گنجور

شمارهٔ ۲۵۸ - در هجو سید احمد کسروی

کسروی تا راند درکشور سمند پارسی
گشت مشکل فکرت مشکل‌پسند پارسی
هفت اختر را ستارهٔ هفت گردان نام داد
زان که‌خود بیگانه‌بود از چون‌وچند پارسی
فکرت کوتاه و ذوق ناقصش را کی سزد
وسعت میدان و آهنگ بلند پارسی
یافت مضمون از منجم‌باشی ترک و سپس
چند دفتر زد به قالب در روند پارسی
پارسی گویان تبریز ار به ما بخشند عمر
باشد این تبریزی نادان گزند پارسی
گر ازین بنای ناشی طرز معماری خرند
خشت زیبایی درافتد از خرند پارسی
ترکتازی‌ها کند اکنون سوی پازند و زند
وای بر مظلومی پازند و زند پارسی
لفظ و معنی را خناق افتد کجا این ترک خام
افکند بر گردن معنی کمند پارسی
طوطی شکرشکن بربست لب کز ناگهان
تاختند این خرمگس‌ها سوی قند پارسی
اعجمی‌ ترکان به‌ جای قاف چون گفتند گاف
گشت قند پارسی یک‌باره گند پارسی
خوی گرفت از شرمساری چهر قطران و همام
تا که گشت این ننگ تبریز آزمند پارسی
خطهٔ تبریز را گویندگان بودست و هست
هر یکی گوینده لعل نوشخند پارسی
پس چه شد کاین احمدک زان خطهٔ مینونشان
احمداگو شد به گفتار چرند پارسی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کسروی تا راند درکشور سمند پارسی
گشت مشکل فکرت مشکل‌پسند پارسی
هوش مصنوعی: کسروی وقتی که در سرزمین پارسی به فعالیت پرداخت، کارها و نگرانی‌های فکری و فرهنگی مردم این سرزمین را دشوار و پیچیده کرد.
هفت اختر را ستارهٔ هفت گردان نام داد
زان که‌خود بیگانه‌بود از چون‌وچند پارسی
هوش مصنوعی: هفت سیاره را به نام ستارهٔ هفت گردان نامیده‌اند، زیرا خودشان از ویژگی‌ها و خصوصیات زبان پارسی جدا و بیگانه بودند.
فکرت کوتاه و ذوق ناقصش را کی سزد
وسعت میدان و آهنگ بلند پارسی
هوش مصنوعی: تفکر تو محدود و ذوقت کم است؛ آیا چنین چیزی به وسعت میدان و نغمه‌های پرغرور زبان پارسی می‌خورد؟
یافت مضمون از منجم‌باشی ترک و سپس
چند دفتر زد به قالب در روند پارسی
هوش مصنوعی: با کمک یک دانشمند نجوم ترک، موضوعی را پیدا کردم و سپس چندین دفتر شعر به زبان فارسی نوشتم.
پارسی گویان تبریز ار به ما بخشند عمر
باشد این تبریزی نادان گزند پارسی
هوش مصنوعی: اگر فارسی‌زبانان تبریز عمرشان را به ما ببخشند، این نادانی که به تبریزی‌ها نسبت داده می‌شود، به فارسی گفتن آسیب نمی‌زند.
گر ازین بنای ناشی طرز معماری خرند
خشت زیبایی درافتد از خرند پارسی
هوش مصنوعی: اگر از این ساختار ناهموار، روش ساخت و ساز به هم بریزد، زیبایی و لطافت از دستان پارسی در می‌افتد.
ترکتازی‌ها کند اکنون سوی پازند و زند
وای بر مظلومی پازند و زند پارسی
هوش مصنوعی: هم اکنون، تو در کارهایی که انجام می‌دهی، به سمت پازند و زند می‌روی و برای فرد مظلومی که در پازند و زند است، تأسف می‌خوری.
لفظ و معنی را خناق افتد کجا این ترک خام
افکند بر گردن معنی کمند پارسی
هوش مصنوعی: اگر کلمات و معانی در هم گره بخورند، جایی که این جوان ترک، دلیلی برای سختی‌های معانی بر گردن ادبیات فارسی بیندازد.
طوطی شکرشکن بربست لب کز ناگهان
تاختند این خرمگس‌ها سوی قند پارسی
هوش مصنوعی: طوطی شیرین‌زبان وقتی زبانش را بست، ناگهان این مگس‌های مزاحم به سمت قند فارسی حمله کردند.
اعجمی‌ ترکان به‌ جای قاف چون گفتند گاف
گشت قند پارسی یک‌باره گند پارسی
هوش مصنوعی: ترکان به جای حرف "قاف" از حرف "گاف" استفاده کردند، و به همین خاطر زبان فارسی به ناگاه به حالتی ناخوشایند تبدیل شد.
خوی گرفت از شرمساری چهر قطران و همام
تا که گشت این ننگ تبریز آزمند پارسی
هوش مصنوعی: با دیدن شرمندگی چهره‌ی قطران و همام، تبریز به شناخت ننگینی از خود پرداخته و به طمع در شعر فارسی وادار شده است.
خطهٔ تبریز را گویندگان بودست و هست
هر یکی گوینده لعل نوشخند پارسی
هوش مصنوعی: در سرزمین تبریز شاعران و سخن‌ورانی وجود دارند و هر یک از آن‌ها به زیبایی و شیرینی زبان فارسی می‌سرایند.
پس چه شد کاین احمدک زان خطهٔ مینونشان
احمداگو شد به گفتار چرند پارسی
هوش مصنوعی: پس چه شد که این احمد از سرزمین مینون، در گفتار خودش چنان سخنان بی‌معنی و بی‌اساسی را به زبان می‌آورد؟

حاشیه ها

1392/10/06 02:01
امین کیخا

البته احمد کسروی هم کتابی دارد که در آن ملک شعرا را نادان و سبک سر برخوانده است و داستان نامه نگاری و پهلوی ندانستن بهار از نگاه کسروی بر همگان آشکار است .

1392/10/06 20:01
یک ایرانی

شادروان احمد کسروی گفته: «آزاده زبان بدشنام نیالاید». در آیین آزادگان دشنام دادن نسزاست و آنچه من نوشته ام و واژگانی که بکار برده ام، دشنام نبوده بلکه معنی ریشه ای آنها را خواسته ام.
آری کسی که بدآموزیهای مادیگری او را از جا کنده که به هیچ چیز پایبندی ندارد و هیچ چیز ندارد نه غیرت نه خرد نه میهن پرستی نه آزرم نه شرم، چنین کسی را در زبان فارسی «بی همه چیز» میگویند. سخن بیهوده و نه بهنگام نیاز گفتن نیز، یاوه گویی است و چنین کسی را «یاوه گو» خوانند.
پیداست که شما معنی دشنام را نیز نمیدانید و میان هجو و دشنام با توصیف رفتار و کردار دیگران جدایی نمیگزارید.
کتابهایی را که نام برده اید را نیز خوانده ام. ولی در آن کتابها چیزی که بهانه «هجو گفتن» آن بزرگمرد باشد نیست. بلکه آن کتابها و سراسر نوشته های کسروی نمودار آزادگی، دانش، غیرت و خرد روشن آن شادروان است. از این رو کسی که اندک بهره از این خویهای ستوده دارد، سزا نمیبیند که چنین شعرهایی را درباره چنان مردی پراکنده گرداند.

1393/12/27 23:02
lyam

باور نمیکردم از بزرگمردی چون بهار چنین سخنانی در هجو و بیمقدارنمودن کسی . یا برای تأئید اشعارش با توهین به تبریزی ها ی عزیز متوسل به نارواگویی شود هم بهار و هم کسروی بزرگمردانی درین خطه ی بزرگ پرورند و کاش با اغماض از خطای یکدیگر میگذشتنند ، یا لااقل بدبینی خود را علنی نمی کردند.
میبینم بعضی حاشیه نویسان نیز آتش بیار معرکه اند و این تأسف آورست . کمی به خود آییم که کجا ایستاده ایم . عجب و خود خواهی بد صفتی ست

1394/03/03 01:06
مرد

درود بر شرف ملک شعرای ایران زمین. واقعا آثار کسروی واپسگرا فاقد استدلالات علمی تقلیل گرا ضعیف بدون پشتوانه تاریخی است

1394/08/25 15:10
اویم

دو پیوند زیر که به این شعر مربوط می شود به حقیقت پزوهان تقدیم می شود. بخوانند و خویشتن داوری کنند :
التنبیه علی حروف التصحیف
پیوند به وبگاه بیرونی
انتقاد لفظی بهار ـ شیر و خورشید
پیوند به وبگاه بیرونی

1395/03/24 14:05
کسرا

با خواندن این شعر از مردی پرآوازه همچون ملک الشعرای بهار، دی من به ایشان به سختی دگرگون شد. چراکه من نوشته های شادروان کسروی در بارۀ ملک الشعرا را خوانده ام. ایشان بی آنکه از او نامی ببرد، با دلسوزی و فداکاری بی همتایی ( که امروزه بسیار کمیاب است)، نسبت به ایران و ایرانی زبان به نکوهش و خرده گیری از کارهای فرهنگی عوام فریبانه باز کرده بود و اگر نبود پاورقی گردآورندۀ نوشتارهای شادروان کسروی، به سختی می شد شخص مورد نظر آن پاکمرد را حدس زد. من اگر شعر این شاعر را امروز نمی خواندم ، ممکن بود در دلم تردیدی برای گفته های کسروی در بارۀ این شاعر می داشتم ولی با خواندن این شعر سراپا فحاشی و تحقیر دیگر از این دودلی درآمدم و فهمیدم که حق با شادروان کسروی بود. کسی نیست به این اقای شاعر که به خودش لقب ملک الشعرای بهار داده بگوید آخر شما که خود را شاه شاعران نامیده اید، آیا سزاوار است نام شادروان کسروی را آورده و بی دلیل به آرمانهای نیکخواهانۀ او تاخته و آناگاه چون وی مردی تبریزی بوده، و چون با زبان دلیل و منطق نمی توانستید به او پاسخ دهید، همۀ هم میهنان آذری را نشانه رفته و دل آنها را هم به درد آورید؟ خرمگس شما بودی آقای ملک الشعرای بهار که نتوانستید فرقی میان درگیریهای شخصی خود با شادروان کسروی و به میان کشیدن آذری زبان بودن او و تاختن و تحقیر کردن هم میهنان آذریمان قائل شود. شما برای کوبیدن شادروان کسروی، به لهجۀ زیبای آذری زبانانمان تاخته اید و از این رهگذر دل آنها را به درد آورده اید. شما با اینکار بهانه به دست بهانه جویان بیگانه پرست و تجزیه طلب داده اید تا آنها شعر شما را سندی برای تجزیه طلب بودن خود قرار دهند. کار شما قابل بخشش نیست آقای ملک الشعرای بهار.

1398/01/31 03:03
ژوزف

با تشکر از اویم عزیز، ص 109 تا 117 کتاب کاروند کسروی از یحیی ذکاء هم دیگر متون مربوط به این دعوای کسروی و بهار را آورده.
پیوند به وبگاه بیرونی
کسروی و بهار دوستی با هم داشته‌اند (و کسروی به نوبهار هم مطلب داده) که به دلایلی که کسروی گفته به هم می‌خورد. نه جواب کسروی تعجبی دارد نه فحاشی‌های بهار. بهار کلاً در همین سطح از خرد و استدلال بوده و این ترهاتش هم چیز نویی نیست. جوابش را کسروی نباید می‌داده -که نداده. میرزاده باید جواب می‌گفته -که ظاهراً هم گفته.

1400/07/16 13:10
ح ارسنجانی

دوستان به نظر بنده، اول از چرایی سرودن این شعر مرحوم بهار جویا شدن شاید بهتر باشد. نه مرحوم بهار بی عیب بود نه کسروی. متاسفانه با اینکه از کسروی بعید هست، مراسم کتابسوزان این مرد به راه انداختند که مایه شگفتی هست، تاخت و تاز کسروی بر شعر حافظ و سعدی و عدم استفاده آنها در کتب درسی به علت اینکه اشعار این دو بزرگ نه ایران بلکه ادبیات جهان، محتوای همجنسگرایانه دارد باعث آزردگی بزرگان ادب ایران شد. 

 

1400/07/16 14:10
ملیکا رضایی

توهین ها را بس کنیم ...نه به شاعر و نه به کسروی توهین نکنیم ...

نظری ندارم جز اینکه اگر آثار کسروی را خوانده باشید مشروطه و کتاب های سیاسی وی و آثاری که از حافظ و دیگر شاعران گفته بسیار بسیار خواندنی و زیبا هست...

سخنانی که از هر شاعری گفته چندان دور از حقیقت نیست ...بارها گفته ام و میگویم که همه شاعران هرچند بزرگ هستند حقیقتا ، اما کاملا راست نخواهند گفت ... 

مشکل این است که ما همه را کامل میبینیم ...

خود کسروی هم چندان راست نمی‌گوید ...

...

ولی راستی از نظر من در شعر نباید خصومت های خود با دیگری را آورد و مخصوصا شعر ها چون که تا اسم شعر میآید یاد لطافت و زیبایی می‌افتیم  ...هم کسروی و هم بهار هر دو بزرگ هستند هرچند همه عقاید شان درست نیست...

خب ...در هر صورت ح ارسنجانی عزیز ، به نظرم درست گفته اند :)

 

1403/02/01 23:05
رضا از کرمان

سلام 

گذشت زمان و وضعیت جامعه امروز ایران بیانگر حقایقی است که مورد مجادله واختلاف نظر از سوی آن مرحومین  بوده است وتاریخ خود منصف ترین محکمه وبهترین معرف شخصیت هر کارکتر است.

این بحث ناخود آگاه مرا یاد آیات ۲۲۱  به بعد سوره شعرا انداخت آنجا که خداوند فرموده:

 

آیا میخواهید شما را آگاه سازم شیاطین بر چه کسانی نازل میگردند؟شیاطین بر هر شخص بسیار دروغگو وبدکار نازل میشود .گوش فرا میدهند وبسیار دروغ میگویند.و شاعران را مردم جاهل گمراه پیروی کنند.ایا نمی بینی که آنها خود در وادی حیرت  سرگشته اند.وآنان بسیار سخنان میگویند که به آنها عمل نمیکنند .

شب خوش شاد باشید