شمارهٔ ۲۶۶ - دل شکسته
بدرود گفت فر جوانی
سستی گرفت چیرهزبانی
شد نرم همچو شاخهٔ سوسن
آن کلک همچو تیغ یمانی
نزدیک سیر و کندو کسل شد
آمال دور سیر جوانی
شد خاکسار دست حوادث
آن آبدار گوهر کانی
شد آن عذار دلکش، پژمان
گشت آن غرورونخوت فانی
تیر غمم نشست به پهلو
چندان که پشت گشت کمانی
در سی و پنج سالگی عمر
هفتاد ساله گشت امانی
زیرا بهر دو دست، زمانه
بر من نواخت پتک نوانی
چون خردسالگان بهخروشم
زبن سالخوردگی و شمانی
شد هفت سال تا ز خراسان
دورم فکند چرخ کیانی
اکنون گرم ز خانه بپرسند
نارم درست داد نشانی
شهر ری آشیانهٔ بوم است
بوم اندر آن به مرثیهخوانی
جای امام فخر نشسته
یزدی و قمی وگرکانی
خام و خر و خبیث گروهی
از زر پخته کرده اوانی
عمال دوزخند وزبانشان
مردم گدازتر ز زبانی
هرلحظه خویش را بستایند
در پردلی و سخت کمانی
آری ستودهاند ولیکن
در بددلی و سست گمانی
هر بامداد خانه شودپر
زانبوه دوستان زبانی
چونان که در پژوهش مسلم
صحن سرای و خانه هانی
غیبت کنند و قصه سرایند
در شنعت فلان و فلانی
گیرند حرف از دهن هم
چون در میان کشت، سمانی
من در میان خموش نشسته
چون در حجاز ترک کشانی
آن روز را حتم که گریزم
از چنگ آن گروه، نهانی
گو یی پی شکست بزرگان
با دهرکردهاند تبانی
یارب دلم شکست درین شهر
حال دل شکسته تو دانی
من نیستم فراخور این جای
کاینجای دزدی است و عوانی
دزدند دزد منعم و درویش
پستند پست عالی و دانی
سیراب باد خاک خراسان
و ایمن ز حادثات زمانی
در نعمتش مبادکرانه
در مردمش مباد گرانی
آن بنگه شهامت و مردی
آن مرکز امیری و خانی
آن مفتخر به تاج سپاری
آن مشتهر به شاه نشانی
بیرون کشیده ملک به شمشیر
از چنگ باهلی و کنانی
زافغان و روس وترک ستانده
کشور به فر ملکستانی
آن کوهسار دلکش و احتشام
وان دلنشین سرود شبانی
وان شاعران نیکوگفتار
الفاظ نیک و نیک معانی
*
*
شخصیم گفت کز چه خراسان
برداشت سر به طغیان دانی
گفتم که زود زانیه گردد
آن زن که داشت شوهر زانی
جایی که پایتخت بلرزد
از چند تن منافق جانی
نخروشد از چه ملک خراسان
با خون پاک و عرق کیانی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات فعولن
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدرود گفت فر جوانی
سستی گرفت چیرهزبانی
هوش مصنوعی: جوانی که به او خداحافظی کرد، به تدریج احساس کسلی و بیحالی کرد و قدرت بیان خود را از دست داد.
شد نرم همچو شاخهٔ سوسن
آن کلک همچو تیغ یمانی
هوش مصنوعی: آن قلم به نرمی و لطافت شاخهٔ گل سوسن است، همانطور که تیغ یمانی تیز و بران است.
نزدیک سیر و کندو کسل شد
آمال دور سیر جوانی
هوش مصنوعی: به جایی رسیدهایم که آرزوهایمان از آینده دور دست و دور از دسترس به نظر میآیند و این احساس باعث خستگی و دلسردی ما شده است. جوانی با تمام شور و شوقش، حالا به آرامی در حال گذر است و ما را با واقعیتهای تلخ زندگی مواجه میکند.
شد خاکسار دست حوادث
آن آبدار گوهر کانی
هوش مصنوعی: شخصی که در برابر سختیها و چالشهای زندگی تواضع و فروتنی را در پیش گرفته، در واقع مانند گوهر باارزشی است که در دل سنگهای سخت پنهان شده است.
شد آن عذار دلکش، پژمان
گشت آن غرورونخوت فانی
هوش مصنوعی: چهره زیبا و جذاب او باعث شد که غرور و استکبارش از بین برود.
تیر غمم نشست به پهلو
چندان که پشت گشت کمانی
هوش مصنوعی: غم و اندوه من به قدری عمیق و شدید است که به عنوان یک تیر به پهلویم نشسته و به سختی میتوانم آن را تحمل کنم. این احساس به قدری قوی است که مانند کمان، پشت مرا خم کرده است.
در سی و پنج سالگی عمر
هفتاد ساله گشت امانی
هوش مصنوعی: در سی و پنج سالگی، به اندازهی یک عمر هفتاد ساله تجربه و زندگی کرد.
زیرا بهر دو دست، زمانه
بر من نواخت پتک نوانی
هوش مصنوعی: زمانه با شدت و قدرت بر من ضربه میزند و زندگیام را تحت فشار قرار داده است.
چون خردسالگان بهخروشم
زبن سالخوردگی و شمانی
هوش مصنوعی: مثل بچهها صدای زیاد و شلوغی میکنم به خاطر پیری و حکمت که در من وجود دارد.
شد هفت سال تا ز خراسان
دورم فکند چرخ کیانی
هوش مصنوعی: مدت هفت سال است که چرخ زمان مرا از خراسان دور کرده است.
اکنون گرم ز خانه بپرسند
نارم درست داد نشانی
هوش مصنوعی: حالا اگر از کسی بپرسند که خانه من کجاست، به درستی نشانیام را بگوید.
شهر ری آشیانهٔ بوم است
بوم اندر آن به مرثیهخوانی
هوش مصنوعی: شهر ری محل زندگی جغدهاست و در آن جغدها به نوحهخوانی مشغولند.
جای امام فخر نشسته
یزدی و قمی وگرکانی
هوش مصنوعی: مدتهاست که شخصیتهایی از یزد و قم در مقام رهبری و افتخار نشستهاند و این نشاندهندهی مقام بلند آنهاست.
خام و خر و خبیث گروهی
از زر پخته کرده اوانی
هوش مصنوعی: گروهی از انسانها هستند که همچنان ناپخته و نادان باقی ماندهاند، در حالی که دیگران به کمال و تواناییهای بالاتر دست یافتهاند.
عمال دوزخند وزبانشان
مردم گدازتر ز زبانی
هوش مصنوعی: اعمال افرادی که در جهنم هستند، باعث میشود که مردم از شدت تأثر و ناراحتی و زخمزبان، بیشتر به درد بیفتند.
هرلحظه خویش را بستایند
در پردلی و سخت کمانی
هوش مصنوعی: در هر لحظه خود را ستایش کن و در دل خود شجاعت و استقامت را پرورش بده.
آری ستودهاند ولیکن
در بددلی و سست گمانی
هوش مصنوعی: بله، در ستایش او صحبتهایی شده است، اما در دل برخی نسبت به او بدگمانی و تردید وجود دارد.
هر بامداد خانه شودپر
زانبوه دوستان زبانی
هوش مصنوعی: هر صبح که از خواب بیدار میشوم، خانهام پر از دوستانی میشود که با زبان و کلام خود به شادمانی میافزایند.
چونان که در پژوهش مسلم
صحن سرای و خانه هانی
هوش مصنوعی: همچنان که در جستجوی حقیقت در عرصه حیات و زندگی هانی هستیم.
غیبت کنند و قصه سرایند
در شنعت فلان و فلانی
هوش مصنوعی: در مورد کسی پشتسر او صحبت میکنند و داستانهایی دربارهاش میسازند.
گیرند حرف از دهن هم
چون در میان کشت، سمانی
هوش مصنوعی: در میان مزرعهای که دانهها کاشته شده، هر چیزی که از دهان خارج میشود، اهمیت دارد و مانند دانهای است که در خاک کاشته میشود. به این معنا که سخنانمان تأثیرگذار و ارزشمند هستند، همانطور که در کشت و زرع، دانهها به بار میآورند.
من در میان خموش نشسته
چون در حجاز ترک کشانی
هوش مصنوعی: من در سکوت نشستهام، مانند کسی که در سرزمین حجاز بین ترکها قرار دارد.
آن روز را حتم که گریزم
از چنگ آن گروه، نهانی
هوش مصنوعی: آن روزی که حتماً از دست آن جمع فاصله میگیرم و به طور پنهانی دور میشوم.
گو یی پی شکست بزرگان
با دهرکردهاند تبانی
هوش مصنوعی: گویی که بزرگان در برابر سرنوشت با هم به توافق رسیدهاند تا شکست بخورند.
یارب دلم شکست درین شهر
حال دل شکسته تو دانی
هوش مصنوعی: خداوندا، دلم در این شهر شکسته است و تو میدانی که حال دل شکسته چه حالی است.
من نیستم فراخور این جای
کاینجای دزدی است و عوانی
هوش مصنوعی: من در این مکان نیستم، زیرا اینجا محل دزدی و فساد است.
دزدند دزد منعم و درویش
پستند پست عالی و دانی
هوش مصنوعی: دزدان و غارتگران، چه ثروتمند و چه فقیر، همه به نوعی پست و بیارزش هستند، و تو خود میدانی که چه کسانی در این دسته قرار میگیرند.
سیراب باد خاک خراسان
و ایمن ز حادثات زمانی
هوش مصنوعی: خاک خراسان بارانزده و آباد است و از مشکلات و حوادث زمانه در امان است.
در نعمتش مبادکرانه
در مردمش مباد گرانی
هوش مصنوعی: خداوند را شکر گزار باش و هرگز در زندگی دیگران حسرت نخور.
آن بنگه شهامت و مردی
آن مرکز امیری و خانی
هوش مصنوعی: این مکان نشانه شجاعت و مردانگی است و مرکز قدرت و رهبری به شمار میآید.
آن مفتخر به تاج سپاری
آن مشتهر به شاه نشانی
هوش مصنوعی: شخصی که به داشتن تاج و مقام آراسته است و دیگری که به نشانهایی از پادشاهی شناخته میشود.
بیرون کشیده ملک به شمشیر
از چنگ باهلی و کنانی
هوش مصنوعی: کشور به وسیله شمشیر از دست قوم باهلی و کنانی خارج شده است.
زافغان و روس وترک ستانده
کشور به فر ملکستانی
هوش مصنوعی: کشورهایی مانند افغانستان و روسیه و ترکیه، سرزمین را از آنها گرفته و به ملک و سرزمین ایرانی اضافه کرده است.
آن کوهسار دلکش و احتشام
وان دلنشین سرود شبانی
هوش مصنوعی: این کوه زیبا و باوقار و آن آواز دلنشین چوپانی.
وان شاعران نیکوگفتار
الفاظ نیک و نیک معانی
هوش مصنوعی: شاعران خوشذوق و با استعداد، واژههای زیبا و معانی دلنشین را به کار میبرند.
*
*
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه فردی در تلاش است تا با گذشت زمان و تجربههای مختلف، بهتدریج بر دانش و مهارتهای خود بیفزاید و در مسیری که پیش رو دارد، پیشرفت کند.
شخصیم گفت کز چه خراسان
برداشت سر به طغیان دانی
هوش مصنوعی: شخصی از من پرسید که چرا از خراسان سر به طغیان گذاشتهای؟
گفتم که زود زانیه گردد
آن زن که داشت شوهر زانی
هوش مصنوعی: گفتم که زود باخبر میشود آن زنی که همسرش زناکار است.
جایی که پایتخت بلرزد
از چند تن منافق جانی
هوش مصنوعی: اگر گروهی از انسانهای سودجو و منافق بتوانند بر سرنوشت و قدرت یک کشور تأثیر بگذارند، این نشان دهنده ضعف و ناپایداری بنیادهای آن کشور است.
نخروشد از چه ملک خراسان
با خون پاک و عرق کیانی
هوش مصنوعی: آیا میشود که سرزمین خراسان با خون پاک و تلاش شجاعانهاش از هم جدا شود؟
حاشیه ها
1397/07/11 04:10
مجتبی
وزن شعر (مفعول فاعلات فعولن) صحیح است.