گنجور

شمارهٔ ۹۰ - زبان مادر

والدین ار به روی فرزندان
نگشایند از فضایل در
ضرر این جنایت آخر کار
بازگردد به مادر و به پدر
قصهٔ مجرمی است بی‌تقصیر
کرده در وی گناه غیر اثر
صورتی چون قمر دمیده به‌شب
سیرتی چون به شب گرفته قمر
شاخ نیکیش مانده بی‌حاصل
نخل زشتیش گشته بارآور
سالش از بیست ناگذشته هنوز
کرده دزدی ز شصت افزون‌تر
روزی آنجا که بود یلخی شاه
شتر و مادیان و قاطر و خر
حمله‌ای برد و ییش کرد بسی
بختی و ناقه‌، اشهب و استر
راه‌داران شه گرفتندش
ازپس حرب و کوشش منکر
حبس کردند و از پس دو سه روز
حکم قتلش برآمد از محضر
رقم قتل از زبان قلم
برنگردد مگر به قوت زر
هست قانون نوشته بهر عوام
که همه بی کسند و بی‌یاور
امر شد تا به‌دارش آویزند
که گنه کار بود و زشت‌سیر
پس به کشتنگهش همی شحنه
برد و دادش ز حکم قتل خبر
مادری بیوه داشت خانه‌نشین
بشنید این قضیه از دختر
سر و سینه‌زنان به میدان تاخت
آن کجا بود دست بسته پسر
زان که در زیر دشنهٌ جلاد
بودش افتاده پاره‌ای ز جگر
چون گریبان خود جماعت را
بردرید آن عجوزهٔ مضطر
کوچه دادند مادر او را
کوچه گردان بی‌پدر مادر
بیوه‌ زن رفت و دید معرکه‌ای
که بترسد از او هر آدم نر
پسرش بسته دست و یاز‌یده
هیبت مرگ بردلش خنجر
خوانده قاضی ز نامهٔ عملش
دزدی اسب و اشتر و استر
چوبهٔ دار، گفت کیفر اوست
بهر آسایش گروه بشر
مادرش بانگ الامان برداشت
خاصه بعد از شنیدن کیفر
پسر آنجاکه بودگفت بلند
که بیا مادر عزیز ایدر
صبر میکن به‌مرگ من چونانک
صبر کردی به مردن شوهر
مرگ تلخست و بهرتسکینش
بر لبم نه زبان چون شکر
مادر پیر چانه پیش آورد
به دهانش زبان نمود اندر
پور بدبخت نیش‌ها بفشرد
بر زبان عجوز خاک بسر
زیر دندان زبان مادر کند
ریخت خون از دهان هر دو نفر
مادرش از هوش‌رفت و فرزندنش
گفت با مردم ای مهین معشر
لب به دشنام من میالایید
به حق پاک ایزد داور
پیشتر زان که شرح حال مرا
یک بهٔک بشنوید تا آخر
پدرم بود شخص نوکر باب
مهربان و به خانه نان‌آور
داشتم من دو سال تا او مرد
آیدم صورتش کمی به‌نظر
مادرم ماند با دو طفل صغیر
من و از من بزرگ‌تر خواهر
در همان روزها که می‌رفتم
خرد خردک ز خانه تا دم در
تخم‌مرغی به خفیه دزدیدم
از فروشندهٔ کنارگذر
مادرم دید و بر رخم خندید
نه به من زد طپانچه ونه‌تشر
نه به‌ من گفت کاین عمل دزدیست
شاخ دزدی فضاحت آرد بر
خندهٔ مادر و خموشی او
پسرش را ز راه برد بدر
تا به اینجا کشید کار او را
که شتر دزد‌ گشت و غارت‌گر
لاجرم من زبان مادر را
قطع کردم چو اره شاخهٔ تر
زان که هست این زبان بی‌معنی
قاتل من به معنی دیگر
اگر او عیب کار دزدی را
به من آمخته بود گاه صغر
کی به این کار می‌نهادم پای
کی به این دار می کشیدم سر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

والدین ار به روی فرزندان
نگشایند از فضایل در
هوش مصنوعی: اگر والدین به فرزندان خود از خوبی‌ها و فضایل زندگی نگوید و آنها را آموزش ندهند، فرزندان نمی‌توانند به درستی از این فضایل بهره‌مند شوند و ممکن است از آن‌ها بی‌بهره بمانند.
ضرر این جنایت آخر کار
بازگردد به مادر و به پدر
هوش مصنوعی: این کار بد در نهایت عواقبش به پدر و مادر خواهد رسید.
قصهٔ مجرمی است بی‌تقصیر
کرده در وی گناه غیر اثر
هوش مصنوعی: داستان درباره‌ی مجرمی است که در واقع بی‌گناه است و در او هیچ تقصیری وجود ندارد، اما به خاطر گناهان دیگران تحت تأثیر قرار گرفته است.
صورتی چون قمر دمیده به‌شب
سیرتی چون به شب گرفته قمر
هوش مصنوعی: چهره‌ای مانند ماهی که در شب بدرخشد و اخلاقی چون ماهی که در شب تاریک می‌تابد.
شاخ نیکیش مانده بی‌حاصل
نخل زشتیش گشته بارآور
هوش مصنوعی: شاخ نیکو و زیبا از درخت بی‌فایده مانده و در مقابل، درخت زشت محصول داده و بار آورده است.
سالش از بیست ناگذشته هنوز
کرده دزدی ز شصت افزون‌تر
هوش مصنوعی: او هنوز به بیست سالگی‌اش نرسیده، اما دزدی کرده که ارزشش از شصت برابر بیشتر است.
روزی آنجا که بود یلخی شاه
شتر و مادیان و قاطر و خر
هوش مصنوعی: روزی در جایی که شاه بیدی وجود داشت، شتر، مادیان، قاطر و الاغ نیز بودند.
حمله‌ای برد و ییش کرد بسی
بختی و ناقه‌، اشهب و استر
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به یک نبرد و حرکت قهرمانانه شده است که به پیروزی و موفقیت منجر شده است. به تصویر کشیدن نوعی تلاش و جنگیدن است که با شجاعت و اراده قوی همراه است، به همراه نمادهایی از قدرت و شجاعت.
راه‌داران شه گرفتندش
ازپس حرب و کوشش منکر
هوش مصنوعی: راهنمایان شهر به دنبال نبرد و تلاش برای نفی او بودند.
حبس کردند و از پس دو سه روز
حکم قتلش برآمد از محضر
هوش مصنوعی: او را به زندان انداختند و بعد از چند روز حکم قتلش صادر شد.
رقم قتل از زبان قلم
برنگردد مگر به قوت زر
هوش مصنوعی: تنها با قدرت طلا می‌توان از زبان قلم، خبر قتل را به تصویر کشید و آن را تغییر داد.
هست قانون نوشته بهر عوام
که همه بی کسند و بی‌یاور
هوش مصنوعی: قانونی وجود دارد که به خاطر مردم عادی وضع شده است، زیرا آنان غالباً در شرایط دشوار، بی‌پشتیبان و تنها هستند.
امر شد تا به‌دارش آویزند
که گنه کار بود و زشت‌سیر
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که دستوری صادر شده است تا فردی را به دار مجازات آویزند، چرا که او مرتکب گناهی شده و از نظر ظاهر نیز ناپسند به نظر می‌رسد.
پس به کشتنگهش همی شحنه
برد و دادش ز حکم قتل خبر
هوش مصنوعی: پس نگهبانی را به محل کشتار فرستاد و او را از حکم اعدام آگاه کرد.
مادری بیوه داشت خانه‌نشین
بشنید این قضیه از دختر
هوش مصنوعی: مادری بیوه در خانه نشسته بود و این ماجرا را از دخترش شنید.
سر و سینه‌زنان به میدان تاخت
آن کجا بود دست بسته پسر
هوش مصنوعی: آن‌ها با شور و هیجان به میدان رفتند، پسری که دستش بسته بود کجا بود؟
زان که در زیر دشنهٌ جلاد
بودش افتاده پاره‌ای ز جگر
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه در زیر دشنه‌ی جلاد، تکه‌ای از جگرش افتاده بود.
چون گریبان خود جماعت را
بردرید آن عجوزهٔ مضطر
هوش مصنوعی: وقتی آن زن ناتوان گریبان جمعی را درید و بی‌پروا با آنها رفتار کرد.
کوچه دادند مادر او را
کوچه گردان بی‌پدر مادر
هوش مصنوعی: مادرش را در کوچه‌ها رها کردند و او را به حال خود گذاشتند، بی‌آنکه پدری در کنار او باشد.
بیوه‌ زن رفت و دید معرکه‌ای
که بترسد از او هر آدم نر
هوش مصنوعی: زن بیوه بیرون رفت و مشاهده کرد که در میان جمعیت، هر مردی از او می‌ترسد.
پسرش بسته دست و یاز‌یده
هیبت مرگ بردلش خنجر
هوش مصنوعی: پسرش در حالی که دست‌هایش بسته شده، با احساس ترس از مرگ به دلش خنجر زده است.
خوانده قاضی ز نامهٔ عملش
دزدی اسب و اشتر و استر
هوش مصنوعی: قاضی از نامهٔ اعمال او متوجه شد که او دزد بوده و اسب و شتر و الاغ را دزدیده است.
چوبهٔ دار، گفت کیفر اوست
بهر آسایش گروه بشر
هوش مصنوعی: چوبی که برای دار درست شده، می‌گوید مجازات او به خاطر راحتی دیگران است.
مادرش بانگ الامان برداشت
خاصه بعد از شنیدن کیفر
هوش مصنوعی: مادرش با صدای بلند فریاد کمک سر داد، به ویژه بعد از اینکه خبر مجازات را شنید.
پسر آنجاکه بودگفت بلند
که بیا مادر عزیز ایدر
هوش مصنوعی: پسر در جایی که بود، با صدای بلند گفت: مادر عزیز، اینجا بیا.
صبر میکن به‌مرگ من چونانک
صبر کردی به مردن شوهر
هوش مصنوعی: منتظر مرگ من می‌ماند، همان‌طور که برای مرگ شوهرش صبر کرد.
مرگ تلخست و بهرتسکینش
بر لبم نه زبان چون شکر
هوش مصنوعی: مرگ چیزی تلخ و دردناک است، اما وقتی لبم را به شکر می‌زنم، طعمش شیرین‌تر می‌شود.
مادر پیر چانه پیش آورد
به دهانش زبان نمود اندر
هوش مصنوعی: مادر سالخورده، دهنش را باز کرد و زبانش را به جلو آورد.
پور بدبخت نیش‌ها بفشرد
بر زبان عجوز خاک بسر
هوش مصنوعی: فرزند بدبخت زبان تلخ و گزنده‌ای را بر زبان پیرزن بیچاره می‌فشارد.
زیر دندان زبان مادر کند
ریخت خون از دهان هر دو نفر
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از زخم و درد است که از برخورد بین مادر و فرزند ناشی می‌شود؛ به‌طور غیرمستقیم به روش‌های ارتباطی و احساسی پیچیده‌ای اشاره دارد که می‌تواند در روابط عاطفی پیش آید، به ویژه در دوران سختی که ممکن است میان آن‌ها به وجود بیاید. در واقع، این تصویر نمادین به احساسات عمیق و گاهی متناقضی اشاره دارد که در ارتباطات بین نزدیکان وجود دارد.
مادرش از هوش‌رفت و فرزندنش
گفت با مردم ای مهین معشر
هوش مصنوعی: مادرش بی‌هوش شد و فرزندش به مردم گفت: ای جمعیت بزرگ و محترم.
لب به دشنام من میالایید
به حق پاک ایزد داور
هوش مصنوعی: از تو انتظار ندارم که به من نفرین کنی، زیرا که خداوند راست و پاک وجود دارد.
پیشتر زان که شرح حال مرا
یک بهٔک بشنوید تا آخر
هوش مصنوعی: قبل از اینکه داستان زندگی‌ام را گوش دهید، اجازه دهید از ابتدا تا پایان را برایتان تعریف کنم.
پدرم بود شخص نوکر باب
مهربان و به خانه نان‌آور
هوش مصنوعی: پدرم فردی بود که همیشه در خدمت مادرم بود و او تنها کسی بود که در خانه نان می‌آورد.
داشتم من دو سال تا او مرد
آیدم صورتش کمی به‌نظر
هوش مصنوعی: من دو سال منتظر بودم تا او بیاید، چهره‌اش کمی به نظرم آشنا می‌آمد.
مادرم ماند با دو طفل صغیر
من و از من بزرگ‌تر خواهر
هوش مصنوعی: مادرم به همراه دو فرزند کوچک من باقی ماند و از من خواهر بزرگ‌تری دارد.
در همان روزها که می‌رفتم
خرد خردک ز خانه تا دم در
هوش مصنوعی: در آن روزهایی که به آرامی از خانه بیرون می‌رفتم تا به در برسم،
تخم‌مرغی به خفیه دزدیدم
از فروشندهٔ کنارگذر
هوش مصنوعی: من به طور پنهانی یک تخم‌مرغ از فروشنده‌ای که در کنار خیابان بود، برداشتم.
مادرم دید و بر رخم خندید
نه به من زد طپانچه ونه‌تشر
هوش مصنوعی: مادرم من را دید و فقط لبخند زد. نه من را تنبیه کرد و نه بر سرم فریاد زد.
نه به‌ من گفت کاین عمل دزدیست
شاخ دزدی فضاحت آرد بر
هوش مصنوعی: او به من نگفت که این کار دزدی است، زیرا دزدی به انسان بی‌آبروئی می‌آورد.
خندهٔ مادر و خموشی او
پسرش را ز راه برد بدر
هوش مصنوعی: خندهٔ مادر و سکوت او، پسرش را از مسیر زندگی‌اش منحرف کرد.
تا به اینجا کشید کار او را
که شتر دزد‌ گشت و غارت‌گر
هوش مصنوعی: او به جایی رسید که کارش به دزدی شتر و غارتگری کشید.
لاجرم من زبان مادر را
قطع کردم چو اره شاخهٔ تر
هوش مصنوعی: من ناچار زبان مادری‌ام را ترک کردم، مانند اره‌ای که شاخه‌ی سبز را می‌برد.
زان که هست این زبان بی‌معنی
قاتل من به معنی دیگر
هوش مصنوعی: به خاطر این که این زبان بدون معنی، باعث کشتن من می‌شود، در حقیقت مفهوم دیگری دارد.
اگر او عیب کار دزدی را
به من آمخته بود گاه صغر
هوش مصنوعی: اگر او عیب کار دزدی را به من یاد می‌داد، گاهی کوچک‌تر از آن می‌شدم.
کی به این کار می‌نهادم پای
کی به این دار می کشیدم سر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فردی به شدت در تلاش است تا راهی را در پیش گیرد و به هدفی برسد، اما به نظر می‌رسد که با موانع و مشکلاتی مواجه است که او را به عقب می‌کشاند و از هدفش دور می‌کند. در واقع، او نمی‌داند که آیا باید ادامه دهد یا دست از تلاش بردارد.

خوانش ها

شمارهٔ ۹۰ - زبان مادر به خوانش عندلیب