گنجور

شمارهٔ ۲۶

قدرت شاهان ز تسلیم فقیران بیش نیست
قصر سلطان امن‌تر ازکلبهٔ درویش نیست‌
طاهر آن دامان کزو دست امیدی دور نه
قادر آن سلطان کزو قلب فقیری ریش نیست
گر ز خون من نگین شاه رنگین می‌شود
گو بریز این خون که مقدار نگینی بیش نیست
برکس ای قاضی به خون من منه بهتان ازآنک
قاتل من در جهان جز عشق کافرکیش نیست
ای صبا با خسرو خوبان بگو درد فراق
بر دل‌ من کمتر از این‌حبس‌و این‌تشویش نیست
گر دلت با من نباشد قصرتجریش است بند
ور دلت با من بود زندان کم از تجریش نیست
در صفوف واپسین جا داد یارم ورنه کس
زین رقیبان درصف عشق وی ازمن پیش نیست
دل به اقبال جهان ای صاحب‌دولت مبند
کاین جهان در اختیار عقل دوراندیش نیست
نعمت او بی‌تغیر، امن او بی‌انقلاب
راحت او بی‌تزاحم‌، نوش او بی‌نیش نیست
تجربت کردم رهی سوی سرای عافیت
راست‌تر زین‌ ره که من بگرفته‌ام در پیش‌ نیست
من نی‌ام مسعود و بواحمد ولی زندان من
کمتر از زندان نای و قلعهٔ مندیش نیست
گر توئی انسان «‌بهار» اندوه نوع خویش دار
ورنه‌حیوان‌هم نیابی کاو به فکر خویش نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قدرت شاهان ز تسلیم فقیران بیش نیست
قصر سلطان امن‌تر ازکلبهٔ درویش نیست‌
هوش مصنوعی: قدرت و توانایی پادشاهان بیشتر از تسلیم و اطاعت فقیران نیست و قصر پادشاه هم از کلبه یک درویش امن‌تر نیست.
طاهر آن دامان کزو دست امیدی دور نه
قادر آن سلطان کزو قلب فقیری ریش نیست
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که دامان شخصی پاک و محترم است که هیچ امیدی از آن دور نیست، و همچنین سلطنتی که قلب یک فقیر را جریحه‌دار نمی‌کند، نمی‌تواند او را تحت فشار قرار دهد. در واقع، این بیت به بیان ارزش‌ها و ویژگی‌های اخلاقی می‌پردازد.
گر ز خون من نگین شاه رنگین می‌شود
گو بریز این خون که مقدار نگینی بیش نیست
هوش مصنوعی: اگر خون من باعث شود که نگین شاه زیبا و رنگین شود، پس این خون را بریزید، زیرا ارزش آن بیشتر از یک نگین نیست.
برکس ای قاضی به خون من منه بهتان ازآنک
قاتل من در جهان جز عشق کافرکیش نیست
هوش مصنوعی: ای قاضی، بر سر من اتهام نزن، چون تنها کسی که باعث مرگ من شده، عشق است که در دنیا همچون کافری بی‌دین به حساب می‌آید.
ای صبا با خسرو خوبان بگو درد فراق
بر دل‌ من کمتر از این‌حبس‌و این‌تشویش نیست
هوش مصنوعی: ای نسیم، به فرمانروای زیبایی‌ها بگو که درد دوری و جدایی برای من، به اندازه‌ی این حبس و این نگرانی بی‌نهایت است.
گر دلت با من نباشد قصرتجریش است بند
ور دلت با من بود زندان کم از تجریش نیست
هوش مصنوعی: اگر قلبت با من نیست، زندگی‌ات به مانند زندانی است در تجریش؛ و اگر قلبت با من باشد، زندان تو هم چیزی کمتر از تجریش نخواهد بود.
در صفوف واپسین جا داد یارم ورنه کس
زین رقیبان درصف عشق وی ازمن پیش نیست
هوش مصنوعی: دوست من در آخرین صف قرار داده شده است و اگر او نبود، هیچ‌کدام از این رقیبان در عشق او از من جلوتر نیستند.
دل به اقبال جهان ای صاحب‌دولت مبند
کاین جهان در اختیار عقل دوراندیش نیست
هوش مصنوعی: دل خود را به خوشی‌ها و موفقیت‌های زودگذری که دنیا به دست می‌دهد گره نزن. چرا که این دنیا تحت کنترل عقل و خرد دوراندیش نیست و ممکن است در آینده تغییراتی رخ دهد که به نفع تو نباشد.
نعمت او بی‌تغیر، امن او بی‌انقلاب
راحت او بی‌تزاحم‌، نوش او بی‌نیش نیست
هوش مصنوعی: نعمت‌های او همیشه ثابت و پایدار است، امن‌ بودن او همواره بدون تغییر و ناپایداری است. آسایش او همواره بدون مزاحمت است و نوش او بدون تلخی و ضرر است.
تجربت کردم رهی سوی سرای عافیت
راست‌تر زین‌ ره که من بگرفته‌ام در پیش‌ نیست
هوش مصنوعی: تجربه کرده‌ام که مسیر درست و مطمئن‌تری به سوی آرامش و آسایش وجود دارد، و راهی که من اکنون در پیش گرفته‌ام، هیچ‌گاه به آن معنا نمی‌رسد.
من نی‌ام مسعود و بواحمد ولی زندان من
کمتر از زندان نای و قلعهٔ مندیش نیست
هوش مصنوعی: من مانند مسعود و بواحمد نیستم، اما زندانی که در آن هستم به اندازه زندان نی و قلعهٔ مندیش سختی دارد.
گر توئی انسان «‌بهار» اندوه نوع خویش دار
ورنه‌حیوان‌هم نیابی کاو به فکر خویش نیست
هوش مصنوعی: اگر تو انسان واقعی هستی، باید در اندوه‌های دیگران شریک باشی؛ وگرنه حتی حیوانات را هم نمی‌توانی پیدا کنی که به فکر خودشان نباشند.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/01/21 01:03
حسین

با حال بود

1394/09/13 18:12
جواد

لایک