گنجور

شمارهٔ ۱۲۷ - زرین جوشنم

این شنیدم بینشا در بزم رندان گفته‌ای
یافته ره سستیئی در نظم و نثر متقنم
در سیاست‌ هرچه گفتی‌ دارمت‌ معذور از آنک
بوده‌ای مزدور و بر مزدور نرم است آهنم
این زمان بر نظم و نثرم چرب‌دستی می کنی
دست کوته کن که سوزانست اینجا روغنم
ره نیابد هیچ پستی در من از توفیر وقت
من نه شمع شامگاهم کآفتاب معلنم
گردش ایام از حالت نگرداند مرا
کهنه چو خایی نیم ای خواجه زرین ‌جوشنم
پاک و روشن شبچراغم ایمن از نقص و فتور
خود نه فانوسم که سوزد شعله‌ای پیراهنم
دامنم چون دامن عیسی است پاک از هر عوار
کی کند آلوده طعن این یهودان دامنم
تو به نور من مرا بینی به تاریکی مقیم
خندی و گویی که تاریک است نجم روشنم
من چراغ نوربخشم بر سر دریای ژرف
نور هر سو رانده و مانده سیه پیرامنم
تشنه میرد شیر و به آبشخوار خوکان نگذرد
چون سخن گویی تو باری من زنخ کمتر زنم
این خموشی را غنیمت دان که گر از لابدی
در سخن آیم بسی همچون تو را خامش کنم
چون قلم در دست گیرم لوح مکنونات را
گرد سرگردانم و آنجا که خواهم افکنم
گاه بیخ نیتت را از نهادت برکشم
گاه تخم فکرتت را درکلاهت بشکنم
چشم بهروزی مدار از رنجش من زان که من
چون برنجم خاک در چشم فلک بپراکنم
صعب دریایی خطیرم لیک آرام و خموش
آوخ ار انگیزش خشمی بلرزاند تنم
سنگ بر شهلان میفکن خشت بر دریا مزن
یال شیر نر مپیرا، دم فروکش‌، کاین منم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این شنیدم بینشا در بزم رندان گفته‌ای
یافته ره سستیئی در نظم و نثر متقنم
هوش مصنوعی: در بزم رندان، از جملات و سخنان جذاب و دلنشین می‌گویند، به‌خصوص آن‌هایی که به نوعی در نظم و نثر کامل و بی‌نقص هستند. این نشان می‌دهد که می‌توان در صحبت‌ها و نوشتار، افکار و احساسات عمیق‌تری را به خوبی منتقل کرد.
در سیاست‌ هرچه گفتی‌ دارمت‌ معذور از آنک
بوده‌ای مزدور و بر مزدور نرم است آهنم
هوش مصنوعی: در سیاست، هر چیزی که بگویی من تو را معذور می‌دانم، زیرا تو نیز به‌نوعی در خدمت دیگران هستی و بر افرادی که چنین جایگاهی دارند، نمی‌توان به سختی رفتار کرد.
این زمان بر نظم و نثرم چرب‌دستی می کنی
دست کوته کن که سوزانست اینجا روغنم
هوش مصنوعی: این زمان تو با مهارت بر شعر و نثر من تسلط داری، اما لطفاً دستت را کوتاه کن؛ چرا که اینجا جایی است که روح من در آتش است.
ره نیابد هیچ پستی در من از توفیر وقت
من نه شمع شامگاهم کآفتاب معلنم
هوش مصنوعی: هیچ زحمتی نمی‌تواند در وجود من تاثیر بگذارد، زیرا من در زمان خودم شمعی نیستم که در برابر نور خورشید محو شود.
گردش ایام از حالت نگرداند مرا
کهنه چو خایی نیم ای خواجه زرین ‌جوشنم
هوش مصنوعی: تغییرات زمان نتوانسته مرا تغییر دهد، مثل یک سنگ قدیمی که در جوی آب قرار دارد، ای آقای زرین‌تاج.
پاک و روشن شبچراغم ایمن از نقص و فتور
خود نه فانوسم که سوزد شعله‌ای پیراهنم
هوش مصنوعی: من همچون یک شبچراغ پاک و روشن هستم که از نقص و کاستی محافظت می‌کنم. من مانند فانوس نیستم که شعله‌اش به پیراهنم آسیب بزند.
دامنم چون دامن عیسی است پاک از هر عوار
کی کند آلوده طعن این یهودان دامنم
هوش مصنوعی: دامنم همچون دامن عیسی، پاک و مطهر است و هیچ عیبی بر آن نیست. پس چگونه کسانی مانند یهودیان می‌توانند آن را بی‌دلیل و ناحق به عیب و طعن آلوده کنند؟
تو به نور من مرا بینی به تاریکی مقیم
خندی و گویی که تاریک است نجم روشنم
هوش مصنوعی: تو با نور خود مرا می‌بینی، در حالی که من در تاریکی زندگی می‌کنم. تو می‌خندی و گویی ستاره‌ام، که درخشان است، در واقع تاریک است.
من چراغ نوربخشم بر سر دریای ژرف
نور هر سو رانده و مانده سیه پیرامنم
هوش مصنوعی: من مانند چراغی هستم که در بالای دریای عمیق نور می‌درخشد و در هر جهت، تیرگی‌ها را می‌رانم و خود در میان تاریکی‌ها قرار دارم.
تشنه میرد شیر و به آبشخوار خوکان نگذرد
چون سخن گویی تو باری من زنخ کمتر زنم
هوش مصنوعی: مرد تشنه‌ای که برای رفع تشنگی به سراغ آب نمی‌رود، حتی اگر در کنار خوک‌ها باشد، اما وقتی تو صحبت می‌کنی، من به ندرت به تو توجه می‌کنم.
این خموشی را غنیمت دان که گر از لابدی
در سخن آیم بسی همچون تو را خامش کنم
هوش مصنوعی: این سکوت را فرصت بدان، زیرا اگر به ناچار صحبت کنم، ممکن است مانند تو، باعث سکوت تو شوم.
چون قلم در دست گیرم لوح مکنونات را
گرد سرگردانم و آنجا که خواهم افکنم
هوش مصنوعی: زمانی که قلم را در دست می‌گیرم، به اطلاعات و اندیشه‌هایم نظارت می‌کنم و آنها را به دور می‌چرخانم و در جایی که بخواهم، می‌نویسم.
گاه بیخ نیتت را از نهادت برکشم
گاه تخم فکرتت را درکلاهت بشکنم
هوش مصنوعی: گاهی نیت و آرزوهایم را از دل و وجودم بیرون می‌کشم، و گاهی ایده‌ها و فکرهایم را در ذهنم پرورش می‌دهم.
چشم بهروزی مدار از رنجش من زان که من
چون برنجم خاک در چشم فلک بپراکنم
هوش مصنوعی: چشم‌داشت به خوشبختی و شادکامی را به خاطر ناخرسندی من از دست نده، زیرا من وقتی که ناراحت شوم، مانند خاکی که به آسمان می‌پاشم، همه‌چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهم.
صعب دریایی خطیرم لیک آرام و خموش
آوخ ار انگیزش خشمی بلرزاند تنم
هوش مصنوعی: من در دریاچه‌ای عمیق و خطرناک هستم، اما آرام و ساکت به نظر می‌رسم. اما اگر خشم من برانگیخته شود، بدنم به لرزه درمی‌آید.
سنگ بر شهلان میفکن خشت بر دریا مزن
یال شیر نر مپیرا، دم فروکش‌، کاین منم
هوش مصنوعی: به کسی که در موقعیتی حساس و خطرناک قرار دارد، نه به او آسیب برسان و نه او را به چالش بکش. اگرچه ممکن است قوی به نظر برسد، اما در واقع، من هستم که سلطه و قدرت را دارم.

خوانش ها

شمارهٔ ۱۲۷ - زرین جوشنم به خوانش عندلیب