گنجور

شمارهٔ ۱۵۳ - در مرثیه و تاریخ فوت ملک‌الشعرا صبوری

گفتم به‌ دل چرا طربت شد بدل به غم
گفتا پس از صبوریم از دل طرب مخواه
گفتم چه ‌خواهی‌ از دل ‌و جان بعد او بگوی
گفتا ز جان و دل‌، جز رنج و تعب مخواه
گفتم سبب چه شد که به غم مبتلا شدی
گفتا خدای داند از من سبب مخواه
گفتم که چرخ‌، قامت من چنبری نمود
گفتا ز چرخ غیر جفا و کرب مخواه
گفتم ز روزگار چه باید امید داشت
گفتا دگر ز شاخ صنوبر رطب مخواه
گفتم مگر به فضل و ادب آفتی رسید
گفتا دگر نشانه ز فضل و ادب مخواه
گفتم مگر نیارد روز و شبش نظیر
گفتا دگر نظیر وی از روز و شب مخواه
گفتم مگر خرد را خوشیده بوستان
گفتا ز بوستان خرد جز حطب مخواه
گفتم چگونه او ملک آمد به شاعران
گفتا به جز حقیقت از این لقب مخواه
گفتم مگر که مادح سلطان دین رضاست
گفتا بلی بغیر ویش منتسب مخواه
گفتم که دستگیر وی آیا به حشر کیست
گفتا جز از محمد و آل این طلب مخواه
گفتم که مصرعی پی تاریخ او بگوی
گفتا: «‌پس‌از صبوریم از دل طرب مخواه‌»

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتم به‌ دل چرا طربت شد بدل به غم
گفتا پس از صبوریم از دل طرب مخواه
هوش مصنوعی: به دل گفتم چرا شاد نیستی و به غم دچار شده‌ای؟ دل پاسخ داد که من بعد از صبر و تحمل نمی‌توانم از شادی انتظار داشته باشم.
گفتم چه ‌خواهی‌ از دل ‌و جان بعد او بگوی
گفتا ز جان و دل‌، جز رنج و تعب مخواه
هوش مصنوعی: گفتم از دل و جان بعد از او چه می‌خواهی، او پاسخ داد که از جان و دل چیزی غیر از رنج و زحمت مخواه.
گفتم سبب چه شد که به غم مبتلا شدی
گفتا خدای داند از من سبب مخواه
هوش مصنوعی: به او گفتم چه چیزی موجب شد که این‌همه غمگین شوی، او پاسخ داد: "فقط خدا می‌داند و از من نپرس."
گفتم که چرخ‌، قامت من چنبری نمود
گفتا ز چرخ غیر جفا و کرب مخواه
هوش مصنوعی: گفتم که دوران، قامت مرا خم کرده است. او پاسخ داد که از دوران جز ستم و درد نخواهی دید.
گفتم ز روزگار چه باید امید داشت
گفتا دگر ز شاخ صنوبر رطب مخواه
هوش مصنوعی: از روزگار چه انتظاری باید داشته باشم؟ گفت: دیگر از درخت صنوبر خرما نخواهی دید.
گفتم مگر به فضل و ادب آفتی رسید
گفتا دگر نشانه ز فضل و ادب مخواه
هوش مصنوعی: گفتم آیا به خاطر فضل و ادب مشکلی پیش آمده است؟ او گفت دیگر نشانه‌ای از فضل و ادب نخواهی دید.
گفتم مگر نیارد روز و شبش نظیر
گفتا دگر نظیر وی از روز و شب مخواه
هوش مصنوعی: گفتم آیا روز و شبش شبیه هم نیست؟ گفت: از روز و شب دیگه مشابهی نخواهی دید.
گفتم مگر خرد را خوشیده بوستان
گفتا ز بوستان خرد جز حطب مخواه
هوش مصنوعی: گفتم آیا از باغ خرد چیزی خوشبو و دلپذیر پیدا نمی‌شود؟ او پاسخ داد که جز چوب و هیزم از باغ خرد چیزی نمی‌توان انتظار داشت.
گفتم چگونه او ملک آمد به شاعران
گفتا به جز حقیقت از این لقب مخواه
هوش مصنوعی: گفتم چطور او به عنوان پادشاه شاعران شناخته شد؟ او پاسخ داد: تنها حقیقت را بگو و از این عنوان چیزی جز واقعیت نخواه.
گفتم مگر که مادح سلطان دین رضاست
گفتا بلی بغیر ویش منتسب مخواه
هوش مصنوعی: گفتم آیا چه کسی ستایش‌گر و مداح سلطان دین رضا است؟ گفت بله، اما فقط از او انتساب و نسبت خواهی کرد.
گفتم که دستگیر وی آیا به حشر کیست
گفتا جز از محمد و آل این طلب مخواه
هوش مصنوعی: گفتم آیا در روز قیامت کسی هست که به ما کمک کند؟ پاسخ داد: جز محمد و اهل بیت او، به دنبال هیچ چیز دیگری نباش.
گفتم که مصرعی پی تاریخ او بگوی
گفتا: «‌پس‌از صبوریم از دل طرب مخواه‌»
هوش مصنوعی: گفتم که از داستان زندگی‌اش چیزی بگو، او پاسخ داد: «بعد از صبر و تحمل، از دل شادمانی توقع نداشته باش.»

خوانش ها

شمارهٔ ۱۵۳ - در مرثیه و تاریخ فوت ملک‌الشعرا صبوری به خوانش عندلیب