گنجور

شمارهٔ ۱۶ - فتنه بیدار شد

یارم از خوابگاه من برخاست
فتنه بیدار شد که زن برخاست
بت من سر ز خوابگه برکرد
وز چمن شاخ یاسمن برخاست
پیش زلف سیاهش آهوی چین
از سر نافهٔ ختن برخاست
وان که بسپرد دل بدان سر زلف
از سر جان بستن برخاست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارم از خوابگاه من برخاست
فتنه بیدار شد که زن برخاست
هوش مصنوعی: دوست من از جای خوابم برخاست و با این کارش، آشوب و هیاهویی به وجود آمد.
بت من سر ز خوابگه برکرد
وز چمن شاخ یاسمن برخاست
هوش مصنوعی: محبوب من از خواب بیدار شد و از میان گل‌ها، شاخه‌ی یاسمن را برانگیخت.
پیش زلف سیاهش آهوی چین
از سر نافهٔ ختن برخاست
هوش مصنوعی: در برابر زلف‌های سیاه او، آهوی زیبایی از سر نخی که به حالت چینی درآمده، به سوی جلو حرکت کرد.
وان که بسپرد دل بدان سر زلف
از سر جان بستن برخاست
هوش مصنوعی: کسی که دلش را به موهای آن محبوب سپرده، از تمام وجودش برای او جان می‌سازد و برمی‌خیزد.