گنجور

شمارهٔ ۱۴۶ - دو نامهٔ منظو‌م (خطاب به حاجی حسین آقا ملک که از بهار کتابی خریده بود و ادای قیمت آن به درازا کشیده بود)

سر حلقهٔ صاحبدلان حسین
ای سرور عالیجناب من
دارم سخنانی صواب چند
بشنو سخنان صواب من
توخود ملکی برملوک عصر
زین رو به‌تو هست انتساب من
یاد آر که ورزید باب تو
پیوسته ارادت به باب من
شد صرف خلوص و مودتت
سرمایهٔ عهد شباب من
بود ارچه مهیا به فضل حق
از سعی و عمل نان و آب من
لیکن به سرای تو بد ز صدق
پیوسته ایاب و ذهاب من
دیدار تو اصل سرور من
اخلاص تو فصل الخطاب من
در خطهٔ ری بس شباکه بود
در باغ صبا خورد و خواب من
در امر تو بود انقیاد من
وز نهی تو بود اجتناب من
بی‌هیچ طمع مخلص وشفیق
تا آن که ببردی کتاب من
چون حبس شدم نامه کردمت
باشدکه فرستی حساب من
ز انصاف مرمت کنی بفور
بنیاد وجود خراب من
وندر حق اطفال من کنی
لطف و پدری در غیاب من
ظنم به خطا رفت کامدی
فارغ ز عذاب و عقاب من
چون‌سوی‌صفاهان شدم ز حبس
گشتی غمی از فتح باب من
بس نامه فرستادم و پیام
یک نامه ندادی جواب من
هرگز نسزد از تو رادمرد
کافیون کنی اندر شراب من
زیبنده نباشد اکرکند
سیمرغ تو قصد ذباب من
با گنج کتابی که مر توراست
بندی طمع اندرکتاب من

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل فاعلن
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر حلقهٔ صاحبدلان حسین
ای سرور عالیجناب من
هوش مصنوعی: ای حسین، تو بهترین و والا مقام‌ترین سرور صاحبدلان هستی.
دارم سخنانی صواب چند
بشنو سخنان صواب من
هوش مصنوعی: من چند سخن درست و صحیح دارم، پس به سخنان درست من گوش فرا بده.
توخود ملکی برملوک عصر
زین رو به‌تو هست انتساب من
هوش مصنوعی: تو خود سلطنتی بر پادشاهان زمان، به همین دلیل به تو نسبت می‌دهم.
یاد آر که ورزید باب تو
پیوسته ارادت به باب من
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که همیشه باید به درستی به من احترام بگذاری و ارادت خود را نشان دهی.
شد صرف خلوص و مودتت
سرمایهٔ عهد شباب من
هوش مصنوعی: در جوانی‌ام، خلوص و محبت تو تبدیل به سرمایه‌ام شده است.
بود ارچه مهیا به فضل حق
از سعی و عمل نان و آب من
هوش مصنوعی: اگرچه به لطف خدا شرایط فراهم است، اما نان و آب من بستگی به تلاش و کارکرد خودم دارد.
لیکن به سرای تو بد ز صدق
پیوسته ایاب و ذهاب من
هوش مصنوعی: هرچند که من به خاطر صداقت و راستگویی به خانه‌ات می‌آیم و می‌روم.
دیدار تو اصل سرور من
اخلاص تو فصل الخطاب من
هوش مصنوعی: دیدن تو منبع شادی من است و صداقت و وفاداری تو مهم‌ترین موضوع و سخن نهایی من است.
در خطهٔ ری بس شباکه بود
در باغ صبا خورد و خواب من
هوش مصنوعی: در منطقهٔ ری، شب‌ها به شدت تاریک و خاموش بود و من در باغی مانند صبح زود، به خواب و استراحت پرداختم.
در امر تو بود انقیاد من
وز نهی تو بود اجتناب من
هوش مصنوعی: در کار تو اطاعت من بود و از نهی تو به دوری گزیدن من.
بی‌هیچ طمع مخلص وشفیق
تا آن که ببردی کتاب من
هوش مصنوعی: به طور کاملاً صادق و بدون هیچ انتظار یا دلیلی، به کسی کمک می‌کنم تا وقتی که کتاب من را از او بگیرم.
چون حبس شدم نامه کردمت
باشدکه فرستی حساب من
هوش مصنوعی: وقتی در زندان هستم، برایت نامه‌ای نوشتم تا شاید حساب کارهایم را برایم بفرستی.
ز انصاف مرمت کنی بفور
بنیاد وجود خراب من
هوش مصنوعی: اگر به انصاف رفتار کنی، می‌توانی به سرعت پایه‌های وجود خراب من را ترمیم کنی.
وندر حق اطفال من کنی
لطف و پدری در غیاب من
هوش مصنوعی: اگر به کودکان من محبت و پدری کنی در غیاب من، این را در نظر داشته باش.
ظنم به خطا رفت کامدی
فارغ ز عذاب و عقاب من
هوش مصنوعی: به اشتباه فکر کرده بودم که عذاب و کیفر تو در حق من ادامه دارد، اما حالا می‌بینم که تو از این مسائل رهایی یافته‌ای.
چون‌سوی‌صفاهان شدم ز حبس
گشتی غمی از فتح باب من
هوش مصنوعی: وقتی به سمت اصفهان رفتم و از زندان freed شدم، غمی از خوشحالی به سراغم آمد.
بس نامه فرستادم و پیام
یک نامه ندادی جواب من
هوش مصنوعی: من نامه‌های زیادی برایت فرستادم، اما هنوز از تو هیچ پیام و جواب نمی‌رسد.
هرگز نسزد از تو رادمرد
کافیون کنی اندر شراب من
هوش مصنوعی: هرگز شایسته نیست که تو مرد بزرگ و شجاعی، شراب مرا تحت تاثیر قرار دهی.
زیبنده نباشد اکرکند
سیمرغ تو قصد ذباب من
هوش مصنوعی: زیبنده نیست که پرنده‌ای بزرگ و زیبا مثل سیمرغ، به دنبال مگسی کوچک باشد.
با گنج کتابی که مر توراست
بندی طمع اندرکتاب من
هوش مصنوعی: با گنجی که در کتاب وجود دارد، تو را به آن وابسته می‌کند و به آن علاقه‌مند می‌سازد.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۴۶ - دو نامهٔ منظو‌م (خطاب به حاجی حسین آقا ملک که از بهار کتابی خریده بود و ادای قیمت آن به درازا کشیده بود) به خوانش عندلیب