شمارهٔ ۹۰ - کیک نامه
چون اختران پلاس سیه بر سر آورند
کبکان به غارت تن من لشکرآورند
دودو و سه سه دهتادهتا وبیست بیست
چون اشتران که روی به آبشخورآورند
آوخ چه دردهاکه مرا در دل افکنند
آوخ چه رنجهاکه مرا برسرآورند
ازپا ودست و سینه وپشت وسر وشکم
بالا وزمبر رفته و بازی درآورند
چون رگزنان چابک بی گفتهٔ پزشک
بهرکشودن رک من نشتر آورند
بر بسترم جهند وتو دانی که حال چیست
چون یک قبیله حمله به یک بستر آورند
از هم جدا شوند چو دزدان ز یک کنار
وز یک کنار روی به یکدیگر آورند
در آستین راست چوگیرم سراغشان
چابک ز آستین چپم سر برآورند
نازان و سرفراز بتازند سوی من
گویی مگر ز خیل مخالف سرآورند
درکشوری که اجنبیان را مجال نیست
بیدار و گیر روی بدان کشور آورند
در جایگاه پنهان داخل شوند و فاش
ناکرده شرم حمله به بام و درآورند
گو مگرکه نیزه گذاران غزنوی
با نیزه روی بر در کالنجر آورند
یا خیلی از عشیرهٔ قزاق نیم شب
مستانه حمله بر بنه قیصر آورند
خوابم جهد زچشم وخیالم پرد زسر
زآنچ این گزندگان به من مضطر آورند
چون کارسخت کشتبجنبم زجایخوبش
گویم مرا چراغی در محضر آورند
آن ناکسان چراغ چو دیدند و جنبشم
خامش شوند و تن به حجاب اندر آورند
چون برکشم لباس، کریزند و خو را
زبر قمیص بستر در سنگر آورند
من نیز مردوار برونشان کشم ز جای
ور چون زنان ز بیم به سر معجر آورند
انگشت انتقام من آرد به دامشان
هرچند همچو مرغان بال و پر آورند
*
*
افزون مراست باری ازاینگونه دشمنان
کز کینه هر دمیم غمی دیگر آورند
گه دستیار اجنبیان گشته و به من
چون کیک حملههای بسی منکر آورند
گه یار مفتخوران گردند و بر زبان
گاهیم فتنهجوی وگهی کافر آورند
گاهی وزیر گشته و بیموجبی مرا
از باختر دوانده سوی خاور آورند
گاهی مرا به خطهٔ بجنورد بیدلیل
بنشانده و به لابهٔ من تسخرآورند
که در لباس کیک بدانسان که گفته شد
در من فتاده و پدرم را درآورند
من نیز با چراغ بلاغت به جانشان
اخگر زنم اگرچه تن از اخگر آورند
اندامشان بدوزم با نوک خامهام
هرچند پیش خامهٔ من خنجرآورند
یکیک برون کشمشان ازگوشه وکنار
گرچه پناه بر سر دوپیکر آورند
ور بگذرم به خواری گیرم گلویشان
فرداکه خلق را به صف محشرآورند
شمارهٔ ۸۹ - صیقل عشق: گلعذاران جهان بسیارندشمارهٔ ۹۱ - گناه آدم و حوا: صبح چون شاه فلک بر تختگه مأوی کند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون اختران پلاس سیه بر سر آورند
کبکان به غارت تن من لشکرآورند
هوش مصنوعی: زمانی که ستارهها در آسمان تاریک به جنب و جوش میآیند، مرغهای کوچک به حمله به وجود من میپردازند و مانند لشکری آماده میشوند.
دودو و سه سه دهتادهتا وبیست بیست
چون اشتران که روی به آبشخورآورند
هوش مصنوعی: از دو و سه میگذاریم و بیست بیست فریاد میزنیم، مانند شترانی که به سمت آبشخور حرکت میکنند.
آوخ چه دردهاکه مرا در دل افکنند
آوخ چه رنجهاکه مرا برسرآورند
هوش مصنوعی: اه، چه دردهایی که در دلم میاندازند! آه، چه رنجهایی که بر سرم میآورند!
ازپا ودست و سینه وپشت وسر وشکم
بالا وزمبر رفته و بازی درآورند
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف حالتی میپردازد که فردی بهطور کامل در حال فعالیت و تحرک است؛ از سر تا پا و از هر بخشی از بدنش، حرکتی انجام میدهد و در حال تجربه یا ابراز هیجان است. این حال میتواند شامل جنبش، بازی یا نمایش احساسات و تفریح باشد.
چون رگزنان چابک بی گفتهٔ پزشک
بهرکشودن رک من نشتر آورند
هوش مصنوعی: چون جریان خون در رگها به سرعت و چابکی دارد، بدون اینکه نیازی به توصیهٔ پزشک باشد، برای برداشتن زخم من، چاقوهایی تیز و آماده به کار میآورند.
بر بسترم جهند وتو دانی که حال چیست
چون یک قبیله حمله به یک بستر آورند
هوش مصنوعی: من بر بستر خود دراز کشیدهام و تو میدانی که حال من چگونه است، همانند زمانی که یک قبیله به یک بستر هجوم میبرد.
از هم جدا شوند چو دزدان ز یک کنار
وز یک کنار روی به یکدیگر آورند
هوش مصنوعی: افرادی که از هم دور شدهاند، مانند دزدان که از یک طرف جدا میشوند، دوباره به هم نزدیک شده و یکدیگر را مییابند.
در آستین راست چوگیرم سراغشان
چابک ز آستین چپم سر برآورند
هوش مصنوعی: اگر در آستین راست به دنبال آنها باشم، سریع به دستم میآیند و اگر از آستین چپ بیرون بیایند، دوباره خود را نشان میدهند.
نازان و سرفراز بتازند سوی من
گویی مگر ز خیل مخالف سرآورند
هوش مصنوعی: زیبا و با افتخار به سمت من میآیند، گویی که از میان گروهی مخالف به سوی من میرسند.
درکشوری که اجنبیان را مجال نیست
بیدار و گیر روی بدان کشور آورند
هوش مصنوعی: در کشوری که بیگانهها جایی ندارند، دشمنان و موانع بر سر راه کسانی که میخواهند به آن کشور بروند وجود دارد.
در جایگاه پنهان داخل شوند و فاش
ناکرده شرم حمله به بام و درآورند
هوش مصنوعی: به آرامی و به طور مخفیانه وارد شوند و بدون اینکه خود را آشکار کنند، بدون خجالت به سراغ دیوار و درب بروند.
گو مگرکه نیزه گذاران غزنوی
با نیزه روی بر در کالنجر آورند
هوش مصنوعی: شاید وقتی سوارکاران غزنوی با نیزههای خود به دروازهی کالنجر حمله کنند.
یا خیلی از عشیرهٔ قزاق نیم شب
مستانه حمله بر بنه قیصر آورند
هوش مصنوعی: بعضی از افراد قزاق در حالتی مستانه و شاداب به معسکر رومیها حمله میکنند.
خوابم جهد زچشم وخیالم پرد زسر
زآنچ این گزندگان به من مضطر آورند
هوش مصنوعی: من در خوابم و چشمم به خواب رفته، خیالم نیز از سرم دور شده است. از آنچه این پرندگان به من تحمیل میکنند، به شدت مضطربم.
چون کارسخت کشتبجنبم زجایخوبش
گویم مرا چراغی در محضر آورند
هوش مصنوعی: وقتی که کار سخت و دشواری پیش میآید، از جای خوب و راحت خودم حرکت میکنم و میگویم که چراغی در مجالس و محافل من بیاورند تا روشنایی ببخشد.
آن ناکسان چراغ چو دیدند و جنبشم
خامش شوند و تن به حجاب اندر آورند
هوش مصنوعی: آن نااهلان وقتی چراغ را دیدند و جنبش من را مشاهده کردند، خاموش شدند و به حجاب رفتند.
چون برکشم لباس، کریزند و خو را
زبر قمیص بستر در سنگر آورند
هوش مصنوعی: وقتی که لباس بپوشم، به گمانم با مردم بیاحترامی میکنند و آنها را از زیر قمیص به سمت سنگر میآورند.
من نیز مردوار برونشان کشم ز جای
ور چون زنان ز بیم به سر معجر آورند
هوش مصنوعی: من هم مانند مردان از جا بیرون میآورم، یا اگر مانند زنان از ترس به سر درختان پناه ببرند.
انگشت انتقام من آرد به دامشان
هرچند همچو مرغان بال و پر آورند
هوش مصنوعی: انتقام من، هرچند که آنها سعی کنند از چنگ من فرار کنند، سرانجام آنها را به دام خواهد انداخت. حتی اگر مانند پرندگان بال و پر داشته باشند، نمیتوانند از دست من بگریزند.
*
*
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف و احساسات انسانی میپردازد. شاعر از زیباییها و تجارب زندگی میگوید و از عشق و ارتباطات عمیق بین افراد سخن به میان میآورد. او به جزییات لحظات شیرین و تلخ اشاره میکند و این که چگونه این لحظات به تشکیل هویت و روحیه انسان کمک میکنند. در نهایت، شعر نشاندهندهٔ تمایل به درک عمیقتر زندگی و ارتباطات انسانی است.
افزون مراست باری ازاینگونه دشمنان
کز کینه هر دمیم غمی دیگر آورند
هوش مصنوعی: من از این نوع دشمنان زیاد دارم که به خاطر کینه و حسادت، هر لحظه برای من غم و ناراحتی جدیدی به ارمغان میآورند.
گه دستیار اجنبیان گشته و به من
چون کیک حملههای بسی منکر آورند
هوش مصنوعی: گاهی دوست و یا یار من به کمک بیگانهها در میآید و به من همچون تهمتهای فراوانی که در سر راه من قرار دادهاند، حمله میکند.
گه یار مفتخوران گردند و بر زبان
گاهیم فتنهجوی وگهی کافر آورند
هوش مصنوعی: گاهی دوستان کسانی که از نعمتها بهرهمند میشوند، به ما میپیوندند و در برخی مواقع دچار آشوب و فتنه میشویم. همچنین در باره برخی افراد نیز اتهام کفر میزنند.
گاهی وزیر گشته و بیموجبی مرا
از باختر دوانده سوی خاور آورند
هوش مصنوعی: گاهی بدون دلیل و به شکلی ناعادلانه، مرا از طرف باختر گرفته و به سمت خاور میبرند.
گاهی مرا به خطهٔ بجنورد بیدلیل
بنشانده و به لابهٔ من تسخرآورند
هوش مصنوعی: گاهی بدون دلیل مرا به بجنورد میبرند و به خاطر خواهشهایم به من مسخره میکنند.
که در لباس کیک بدانسان که گفته شد
در من فتاده و پدرم را درآورند
هوش مصنوعی: در این جمله اشاره به تغییرات و تحولات درونی فردی است که به گونهای تأثیرات عمیق بر روی او گذاشته و به نوعی ارتباط با والدینش دارد. این فرد در حال تجربه نوعی دگرگونی است که بر زندگی و روابطش تأثیر میگذارد.
من نیز با چراغ بلاغت به جانشان
اخگر زنم اگرچه تن از اخگر آورند
هوش مصنوعی: من نیز با روش بیان قوی، بر دلهایشان تأثیر میگذارم، هرچند که خودم از آتش و سختی رنج میبرم.
اندامشان بدوزم با نوک خامهام
هرچند پیش خامهٔ من خنجرآورند
هوش مصنوعی: من به قدری مهارت دارم که میتوانم بدنشان را با نوک قلمم بسازم، هرچند که آنها در مقایسه با قلم من مانند خنجری خطرناک به نظر بیایند.
یکیک برون کشمشان ازگوشه وکنار
گرچه پناه بر سر دوپیکر آورند
هوش مصنوعی: به تدریج همه آنها را از گوشه و کنار بیرون میآورم، هرچند که به دو جسم پناه داده باشند.
ور بگذرم به خواری گیرم گلویشان
فرداکه خلق را به صف محشرآورند
هوش مصنوعی: اگر من از بزرگی فرود آیم و به ذلت بیفتم، آنها فردا در روز قیامت سرشان را به زیر میاندازند و مردم را به صف جمع میکنند.