گنجور

شمارهٔ ۱۹۹ - به یکی از معاندین

ای کسروی ای سفیه نادان
سرگشته تیه بغی و خذلان
بدبخت کسی که چون تو باشد
یک عمر به کار خویش حیران
منفور به نزد پیر و برنا
ملعون بر کافر و مسلمان
از روز ازل فکنده ابلیس
در قلب تو کارگاه عصیان
آیینْت سفاهتی هویدا
«‌پیمانْت‌» حماقتی نمایان
تو ز اهرمنی و از تو بیزار
روح مشی و روان مشیان
ای مغز تو خوابگاه ابلیس
وی قلب تو جایگاه شیطان
ای مایهٔ ننگ اهل تبریز
از حکم‌آباد تا شتربان
با این تن خشک و این قیافه
هستی ز کدام جنس حیوان
بوزینهٔ سل گرفته‌ای تو
پوشیده به تن لباس انسان
در کار معاشرت چنان تلخ
کز تو نشود رفیق‌، خندان
بنشینی و بر نمک بری دست
برخیزی و بشکنی نمکدان
خود را تو ز مصلحان شمردی
این نام به خود نهادی آسان
هستی به قیاس مصلحان‌، تو
چون ز آب فرات‌، آب قلیان
هستی تو به طعم و بوی پیدا
هرچند شوی به رنگ پنهان
شد پارسی از تصرف تو
مهمل چو کلام جان بن جان
خشکیده و خامشی تو، گویی
چولی قزکی به‌دست طفلان
چولی قزکی ولی نه زان جنس
کز وی طلبند خلق باران
الفاظ به کسره می‌گذاری
زان کسرویت شده است عنوان
ورنه تو کجا و آل کسری
ای مایهٔ ننگ آل قحطان

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای کسروی ای سفیه نادان
سرگشته تیه بغی و خذلان
هوش مصنوعی: ای کسروی، ای نادان و بی‌خود که در دلهره و سرگردانی به سر می‌بری.
بدبخت کسی که چون تو باشد
یک عمر به کار خویش حیران
هوش مصنوعی: بدبخت کسی است که مانند تو، یک عمر درگیر کارهای خود و مشغولیت‌هایش باشد و هنوز سرگردان و سردرگم باشد.
منفور به نزد پیر و برنا
ملعون بر کافر و مسلمان
هوش مصنوعی: کسی که از نظر دیگران منفور و ناپسند است، چه پیر باشد و چه جوان، به نوعی مورد توجه و سرزنش قرار می‌گیرد، چه کافر باشد و چه مسلمان.
از روز ازل فکنده ابلیس
در قلب تو کارگاه عصیان
هوش مصنوعی: از همان ابتدا، ابلیس در دل تو فضایی برای نافرمانی ایجاد کرده است.
آیینْت سفاهتی هویدا
«‌پیمانْت‌» حماقتی نمایان
هوش مصنوعی: تو به وضوح نشانی از نادانی را نشان می‌دهی و «پیمان» تو سمبلی از حماقتی آشکار است.
تو ز اهرمنی و از تو بیزار
روح مشی و روان مشیان
هوش مصنوعی: تو از صفات پلیدی برخورداری و به همین خاطر روح و جان‌های پاک از تو متنفرند.
ای مغز تو خوابگاه ابلیس
وی قلب تو جایگاه شیطان
هوش مصنوعی: ای عزیز، ذهن تو محلی است که ابلیس در آن آرام می‌گیرد و قلبت فضایی است که شیطان در آن ساکن است.
ای مایهٔ ننگ اهل تبریز
از حکم‌آباد تا شتربان
هوش مصنوعی: تو باعث شرم و سرافکندگی مردم تبریز از حکم‌آباد تا شتربان هستی.
با این تن خشک و این قیافه
هستی ز کدام جنس حیوان
هوش مصنوعی: با این بدن لاغر و این چهره، تو از چه نوع حیوانی هستی؟
بوزینهٔ سل گرفته‌ای تو
پوشیده به تن لباس انسان
هوش مصنوعی: تو مانند بوزینه‌ای هستی که به تن لباس انسان‌گونه‌ای پوشیده‌ای و در واقعیت، حالتی غیر از آنچه نشان می‌دهی داری.
در کار معاشرت چنان تلخ
کز تو نشود رفیق‌، خندان
هوش مصنوعی: در روابط اجتماعی به اندازه‌ای تلخی وجود دارد که هیچ دوستی از تو خوشحال و خندان نمی‌شود.
بنشینی و بر نمک بری دست
برخیزی و بشکنی نمکدان
هوش مصنوعی: زمانی که نشسته‌ای و به چیزی که نمک را در خود دارد توجه می‌کنی، دست برمی‌داری و سپس با حرکتی ناخواسته آن ظرف نمک را می‌شکنی.
خود را تو ز مصلحان شمردی
این نام به خود نهادی آسان
هوش مصنوعی: تو خود را به عنوان یک مصلح تصور کردی و به راحتی این عنوان را برای خود انتخاب کردی.
هستی به قیاس مصلحان‌، تو
چون ز آب فرات‌، آب قلیان
هوش مصنوعی: موجودیت تو مانند اصلاح‌گران است، اما تو مانند آبی هستی که از رود فرات نسبت به آب قلیان رقیق‌تر است.
هستی تو به طعم و بوی پیدا
هرچند شوی به رنگ پنهان
هوش مصنوعی: وجود تو به طعم و بوی مشخص است، هرچند که در رنگ و ظاهر ممکن است پنهان باشی.
شد پارسی از تصرف تو
مهمل چو کلام جان بن جان
هوش مصنوعی: زبان فارسی به خاطر نفوذ تو از معنا خالی شده است، مانند کلامی که جان را از جان جدا می‌کند.
خشکیده و خامشی تو، گویی
چولی قزکی به‌دست طفلان
هوش مصنوعی: خشکی و سکوت تو شبیه به تکه‌ای پارچه قزاقی است که در دستان کودکانی قرار دارد.
چولی قزکی ولی نه زان جنس
کز وی طلبند خلق باران
هوش مصنوعی: چلی قزکی، نوعی پرنده‌ی زیباست، اما نه از آن نوعی که مردم انتظار بارش باران از آن داشته باشند.
الفاظ به کسره می‌گذاری
زان کسرویت شده است عنوان
هوش مصنوعی: کلمات را به شیوه‌ای خاص و زیبا بیان می‌کنی، به خاطر این شیوهٔ خاصی که داری، به تو لقب داده‌اند.
ورنه تو کجا و آل کسری
ای مایهٔ ننگ آل قحطان
هوش مصنوعی: اگر تو نباشی، پس کجا می‌توانی پیدا شوی و به یادآوری جایگاه آل کسری، که خود مایهٔ ننگ برای آل قحطان است؟

حاشیه ها

1393/08/28 12:10
جمشید پیمان

جای تاسف بسیار است که شاعر بزرگی چون ملک الشغراء بهار ،بجای نقد اندیشه کسروی ، این چنین بر او بتازد و سخن های زشت نثار او کند. کسروی علیه جهل و خرافاتی که بر محمل دین سوار هستند شورید و در رد بنیان های جهالت و عقب ماندگی و اعتقادات دور از خرد و علم ـــــ که مردم ایران گرفتارش بودند و هم اکنون هم هستند ــــ سخن گفت و کتاب نوشت. البته در این کار دچار تند روی هم شد و در پاره ای جاها کج روی هم کرد. اما حقش نبود که فرد روشنفکری چون ملک الشعراء بهار این گونه در او طعنه زند و به هجو او بپردازد و ازین رهگذر آب به آسیاب عقب مانده ترین و جهالت پرور ترین اقشار جامعه ی آفت زده ایران یعنی قشر ملایان بریزد.

1402/05/24 01:07
امیر رحیمی

هر دو رجال بزرگ هستند . که دیگر نظیرشان نیامد...روحشان شاد....غول های ادبی هستند که به جان هم افتادند ...کوههای بلند که در صخره های عظیم به جدالند . اما با این همه خوب نکردی استاد عزیز. کسروی بسیار شریف و بزرگوار بود . حیف از این نام که هجو کردی

1403/02/01 14:05
امیرحسین صباغی

شرمم گرفت از خواندن این شعر. انسان عاقل و این همه زشتگویی به اهل تحقیق؟

1403/02/01 23:05
رضا از کرمان

سلام 

گذشت زمان و وضعیت جامعه امروز ایران بیانگر حقایقی است که از سوی این مرحومین مورد مجادله بوده است وتاریخ خود منصف ترین محکمه وبهترین معرف شخصیت هر کارکتر است.

این بحث ناخود آگاه مرا یاد آیات ۲۲۱  به بعد سوره شعرا انداخت آنجا که خداوند فرموده:

 

آیا میخواهید شما را آگاه سازم شیاطین بر چه کسانی نازل میگردند؟شیاطین بر هر شخص بسیار دروغگو وبدکار نازل میشود .گوش فرا میدهند وبسیار دروغ میگویند.و شاعران را مردم جاهل گمراه پیروی کنند.ایا نمی بینی که آنها خود در وادی حیرت  سرگشته اند.وآنان بسیار سخنان میگویند که به آنها عمل نمیکنند .

شب خوش شاد باشید