شمارهٔ ۲۶۴ - هوس شاعر
گر به کوه اندر پلنگی بودمی
سختفک و تیز چنگی بودمی
گه پی صیدگوزنی رفتمی
گاه در دنبال رنگی بودمی
گاه در سوراخ غاری خفتمی
گاه بر بالای سنگی بودمی
صیدم ازکهسار و آبم ز آبشار
فارغ از هر صلح و جنگی بودمی
گه خروشان بر کران مرغزار
گه شتابان زی النگی بودمی
یا به ابر اندر عقابی گشتمی
یا به بحر اندر نهنگی بودمی
با مزاجی سالم و اعصاب سخت
سرخوشومست وملنگیبودمی
بودمی شهدی برای خویشتن
بهر بدخواهان شرنگی بودمی
ایمن از هرکید و زرقی خفتمی
غافل از هرنام و ننگی بودمی
نه مرید شیخ و شابی گشتمی
یا خود آماج خدنگی بودمی
نه به فکر شاهد و شهد و شراب
نه به یاد رود وچنگی بودمی
ور اسیر دام و مکری گشتمی
یا خود آماج خدنگی بودمی
غرقه در خون خفتمی یا در قفس
مانده زبر پالهنگی بودمی
مر مرا خوشترکه دراین دیولاخ
خواجهٔ با ریو و رنگی بودمی
شمارهٔ ۲۶۳ - خواطر و آراء: ز تقوی عمر ضایع شد، خوشا مستی و خودکامیشمارهٔ ۲۶۵ - دامنه البرز: باد صبح ازکوهسار آید همی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر به کوه اندر پلنگی بودمی
سختفک و تیز چنگی بودمی
هوش مصنوعی: اگر در کوه پلنگی بودم، آن وقت با ذهنی قوی و چنگهایی تیز و برنده، میشدم.
گه پی صیدگوزنی رفتمی
گاه در دنبال رنگی بودمی
هوش مصنوعی: گاه به دنبال شکار گوزن میرفتم و گاهی هم به دنبال رنگهای زیبا و جذاب.
گاه در سوراخ غاری خفتمی
گاه بر بالای سنگی بودمی
هوش مصنوعی: گاهی در جایی پنهان و دور از چشم دیگران استراحت میکنم و گاهی هم بر روی سنگی بلند نشستهام.
صیدم ازکهسار و آبم ز آبشار
فارغ از هر صلح و جنگی بودمی
هوش مصنوعی: من از کوهها به شکار میروم و آبی که مینوشم از آبشار است، بینیاز از هرگونه جنگ و صلح زندگی میکنم.
گه خروشان بر کران مرغزار
گه شتابان زی النگی بودمی
هوش مصنوعی: گاهی در کنار دشت، با شتاب و شور و حرارت به سر میبرم.
یا به ابر اندر عقابی گشتمی
یا به بحر اندر نهنگی بودمی
هوش مصنوعی: یا در آسمان، به شکل عقابی در میان ابرها پرواز کردم، یا در دریا، مانند نهنگی شنا کردم.
با مزاجی سالم و اعصاب سخت
سرخوشومست وملنگیبودمی
هوش مصنوعی: با حالتی شاد و سرخوش و خیالی راحت، بیهیچ نگرانی و اضطرابی زندگی میکردم.
بودمی شهدی برای خویشتن
بهر بدخواهان شرنگی بودمی
هوش مصنوعی: اگر میخواستم برای خودم عسل و خوشی داشته باشم، برای دشمنانم زهر و تلخی فراهم میکردم.
ایمن از هرکید و زرقی خفتمی
غافل از هرنام و ننگی بودمی
هوش مصنوعی: من از هرگونه فریب و نیرنگ در امان بودم و بیخبر از هر نوع نام و عیبی زندگی میکردم.
نه مرید شیخ و شابی گشتمی
یا خود آماج خدنگی بودمی
هوش مصنوعی: من نه پیرو استاد و بزرگ شدم و نه جوانی سرشار از شور و شوق داشتم، بلکه در واقع خودم هدف ضربات نیرومندی بودم.
نه به فکر شاهد و شهد و شراب
نه به یاد رود وچنگی بودمی
هوش مصنوعی: نه به فکر زیبایی و لذتهای زندگی هستم، نه به یاد آب و موسیقی دلنشین.
ور اسیر دام و مکری گشتمی
یا خود آماج خدنگی بودمی
هوش مصنوعی: اگر در دام فریب گرفتار شدم یا خود هدف تیر تهمت و نیرنگ قرار گرفتم.
غرقه در خون خفتمی یا در قفس
مانده زبر پالهنگی بودمی
هوش مصنوعی: در حالتی هستم که یا به شدت در خطر و خون هستم، یا گرفتار در قفسی به سر میبرم که به شدت تنگ و ناامن است.
مر مرا خوشترکه دراین دیولاخ
خواجهٔ با ریو و رنگی بودمی
هوش مصنوعی: من برایم دلپذیرتر است که در این محفل، خداوندی با چهره و رنگی زیبا حضور داشته باشد.