شمارهٔ ۲۵۸ - در هجو سید احمد کسروی
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
البته احمد کسروی هم کتابی دارد که در آن ملک شعرا را نادان و سبک سر برخوانده است و داستان نامه نگاری و پهلوی ندانستن بهار از نگاه کسروی بر همگان آشکار است .
شادروان احمد کسروی گفته: «آزاده زبان بدشنام نیالاید». در آیین آزادگان دشنام دادن نسزاست و آنچه من نوشته ام و واژگانی که بکار برده ام، دشنام نبوده بلکه معنی ریشه ای آنها را خواسته ام.
آری کسی که بدآموزیهای مادیگری او را از جا کنده که به هیچ چیز پایبندی ندارد و هیچ چیز ندارد نه غیرت نه خرد نه میهن پرستی نه آزرم نه شرم، چنین کسی را در زبان فارسی «بی همه چیز» میگویند. سخن بیهوده و نه بهنگام نیاز گفتن نیز، یاوه گویی است و چنین کسی را «یاوه گو» خوانند.
پیداست که شما معنی دشنام را نیز نمیدانید و میان هجو و دشنام با توصیف رفتار و کردار دیگران جدایی نمیگزارید.
کتابهایی را که نام برده اید را نیز خوانده ام. ولی در آن کتابها چیزی که بهانه «هجو گفتن» آن بزرگمرد باشد نیست. بلکه آن کتابها و سراسر نوشته های کسروی نمودار آزادگی، دانش، غیرت و خرد روشن آن شادروان است. از این رو کسی که اندک بهره از این خویهای ستوده دارد، سزا نمیبیند که چنین شعرهایی را درباره چنان مردی پراکنده گرداند.
باور نمیکردم از بزرگمردی چون بهار چنین سخنانی در هجو و بیمقدارنمودن کسی . یا برای تأئید اشعارش با توهین به تبریزی ها ی عزیز متوسل به نارواگویی شود هم بهار و هم کسروی بزرگمردانی درین خطه ی بزرگ پرورند و کاش با اغماض از خطای یکدیگر میگذشتنند ، یا لااقل بدبینی خود را علنی نمی کردند.
میبینم بعضی حاشیه نویسان نیز آتش بیار معرکه اند و این تأسف آورست . کمی به خود آییم که کجا ایستاده ایم . عجب و خود خواهی بد صفتی ست
درود بر شرف ملک شعرای ایران زمین. واقعا آثار کسروی واپسگرا فاقد استدلالات علمی تقلیل گرا ضعیف بدون پشتوانه تاریخی است
دو پیوند زیر که به این شعر مربوط می شود به حقیقت پزوهان تقدیم می شود. بخوانند و خویشتن داوری کنند :
التنبیه علی حروف التصحیف
پیوند به وبگاه بیرونی
انتقاد لفظی بهار ـ شیر و خورشید
پیوند به وبگاه بیرونی
با خواندن این شعر از مردی پرآوازه همچون ملک الشعرای بهار، دی من به ایشان به سختی دگرگون شد. چراکه من نوشته های شادروان کسروی در بارۀ ملک الشعرا را خوانده ام. ایشان بی آنکه از او نامی ببرد، با دلسوزی و فداکاری بی همتایی ( که امروزه بسیار کمیاب است)، نسبت به ایران و ایرانی زبان به نکوهش و خرده گیری از کارهای فرهنگی عوام فریبانه باز کرده بود و اگر نبود پاورقی گردآورندۀ نوشتارهای شادروان کسروی، به سختی می شد شخص مورد نظر آن پاکمرد را حدس زد. من اگر شعر این شاعر را امروز نمی خواندم ، ممکن بود در دلم تردیدی برای گفته های کسروی در بارۀ این شاعر می داشتم ولی با خواندن این شعر سراپا فحاشی و تحقیر دیگر از این دودلی درآمدم و فهمیدم که حق با شادروان کسروی بود. کسی نیست به این اقای شاعر که به خودش لقب ملک الشعرای بهار داده بگوید آخر شما که خود را شاه شاعران نامیده اید، آیا سزاوار است نام شادروان کسروی را آورده و بی دلیل به آرمانهای نیکخواهانۀ او تاخته و آناگاه چون وی مردی تبریزی بوده، و چون با زبان دلیل و منطق نمی توانستید به او پاسخ دهید، همۀ هم میهنان آذری را نشانه رفته و دل آنها را هم به درد آورید؟ خرمگس شما بودی آقای ملک الشعرای بهار که نتوانستید فرقی میان درگیریهای شخصی خود با شادروان کسروی و به میان کشیدن آذری زبان بودن او و تاختن و تحقیر کردن هم میهنان آذریمان قائل شود. شما برای کوبیدن شادروان کسروی، به لهجۀ زیبای آذری زبانانمان تاخته اید و از این رهگذر دل آنها را به درد آورده اید. شما با اینکار بهانه به دست بهانه جویان بیگانه پرست و تجزیه طلب داده اید تا آنها شعر شما را سندی برای تجزیه طلب بودن خود قرار دهند. کار شما قابل بخشش نیست آقای ملک الشعرای بهار.
با تشکر از اویم عزیز، ص 109 تا 117 کتاب کاروند کسروی از یحیی ذکاء هم دیگر متون مربوط به این دعوای کسروی و بهار را آورده.
پیوند به وبگاه بیرونی
کسروی و بهار دوستی با هم داشتهاند (و کسروی به نوبهار هم مطلب داده) که به دلایلی که کسروی گفته به هم میخورد. نه جواب کسروی تعجبی دارد نه فحاشیهای بهار. بهار کلاً در همین سطح از خرد و استدلال بوده و این ترهاتش هم چیز نویی نیست. جوابش را کسروی نباید میداده -که نداده. میرزاده باید جواب میگفته -که ظاهراً هم گفته.
دوستان به نظر بنده، اول از چرایی سرودن این شعر مرحوم بهار جویا شدن شاید بهتر باشد. نه مرحوم بهار بی عیب بود نه کسروی. متاسفانه با اینکه از کسروی بعید هست، مراسم کتابسوزان این مرد به راه انداختند که مایه شگفتی هست، تاخت و تاز کسروی بر شعر حافظ و سعدی و عدم استفاده آنها در کتب درسی به علت اینکه اشعار این دو بزرگ نه ایران بلکه ادبیات جهان، محتوای همجنسگرایانه دارد باعث آزردگی بزرگان ادب ایران شد.
توهین ها را بس کنیم ...نه به شاعر و نه به کسروی توهین نکنیم ...
نظری ندارم جز اینکه اگر آثار کسروی را خوانده باشید مشروطه و کتاب های سیاسی وی و آثاری که از حافظ و دیگر شاعران گفته بسیار بسیار خواندنی و زیبا هست...
سخنانی که از هر شاعری گفته چندان دور از حقیقت نیست ...بارها گفته ام و میگویم که همه شاعران هرچند بزرگ هستند حقیقتا ، اما کاملا راست نخواهند گفت ...
مشکل این است که ما همه را کامل میبینیم ...
خود کسروی هم چندان راست نمیگوید ...
...
ولی راستی از نظر من در شعر نباید خصومت های خود با دیگری را آورد و مخصوصا شعر ها چون که تا اسم شعر میآید یاد لطافت و زیبایی میافتیم ...هم کسروی و هم بهار هر دو بزرگ هستند هرچند همه عقاید شان درست نیست...
خب ...در هر صورت ح ارسنجانی عزیز ، به نظرم درست گفته اند :)
سلام
گذشت زمان و وضعیت جامعه امروز ایران بیانگر حقایقی است که مورد مجادله واختلاف نظر از سوی آن مرحومین بوده است وتاریخ خود منصف ترین محکمه وبهترین معرف شخصیت هر کارکتر است.
این بحث ناخود آگاه مرا یاد آیات ۲۲۱ به بعد سوره شعرا انداخت آنجا که خداوند فرموده:
آیا میخواهید شما را آگاه سازم شیاطین بر چه کسانی نازل میگردند؟شیاطین بر هر شخص بسیار دروغگو وبدکار نازل میشود .گوش فرا میدهند وبسیار دروغ میگویند.و شاعران را مردم جاهل گمراه پیروی کنند.ایا نمی بینی که آنها خود در وادی حیرت سرگشته اند.وآنان بسیار سخنان میگویند که به آنها عمل نمیکنند .
شب خوش شاد باشید