت در حرفهها و کارهای مختلف را نشان میدهد.
داند اسرار نباتات و علاج حیوان
که بود اهل گل و اهل مل و اهل شکار
هوش مصنوعی: او به خوبی میداند که گیاهان چه رازهایی دارند و چگونه میتوان به حیوانات کمک کرد. او کسی است که با گلها، زنبورها و شکار آشنایی دارد.
گر ز جغرافی پرسی به تو بنماید راست
عرض و طول و جهت و مردم هر شهر و دیار
هوش مصنوعی: اگر از جغرافیا سوال کنی، به تو به دقت عرض و طول جغرافیایی، جهتها و مردم هر شهر و دیار را نشان میدهد.
گر ز تاریخ بپرسی بنماید تاریخ
ور ز اشعار بپرسی بسراید اشعار
هوش مصنوعی: اگر از تاریخ بپرسی، تاریخ به تو نشان میدهد و اگر از اشعار بپرسی، اشعار برایت خواهند سرود.
نکنی گر سخنی از سخنانش را فهم
بر تو تکرار کند گر تو بخواهی صد بار
هوش مصنوعی: اگر نتوانی از سخنان او چیزی را درک کنی، او بارها و بارها همان را برایت تکرار میکند، اگر تو بخواهی.
همه خط داند از چینی و از سنسکریت
پهلوی و گرگ و مصری و خط مسمار
هوش مصنوعی: همه میدانند که خطهای مختلفی وجود دارد، از جمله خط چینی، سنسکریت، پهلوی، گرگ و مصری، و همچنین خط مسمار.
ور ز انساب ملل خواهی گوید به تو باز
ز آریایی و ز سامی و ز حامی و تتار
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در مورد نژادها و گروههای مختلف انسانی صحبت کنی، میتوانم درباره آریاییها، سامیها، حامیها و تاتارها اطلاعاتی به تو ارائه دهم.
اینچنین دوست کتابست از او روی متاب
این چنین یار کتابست ازو دست مدار
هوش مصنوعی: دوست مثل یک کتاب است، از او روی برگردان نکن. این چنین یار، همانند کتاب است، پس دست از او برندار.
به چنین شاهد زیبا به بطالت منگر
بشنو از من به کس او را به امانت مسپار
هوش مصنوعی: به این زیبایی که در مقابلت است، بیفایده نگاه نکن. به من گوش بده و او را به کسی دیگر نسpar.
ور امانت بسپردیش ازو چشم بپوش
دیگری خواه ز بازار و به جایش بگذار
هوش مصنوعی: اگر امانتی به کسی سپردی و او به آن خیانت کرد، از او چشم بپوش و کسی دیگر را از بازار انتخاب کن و به جای او قرار بده.
لله الحمد که در خانهٔ ما حرفی نیست
که بهار است و کتابست و کتابست و بهار
هوش مصنوعی: خوشبختانه در خانهٔ ما هیچ کسیر و حرفی وجود ندارد. همواره از بهار و کتاب صحبت میشود و این دو مورد به محور گفتگوهایمان تبدیل شدهاند.
با چنین حال شدم حبس، ز من عبرت گیر
ای که با خلقی محشوربه لیل وبه نهار
هوش مصنوعی: با این وضعیت، من در بند و گرفتار شدم. ای کسی که با مردم همراهی میکنی، از حال من یاد بگیر که چگونه در شب و روز زندگی میکنم.