شمارهٔ ۷۲ - جواب قصیدهٔ ادیبالممالک (در حادثه شکستن دست بهار)هم
شکست دستی کز خامه بینگار آورد
نگارها ز سرکلک زرنگار آورد
شکست دستی کاندر پرند روم و طراز
هزار سحر مبین هردم آشکار آورد
شکست دستی کز شاهدان حجلهٔ طبع
بت بهار در ایوان نوبهار آورد
شکست دستی کاندر سخن ید بیضا
پی شکستن فرعونیان به کار آورد
شکستدستی کز یک اشاره در صف باغ
براند زاغ وز مرغان در آن هزار آورد
شکست دستی کز تیغ آبدار زبان
به روز معرکه اعجاز ذوالفقار آورد
شکست دستی کز ساعد و بنان لطیف
به کوه آهن و پولاد انکسار آورد
شکست دستی، کز لوح سیم وشوشهٔ زر
بگرد خانهٔ ما آهنین حصار آورد
شکست دستی، کاندر مشام اهل هنر
چو کاروان ختن، نافه ی تتار آورد
شکست دستی، کز نور آن یراعه فضل
همی به ساعد دانشوران سوار آورد
هزار بند گسست از طلسم جادویان
هزار معجزه ازکلک مشکبار آورد
گه مناظره در احتجاج و استدلال
روان خصم دغل را به زینهار آورد
نمود خیره ز دانش، روان بهمنیار
گواژه بر هنر و هوش ( کوشیار) آورد
نخست گوهر دانش نثارکرد به خلق
دوباره گوهر جان را پی نثار آورد
ای آن ادیب سخندان و نکتهسنج بلیغ
که ایزدت به خرد، رهنما و یار آورد
بنان توست که در عرصه، کلک راجل را
فراز دوش کمیت سخن، سوار آورد
شکست دست تو، تنها نه جان ما فرسود
که عالمی را محزون و سوگوار آورد
سپهر خورد یمین بر یمین پاک تو، زان
برای خود شرف و قدر و اعتبار آورد
سپسبهنقض یمینشد،ازآنکهمیدانست
یمین تو بهمه مردمان، یسار آورد
کجا که کسر یمین تو کرد و نقض یمین
به بار یزدان خود را گناهکار آورد
نه با تو تنها کرد این خلاف، بلکه بعمد
خلاف گفته و فرمان کردگار آورد
شکسته بادش تیر و کمان که در نخجیر
هژبر بیشه ی فرهنگ را، شکار آورد
بریده بادش ساعد، دریده بادش پوست
که دستبرد بر آن دست استوار آورد
بهم شکست دل و دست باغبان بهار
سرشک خونین در چشم جویبار آورد
تویی که دست تو با خامهٔ سیاه و نزار
رخ عدو سیه و خاطرش نزار آورد
وفا ز قلب تو بر خویش پایمرد آورد
هنر ز دست تو برخویش دستیار آورد
اگرشنیدی موسی ز چوب،ثعبان ساخت
وگر شنیدی جادو به سحر، مار آورد
یکی ببین ید بیضای خوبش را که چه سان
عصای سحرکش و مار سحرخوار آورد
اگر سلالهٔ آزر، به نار نمرودی
بهار و لاله پدید از شرار نار آورد
کف کریم تو با ساعد مساعد فضل
ز زند خامه به جان عدو، شرار آورد
تو در قطار نبی نوع خود چنانستی
که شیر را به شتر، کس به یک قطار آورد
اگر صداع برد ابله ازتو باک نه، زانک
شراب کهنه به مغز جوان خمار آورد
ولی برای رقیبت سرایم از در پند
حکایتی که برای کدو چنار آورد
شکست دست تو، حرز تن است زانکه خضر
شکست کشتی آن راکه برکنار آورد
دل شکسته بود بارگاه بار خدای
هزار بار در آنجا فرود بار آورد
اگرزمانه به کام توریخت زهر و سپس
به جام خصم، می ناب خوشگوار آورد
بهل که یار دغل باز نیک غره شود
به بخت خویش و ز نقشی که در قمار آورد
دو روی داردگیتی که مردم از یک روی
نمود خوار و از آن روی شادخوار آورد
اگر زیکسو برکعبتین سه بینی ویک
ز سوی دیگرنقش شش وچهارآورد
چو ناروا سوی بالاکشید، پستش کرد
چوناستوده گرامیش کرد، خوارآورد
مگر نبینی پرویزن آنچه بر سر داشت
فراز خاک، نگونسار و خاکسار آورد
بهوش باش که گوساله را فرود آرد
ازین منار کسی کش برین منار آورد
نهنگ را برد از آبشار زی دریا
کسی کش از دل دریا در آبشار آورد
ازآن قبل که تو از راه راست کج نشدی
خدات در همه احوال رستگار آورد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شکست دستی کز خامه بینگار آورد
نگارها ز سرکلک زرنگار آورد
هوش مصنوعی: دستی که بدون نوشتن روی کاغذ به وجود آمد، زیباییها را از هنر زرنگاری به ارمغان آورد.
شکست دستی کاندر پرند روم و طراز
هزار سحر مبین هردم آشکار آورد
هوش مصنوعی: شکست دستی که در پرند به صفحهای مینویسد، هر لحظه هزاران راز و سحر را به روشنی نمایان میکند.
شکست دستی کز شاهدان حجلهٔ طبع
بت بهار در ایوان نوبهار آورد
هوش مصنوعی: دستی که در میان شاهدان عروسی احساسات، زیبایی بهار را به حیاط بهار میآورد، شکست میخورد.
شکست دستی کاندر سخن ید بیضا
پی شکستن فرعونیان به کار آورد
هوش مصنوعی: دستی که در کلام، قدرت و توانایی معجزهآسا دارد، برای شکست دادن فرعونها به کار رفته است.
شکستدستی کز یک اشاره در صف باغ
براند زاغ وز مرغان در آن هزار آورد
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف قدرت اشاره و تاثیر آن در تغییر اوضاع و احوال میپردازد. به گونهای که با یک اشاره، زاغی از صف باغ رانده میشود و دستهای از پرندگان دیگر نیز به سمت آن میروند. این نشاندهندهی تأثیر یک عمل کوچک و ظاهراً بیاهمیت بر اتفاقات بزرگتر است.
شکست دستی کز تیغ آبدار زبان
به روز معرکه اعجاز ذوالفقار آورد
هوش مصنوعی: دست شکستخوردهای که از شمشیر پرآب زبان، در روز نبرد، قدرت و شگفتی ذوالفقار را به نمایش گذاشت.
شکست دستی کز ساعد و بنان لطیف
به کوه آهن و پولاد انکسار آورد
هوش مصنوعی: دست نازکی که از بازو و انگشتان آمده، قادر است کوههای آهن و فولاد را بشکند.
شکست دستی، کز لوح سیم وشوشهٔ زر
بگرد خانهٔ ما آهنین حصار آورد
هوش مصنوعی: دست شکست خوردهای که به خاطر آن، از تکههای نقره و طلا، دیواری آهنین دور خانهام ساخت.
شکست دستی، کاندر مشام اهل هنر
چو کاروان ختن، نافه ی تتار آورد
هوش مصنوعی: شکست دست یکی از نشانههای هنری است که مانند عطر خوشی که از ختن به مشام میرسد، برای اهل هنر جذاب و دلنشین است.
شکست دستی، کز نور آن یراعه فضل
همی به ساعد دانشوران سوار آورد
هوش مصنوعی: شکستگی دستی که نور آن سبب میشود افراد با دانش در زندگی خود پیشرفت کنند و از آن بهرهمند شوند.
هزار بند گسست از طلسم جادویان
هزار معجزه ازکلک مشکبار آورد
هوش مصنوعی: هزاران زنجیر از سحر و جادو پاره شدند و هزار معجزه از دستان کسی که موهایش مانند مشک است، به وجود آمد.
گه مناظره در احتجاج و استدلال
روان خصم دغل را به زینهار آورد
هوش مصنوعی: در برخی مواقع، بحث و جدل های منطقی باعث میشود تا حریف فریبکار و حیلهگر را به زانو درآورده و از او بخواهیم که احتیاط کند.
نمود خیره ز دانش، روان بهمنیار
گواژه بر هنر و هوش ( کوشیار) آورد
هوش مصنوعی: بهمنیار به دلیل دانش و هنر خود، به وضوح برتری و برهان آورده است که نشاندهنده تواناییهای او در زمینههای فکری و هنری است.
نخست گوهر دانش نثارکرد به خلق
دوباره گوهر جان را پی نثار آورد
هوش مصنوعی: در ابتدا، ارزش علم را برای دیگران نثار کرد و سپس از جان خود نیز برای بخشش و فداکاری بهره گرفت.
ای آن ادیب سخندان و نکتهسنج بلیغ
که ایزدت به خرد، رهنما و یار آورد
هوش مصنوعی: ای سخندان و نکتهسنج ماهر که خداوند به تو عقل و راهنمایی عطا کرده و تو را یاری کرده است.
بنان توست که در عرصه، کلک راجل را
فراز دوش کمیت سخن، سوار آورد
هوش مصنوعی: دست توست که در میدان، قلم را بر دوش کلام برافراشته و به نمایش گذاشته است.
شکست دست تو، تنها نه جان ما فرسود
که عالمی را محزون و سوگوار آورد
هوش مصنوعی: دست تو که شکست، تنها جان ما را آزرده نکرد، بلکه جهانی را ناراحت و در اندوه فرو برد.
سپهر خورد یمین بر یمین پاک تو، زان
برای خود شرف و قدر و اعتبار آورد
هوش مصنوعی: آسمان بر دست راست تو فرود آمد و از این رو، تو برای خود شرافت و ارزش و مقام آوردی.
سپسبهنقض یمینشد،ازآنکهمیدانست
یمین تو بهمه مردمان، یسار آورد
هوش مصنوعی: سپس به شکستن قسمش رفت، زیرا میدانست که قسم تو برای همه مردم است، و به سمت چپ (پناهگاه) روی آورد.
کجا که کسر یمین تو کرد و نقض یمین
به بار یزدان خود را گناهکار آورد
هوش مصنوعی: کجا در جایی که خداوند به خاطر شکستن قسم تو، تو را گناهکار گرداند.
نه با تو تنها کرد این خلاف، بلکه بعمد
خلاف گفته و فرمان کردگار آورد
هوش مصنوعی: این عمل نادرست فقط به خاطر تو نیست، بلکه به طور عمدی برخلاف دستور خداوند رفتار کردهاند.
شکسته بادش تیر و کمان که در نخجیر
هژبر بیشه ی فرهنگ را، شکار آورد
هوش مصنوعی: تیر و کمان شکسته باد، زیرا در شکارگاه، وحشی و درندهای را که به فرهنگ آسیب میزند، به دام آورد.
بریده بادش ساعد، دریده بادش پوست
که دستبرد بر آن دست استوار آورد
هوش مصنوعی: دستش به خاطر نازک شدن و آسیب دیدگی، ضعیف شده و آسیبهایی که به آن وارد شده، نشانهای از ضعف و بیثباتی است.
بهم شکست دل و دست باغبان بهار
سرشک خونین در چشم جویبار آورد
هوش مصنوعی: باغبان بهار با قلبی شکسته و دلی غمگین، اشکهای خونینش را همچون قطرههای باران به جویبار میسازد.
تویی که دست تو با خامهٔ سیاه و نزار
رخ عدو سیه و خاطرش نزار آورد
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که با قلم سیاه و نازک خود، چهرهٔ دشمن را زشت و دلش را آشفته کردی.
وفا ز قلب تو بر خویش پایمرد آورد
هنر ز دست تو برخویش دستیار آورد
هوش مصنوعی: وفا و درستی از دلت به من قدرت و صبر میبخشد، و مهارت و هنر از دستان تو به من کمک میکند.
اگرشنیدی موسی ز چوب،ثعبان ساخت
وگر شنیدی جادو به سحر، مار آورد
هوش مصنوعی: اگر شنیدهای که موسی با چوب خود به مار تبدیل شد و اگر شنیدهای که جادوگران با سحر میتوانند مار به وجود آورند، این نشاندهنده قدرت و تاثیر شگفتانگیز این پدیدههاست.
یکی ببین ید بیضای خوبش را که چه سان
عصای سحرکش و مار سحرخوار آورد
هوش مصنوعی: به یکی نگاهی کن که چگونه نشانههای جادوییاش را به نمایش میگذارد؛ او عصا را به عنوان وسیلهای پرقدرت و مار را به عنوان نمادی از تسلط بر سحر و جادو به همراه دارد.
اگر سلالهٔ آزر، به نار نمرودی
بهار و لاله پدید از شرار نار آورد
هوش مصنوعی: اگر فرزندان آزر، در آتش نمرود به گل و لالهای زیبا و پررنگ و لعاب دست یابند، این نشان از قدرت و زیبایی است که میتواند از دل سختیها و شرایط دشوار به وجود آید.
کف کریم تو با ساعد مساعد فضل
ز زند خامه به جان عدو، شرار آورد
هوش مصنوعی: دست بخشنده تو با کمک تواناییات، از قلم زندگی به دشمن آتش و آزار میآورد.
تو در قطار نبی نوع خود چنانستی
که شیر را به شتر، کس به یک قطار آورد
هوش مصنوعی: تو به گونهای در مسیر خود حرکت میکنی که مانند شیر و شتر که در یک قطار هستند، کسی نمیتواند تو را به سادگی منتقل کند.
اگر صداع برد ابله ازتو باک نه، زانک
شراب کهنه به مغز جوان خمار آورد
هوش مصنوعی: اگر احمقها از تو ناراحت شوند، نگران نباش، چون شراب کهنه میتواند جوانها را به حال خماری بکشاند.
ولی برای رقیبت سرایم از در پند
حکایتی که برای کدو چنار آورد
هوش مصنوعی: برای رقیب خود داستانی را نقل میکنم که حکایتی است از درسی که برای کدو چنار آوردند.
شکست دست تو، حرز تن است زانکه خضر
شکست کشتی آن راکه برکنار آورد
هوش مصنوعی: شکست دست تو، محافظ تن است؛ زیرا خضر ناخدای کشتی را شکست داد تا آن را به ساحل برساند.
دل شکسته بود بارگاه بار خدای
هزار بار در آنجا فرود بار آورد
هوش مصنوعی: دل شکسته به درگاه خداوند بارها و بارها اقرار و درخواست خود را عرضه میدارد.
اگرزمانه به کام توریخت زهر و سپس
به جام خصم، می ناب خوشگوار آورد
هوش مصنوعی: اگر روزگار به طوری پیش برود که زهر را در کام تو بریزد و سپس این زهر را به دشمن تو منتقل کند، با این حال میتواند خوشی و لذتی گوارا به تو تقدیم کند.
بهل که یار دغل باز نیک غره شود
به بخت خویش و ز نقشی که در قمار آورد
هوش مصنوعی: بگذار که دوست حقهباز به خوشاقبالیاش مغرور شود و از تصویری که در بازی قمار به دست آورده، خوشحال باشد.
دو روی داردگیتی که مردم از یک روی
نمود خوار و از آن روی شادخوار آورد
هوش مصنوعی: این دنیا دو جنبه دارد؛ از یک سو مردم را در وضعیت نامناسب و خوار نشان میدهد، اما از سوی دیگر، شادی و خوشبختی را به ارمغان میآورد.
اگر زیکسو برکعبتین سه بینی ویک
ز سوی دیگرنقش شش وچهارآورد
هوش مصنوعی: اگر از یک سمت به کعبه نگاه کنی سه چیز میبینی و از سمت دیگر نقشهایی با شش و چهار، این نشان میدهد که گاهی یک چیز از زوایای مختلف میتواند معانی متفاوتی داشته باشد.
چو ناروا سوی بالاکشید، پستش کرد
چوناستوده گرامیش کرد، خوارآورد
هوش مصنوعی: وقتی چیزی نادرست بالا کشیده شود، آن را مورد تحقیر قرار میدهد و اگرچه ابتدا ارزشمند به نظر میرسد، در نهایت آن را خوار و بیارزش میکند.
مگر نبینی پرویزن آنچه بر سر داشت
فراز خاک، نگونسار و خاکسار آورد
هوش مصنوعی: آیا نگاهی به پرویز نمیکنی که چه حالتی داشت؟ او که بر بالای زمین بود، اکنون در وضعیت پست و زمینی فرود آمده است.
بهوش باش که گوساله را فرود آرد
ازین منار کسی کش برین منار آورد
هوش مصنوعی: مواظب باش که کسی بتواند گوساله را از این مناره پایین بیاورد؛ کسی که خود بر روی این مناره ایستاده است.
نهنگ را برد از آبشار زی دریا
کسی کش از دل دریا در آبشار آورد
هوش مصنوعی: یک شخص نهنگی را از عمق دریا بیرون کشید و به آبشار منتقل کرد.
ازآن قبل که تو از راه راست کج نشدی
خدات در همه احوال رستگار آورد
هوش مصنوعی: قبل از اینکه تو از مسیر درست منحرف شوی، خداوند در هر شرایطی تو را به سعادت و رستگاری هدایت کرده است.
حاشیه ها
1393/06/09 15:09
با سلام و احترام
این قصیده از بهار نیست. بلکه قصیده ای ست که مرحوم ادیب الممالک فراهانی در حادثه ی شکستنِ دستِ بهار برایش گفته است و بهار آن را پاسخ داده است.
مطلع قصیده ی بهار این است:
ز رنج دستم گر آسمان نزار آورد
به دست رنجم صد گنج در کنار آورد
که قصیده ی شماره 73 در همین مجموعه ی گنجور است
توفیق رفیق راهتان

ملکالشعرا بهار