گنجور

شمارهٔ ۲۱۸ - تشبیب

در باغ تولیت دوش بودم روان به هرسو
آشفته و نظرباز، دیوانه و غزل‌گو
دیدم به شوخی آنجا افکنده شور و غوغا
عاشق‌کشانِ زیبا گلچهرگانِ مه‌رو
قومی به‌ عشوه ماهر جمعی به چهره باهر
با زلفکان ساحر با چشمکان جادو
در کاخ ناز محروس با هم ز مهر مانوس
چون جوجکان طاوس چون بچگان آهو
در دلبری زبر دست منشور ناز بر دست
بنهاده دست بردست بنشسته روی با رو
با هم ز لعل گویا گویان به شور و غوغا
صحبت بکام آقا عصرت بخیرمسیو
ناگه شد آشکارا مه پیکری دل‌ آرا
در من نماند یارا پیش جمال یارو
مرجان اشک سفتم راهش به مژه رفتم
رفتم فراز وگفتم دیوانه‌وار، یاهو
گفت این روش نیاید برگرد کاین نشاید
درویش را نباید پیش ملک هیاهو
گفتم رخ نکویت بازم کشید سویت
شد ز آفتاب رویت این ذره در تکاپو
هرسو که آفتابی‌ است ذرات را شتابی است
مقهور احتسابی‌است این کارگاه نه تو
هرچ آن که در جهانند عشاق مهربانند
زی نیکویی دوانند تا خود شوند نیکو
هستی به چرب‌دستی در حالتست و مستی
عشقست کنه هستی حسن است غایت او
زان حسن نغز و والاکرده سرایت اینجا
جزیی به کل اشیاء با صدهزار آهو
بخشی به زلف سنبل شطری به صفحهٔ گل
لختی به نای بلبل برخی به تاج پوپو
در کوه و دشت و کهسار اندر میان صد خار
هرسو گلی است ناچار افتد نظر بدان سو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در باغ تولیت دوش بودم روان به هرسو
آشفته و نظرباز، دیوانه و غزل‌گو
هوش مصنوعی: دیشب در باغ تو بودم و به هر سمت می‌رفتم، آشفته و حیران، دیوانه و در حال شعر گفتن.
دیدم به شوخی آنجا افکنده شور و غوغا
عاشق‌کشانِ زیبا گلچهرگانِ مه‌رو
هوش مصنوعی: دیدم که در آنجا شوری با نشاط به وجود آمده است، عشاق زیبا و چهره‌های ماه‌رو در حال شادی و سرور هستند.
قومی به‌ عشوه ماهر جمعی به چهره باهر
با زلفکان ساحر با چشمکان جادو
هوش مصنوعی: گروهی با ناز و فریب ماهر هستند و برخی دیگر با چهره‌ای زیبا. با موهایی که جادوگرانه است و چشمان جادویی دارند.
در کاخ ناز محروس با هم ز مهر مانوس
چون جوجکان طاوس چون بچگان آهو
هوش مصنوعی: در کاخ زیبای عشق، با محبت و دوستی نزدیک به هم هستیم، مانند جوجه‌های طاووس که زیبایی را نشان می‌دهند، یا مانند بچه‌های آهو که با ظرافت و نرمی در کنار هم زندگی می‌کنند.
در دلبری زبر دست منشور ناز بر دست
بنهاده دست بردست بنشسته روی با رو
هوش مصنوعی: در هنرمندی و زیبایی، دلبری به زیبایی درخشان و جذاب نظرها را به خود جلب کرده است. او با ناز و لطف، دستانش را در کنار دستان معشوقه‌اش قرار داده و با شیرینی و جذابیت، بر روی صورتش تاب می‌آورد.
با هم ز لعل گویا گویان به شور و غوغا
صحبت بکام آقا عصرت بخیرمسیو
هوش مصنوعی: با هم به گفتگو و سر و صدا می‌پردازیم و خوشحال هستیم که عصر شما بخیر باشد.
ناگه شد آشکارا مه پیکری دل‌ آرا
در من نماند یارا پیش جمال یارو
هوش مصنوعی: ناگهان زیبایی او به وضوح نمایان شد و من دیگر قدرتی برای مقاومت در برابر جمال محبوبم ندارم.
مرجان اشک سفتم راهش به مژه رفتم
رفتم فراز وگفتم دیوانه‌وار، یاهو
هوش مصنوعی: اشک‌های من مانند مرجان است و از آنجا که به مژه‌ام رسید، بالا رفتم و به طور دیوانه‌وار فریاد زدم.
گفت این روش نیاید برگرد کاین نشاید
درویش را نباید پیش ملک هیاهو
هوش مصنوعی: گفت: این رفتار مناسب نیست؛ نباید درویش خود را در برابر پادشاه به نمایش بگذارد و با سر و صدا جلب توجه کند.
گفتم رخ نکویت بازم کشید سویت
شد ز آفتاب رویت این ذره در تکاپو
هوش مصنوعی: گفتم که صورت زیبایت دوباره به سمت من بیفتد، اما از نور چهره‌ات این ذره کوچک در حال تلاش و کوشش است.
هرسو که آفتابی‌ است ذرات را شتابی است
مقهور احتسابی‌است این کارگاه نه تو
هوش مصنوعی: هر جا که نور و روشنی وجود دارد، ذرات به حرکت و شتاب می‌آیند و در این کارگاه، حساب و کتابی در کار نیست و اینجا فقط تو نیستی.
هرچ آن که در جهانند عشاق مهربانند
زی نیکویی دوانند تا خود شوند نیکو
هوش مصنوعی: عاشقانی که در دنیا وجود دارند، همگی مهربان هستند و تلاش می‌کنند تا از خوبی‌ها بهره‌مند شوند و خود نیز به انسانی نیکو تبدیل گردند.
هستی به چرب‌دستی در حالتست و مستی
عشقست کنه هستی حسن است غایت او
هوش مصنوعی: وجود و هستی در چیرگی و تسلط عشق است و سرمستی آن عشق، جوهر وجود و کمال نهایی آن زیبایی است.
زان حسن نغز و والاکرده سرایت اینجا
جزیی به کل اشیاء با صدهزار آهو
هوش مصنوعی: از زیبایی بی‌نظیر و بالای تو، اینجا دلبستگی به همه موجودات ایجاد شده است، مانند تعدادی آهو که در دل wilderness زندگی می‌کنند.
بخشی به زلف سنبل شطری به صفحهٔ گل
لختی به نای بلبل برخی به تاج پوپو
هوش مصنوعی: در این بیت، تصویرهای زیبایی از طبیعت و عشق به کار رفته است. بخشی به زلف سنبل اشاره شده که نماد زیبایی و لطافت است. شطری به صفحهٔ گل نیز به زیبایی گل‌ها و ظرافت آن‌ها پرداخته و لختی به نای بلبل به صدای دلنشین و آرامش‌بخش پرنده اشاره می‌کند. در نهایت، برخی به تاج پوپو اشاره دارد که به زیبایی‌های جانداران و زندگی اشاره می‌کند. به طور کلی، این بیت در توصیف زیبایی‌های طبیعی و عاطفی است.
در کوه و دشت و کهسار اندر میان صد خار
هرسو گلی است ناچار افتد نظر بدان سو
هوش مصنوعی: در هر جایی از طبیعت، حتی در میان مشکلات و دشواری‌ها، همیشه زیبایی و چیزهای خوب وجود دارد که توجه ما را جلب می‌کند.