گنجور

شمارهٔ ۱۹۸ - پیام به یاران تهران

ای صبا رو به جانب تهران
دوستان را ز من سلام رسان
دوست گفتم ز گفت خود خجلم
دوستی رخت بست از طهران
همه مانند کبک در دی ماه
کرده سرها به زیر برف نهان
همه بیمعنی‌اند و ظاهرساز
همه دلمرده‌اند و چرب‌زبان
همه لاقید و لاابالی و رند
همه بی‌مهر و بی‌وفا و جبان
همه بیعار و یاوه‌گوی و چکه
همه بی‌بند و بار وکج‌پالان
همه صوفی مذاق و ابن‌الوقت
همه کوفی نهاد و کافرسان
همه مظلوم‌روی و ظالم‌خوی
همه مردم‌نما و دیو نشان
همگی مستعد خوش‌رقصی
خاصه گر دنبکی بود به میان
جملگی بی‌بهانه دوست‌فروش
همگی بی‌جهت ضعیف چزان
چون که آمد یکی بهانه به دست
ندهند آن زمان به شمر عنان
چون به دست آورند دستاویز
طی شود پایمردی و وجدان
دم از ایمان نمی‌زنند الا
اینکه باشد تقیه از ایمان
اتقوا من مواضع التهم است
همه را حرز جان و خط امان
اتقوا خوانده‌اند ولاتلقوا
همگی از حدیث و از فرقان
ذکرشان لایکلف الله است
همه از ضعف نفس و وسع فلان
در سخن جمله بوذر و مقداد
در عمل جمله ابن‌سعد و سنان
همه بدخواه پهلوی در دل
همه مداح پهلوی به زبان
همه هم شمر و هم امام حسین
تعزیت‌خوان و تعزیت گردان
خوانده خود را معلم اخلاق
لیک‌در خلق و خوی چون صبیان
همه چون اصفهانیان قدیم
صد نفر زیر تیغ یک افغان
کسی انگشتان اگر ببرد
خود ببرند دست بر سر آن
ور نهد بر دهانشان کس مشت
خود بکوبند مشت بر دندان
خوی دارند جمله بر اغراق
به طریقی که شرح آن نتوان
گرکسی فسوه‌ای دهد سر شب
ریدمانی شود سپیده‌دمان
وگر آن فسوه ضرطه‌ای گردید
انقلابی شود پدید از آن
شرح آن نیم‌ضرطه با صد شکل
تا به سرحد رود دهان به دهان
همه یا ظالمند یا مظلوم
نیست حد وسط در آن سامان
معتدل نیست طبع طهرانی
یا کند گریه یا بود خندان
همه در خلق و خوی چون پشه
موذی و پرصدا و بی‌ بنیان
گر رها سازیش پرد به هوا
ور نگه‌داریش سپارد جان
گاه لطفی کند فزون ز قیاس
گاه جوری کند برون ز بیان
نه در آن لطف‌های او حکمت
نه بر این جورهای او برهان
گوییش دور شو از این لب بام
پس رود تا فتد از آن‌سوی بان
هنر او بود فراموشی
خواه از مهر و خواه از عدوان
جاهلست و از اوست جاهل‌تر
آنکه خواهد وفا از این یاران
با چنین مردمی چه می گذرد
برکسی کاوست مصلح ایران
درد این مردم مزخرف را
نیست جز مشت پهلوی درمان
یا دوایی ز نو نماید کشف
عیسی وقت‌، حضرت لقمان
ای حکیمی که نیست جز تو بری
دور از دوستان یکی انسان
بردی از یاد بنده را که تو نیز
هستی از آن بزرگ شارستان
یا مگر علم طب درین اوقات
ببرد حفظ و آورد نسیان
زیر کُرسی لَمیده‌ای که رسد
خبر مرگ من از اصفاهان‌؟
بعد از آن پای منقل وافور
لب کنی خشک و تر کنی مژگان
پس ز دلسوزی و وفا بندی
گنه مرگ من به این و آن
چون معاویهٔ لعین که نکرد
روز سختی حمایت از عثمان
چون که عثمان به زور شد کشته
تعزیت‌ها گرفت آن شیطان
بر سر نیزه کرد پیرهنش
شد طرف با خلیفهٔ یزدان
تو هم ای حقه‌باز می‌خواهی
من شوم کشته در ته زندان
بعد از آن تعزی بپا سازید
بهر من جملگی ز خرد و کلان
غافل از اینکه شهربانی هست
واقف از این فریب و این دستان
نگذارد که ختم من گیرید
متفرق کند به زور آژان
اینقدر هم امیدوار نیم
به شما کو دور زمان
مشت باشد نمونهٔ خروار
ابر باشد نشانهٔ باران
بالله ار چشمتان شود پر اشگ
می‌کنید از عیال خود پنهان
که مبادا توسط کلفت
شود آن گریه نزد شحنه عیان
رفت اسباب خانه‌ام بر باد
شصت تومان بهای یک تومان
خانه و باغ هم به فرع رود
بنده مانم به جای و یک تنبان
تو که بی‌پول نیستی آخر
از چه باغم نمی‌خری ارزان
ترسی ار باغ بنده را بخری
خانه‌ات را کند عدو تالان
شعرهایی نوشته‌ام تازه
به سوی میر لشگر ایران
برده‌ام نام تو در آن اشعار
شو به نظمیه و بگیر و بخوان
خود تو بهتر ز هرکسی دانی
که نبوده است بنده را عصیان
گر ترا بهر دیدن رفقا
گذر افتاد در بهارستان
عرض اخلاق بنده را به رییس
یعنی آقای دادگر برسان
پس از آن افسر و فهیمی را
بده از من درود بی‌ پایان
گو که دامانتان بگیرم سخت
روز محشر برابر میزان
گر شوم در بهشت نگذارم
در گشاید به رویتان رضوان
ور به دوزخ روم برم همراه
هر سه تن را به جانب نیران
گرچه بودید سالیان دراز
حق و ناحق‌، وکیل پارلمان
دوستان قدیم را دیدید
گه به منفی و گاه در زندان
با وجودی که داشتید خبر
از دل پاک شهریار جهان
جور کردید و باز ننمودید
قصهٔ من به حضرت سلطان
*
*
اینهمه طیبت است‌، حق داراد
همگی را ز چشم بد به امان
تا رسد فرودین پس از نوروز
تا که آذر بود پس از آبان
تا فساد مرا ره از صفرا
در تن مردم آورد یرقان
تنتان باد سالم از امراض
جانتان باد ایمن از حدثان

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صبا رو به جانب تهران
دوستان را ز من سلام رسان
هوش مصنوعی: ای نسیم، به سمت تهران برو و از طرف من سلامی به دوستانم برسان.
دوست گفتم ز گفت خود خجلم
دوستی رخت بست از طهران
هوش مصنوعی: دوست عزیز، از صحبت‌های خودم خجالت می‌کشم. دوستی‌ام از تهران رفته است.
همه مانند کبک در دی ماه
کرده سرها به زیر برف نهان
هوش مصنوعی: همه مثل کبک در ماه دی، سرهایشان را زیر برف پنهان کرده‌اند.
همه بیمعنی‌اند و ظاهرساز
همه دلمرده‌اند و چرب‌زبان
هوش مصنوعی: همه انسان‌ها ظاهراً بی‌محتوا و سازنده‌ی ظواهرند و در باطن، دلیخور و ناراضی هستند، اما در عوض، رفتار و گفتار شیرینی از خود بروز می‌دهند.
همه لاقید و لاابالی و رند
همه بی‌مهر و بی‌وفا و جبان
هوش مصنوعی: همه نادیده‌ان و بی‌توجه، همه از محبت و وفا بی‌بهره و ترسو هستند.
همه بیعار و یاوه‌گوی و چکه
همه بی‌بند و بار وکج‌پالان
هوش مصنوعی: همه بی‌توجه و در حال حرف‌های بی‌اساس هستند و هیچ محدودیتی ندارند، به شکلی که در رفتارشان آشفتگی و کج‌روی دیده می‌شود.
همه صوفی مذاق و ابن‌الوقت
همه کوفی نهاد و کافرسان
هوش مصنوعی: همهٔ عارفان و بزرگانی که در این دنیا هستند، در واقع از یک نوع طعم و ذائقه برخوردارند و همچنان که در زمانهٔ خود سلوک می‌کنند، در حقیقت به سرزمین کوفه و کفر کشیده شده‌اند.
همه مظلوم‌روی و ظالم‌خوی
همه مردم‌نما و دیو نشان
هوش مصنوعی: همه با چهره‌ای زیبا و دلپذیر، اما در باطن دارای ویژگی‌های ظالم و تبهکار هستند. این نشان‌دهنده این است که انسان‌ها ممکن است ظاهر خوبی داشته باشند اما در درونشان ویژگی‌های منفی و شیطانی وجود داشته باشد.
همگی مستعد خوش‌رقصی
خاصه گر دنبکی بود به میان
هوش مصنوعی: همه به رقصیدن علاقه‌مندند، به‌خصوص اگر در وسط جمع، نوازنده‌ای با دنبک باشد.
جملگی بی‌بهانه دوست‌فروش
همگی بی‌جهت ضعیف چزان
هوش مصنوعی: همه بدون هیچ دلیلی دوستانه رفتار می‌کنند و همگی به طور بی‌دلیل ضعیف و ناتوان به نظر می‌رسند.
چون که آمد یکی بهانه به دست
ندهند آن زمان به شمر عنان
هوش مصنوعی: زمانی که کسی بهانه‌ای پیش می‌آورد، دیگر اجازه نمی‌دهند که او اختیار را به دست بگیرد.
چون به دست آورند دستاویز
طی شود پایمردی و وجدان
هوش مصنوعی: زمانی که به وسیله‌ای برای دست‌یابی دست پیدا کنند، دیگر شجاعت و وجدان در کار نخواهد بود.
دم از ایمان نمی‌زنند الا
اینکه باشد تقیه از ایمان
هوش مصنوعی: افراد تنها زمانی از ایمان خود سخن می‌گویند که چیزی به نام تقیه وجود داشته باشد و به نوعی حفاظت از وجودشان به حساب آید.
اتقوا من مواضع التهم است
همه را حرز جان و خط امان
هوش مصنوعی: از خطرات و مشکوکاتی که از آن‌ها اتهام می‌آید دوری کنید. همه باید در برابر این مسائل مراقب باشند و خود را در امان نگه دارند.
اتقوا خوانده‌اند ولاتلقوا
همگی از حدیث و از فرقان
هوش مصنوعی: از شنیدن پیام‌ها و آیات الهی پرهیز کنید و همه چیز را از سخنان و آموزه‌های دین یاد بگیرید.
ذکرشان لایکلف الله است
همه از ضعف نفس و وسع فلان
هوش مصنوعی: نام و یادشان به اندازه توانایی و قدرت انسان‌هاست و از روی ناتوانی و کمبود خودشان است.
در سخن جمله بوذر و مقداد
در عمل جمله ابن‌سعد و سنان
هوش مصنوعی: در کلام، همه مانند بوذر و مقداد هستند که افراد بزرگ و نیکوکارند، اما در عمل، همه شبیه ابن‌سعد و سنان‌اند که شاید در کارها و رفتارهایشان با همخوانی ندارند.
همه بدخواه پهلوی در دل
همه مداح پهلوی به زبان
هوش مصنوعی: همه افراد دشمن و بدخواه در دل خود به دنبال نقشه‌هایی علیه پروپالند، اما در ظاهر و به زبان از او تعریف و تمجید می‌کنند.
همه هم شمر و هم امام حسین
تعزیت‌خوان و تعزیت گردان
هوش مصنوعی: همه به عنوان عزادار و همچنین به عنوان امام حسین، در مراسم سوگواری شرکت کنند و به یکدیگر تسلیت بگویند.
خوانده خود را معلم اخلاق
لیک‌در خلق و خوی چون صبیان
هوش مصنوعی: معلم اخلاق خود را می‌خوانند، اما در رفتار و منش مانند کودکان هستند.
همه چون اصفهانیان قدیم
صد نفر زیر تیغ یک افغان
هوش مصنوعی: همه مانند اصفهانی‌های قدیم هستند که در برابر یک افغان، صد نفر در معرض خطر قرار دارند.
کسی انگشتان اگر ببرد
خود ببرند دست بر سر آن
هوش مصنوعی: اگر کسی انگشت کسی را قطع کند، خود او نیز باید با عواقب عملش روبرو شود و مجازات شود.
ور نهد بر دهانشان کس مشت
خود بکوبند مشت بر دندان
هوش مصنوعی: اگر کسی به دهان آنها دست بزند، آنها هم با مشت بر دندان خود خواهند کوبید.
خوی دارند جمله بر اغراق
به طریقی که شرح آن نتوان
هوش مصنوعی: همه آنها به شکلی اغراق‌آمیز رفتار می‌کنند که نمی‌توان به راحتی آن را توضیح داد.
گرکسی فسوه‌ای دهد سر شب
ریدمانی شود سپیده‌دمان
هوش مصنوعی: اگر کسی نسبت به دیگری بدی و سخن ناخوشایند بگوید، در نهایت او خود دچار پشیمانی و عذاب وجدان خواهد شد.
وگر آن فسوه ضرطه‌ای گردید
انقلابی شود پدید از آن
هوش مصنوعی: اگر آن فساد و بی‌نظمی ادامه پیدا کند، احتمالاً یک تغییر و انقلاب به وجود خواهد آمد.
شرح آن نیم‌ضرطه با صد شکل
تا به سرحد رود دهان به دهان
هوش مصنوعی: توضیح و تشریح آن نیم‌ضرطه با صد شکل و صورت مختلف، تا اینکه کلام به تدریج و از دهانی به دهان دیگر منتقل شود.
همه یا ظالمند یا مظلوم
نیست حد وسط در آن سامان
هوش مصنوعی: در جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، انسان‌ها یا در موقعیت ظلم قرار دارند یا در موقعیت مظلومیت. هیچ وضعیت میانه‌ای بین این دو وجود ندارد.
معتدل نیست طبع طهرانی
یا کند گریه یا بود خندان
هوش مصنوعی: طبع افرادی که اهل تهران هستند، به گونه‌ای نیست که همیشه در حالت متعادلی قرار داشته باشند. یا بسیار غمگین و در حال گریه هستند یا اینکه خیلی شاد و خندان.
همه در خلق و خوی چون پشه
موذی و پرصدا و بی‌ بنیان
هوش مصنوعی: همه انسان‌ها از نظر رفتار مانند پشه‌ای هستند که مزاحم و پر سر و صداست و هیچ پایه و اساسی ندارد.
گر رها سازیش پرد به هوا
ور نگه‌داریش سپارد جان
هوش مصنوعی: اگر او را آزاد کنی، مانند پرنده‌ای به پرواز در می‌آید؛ اما اگر نگه‌داری، جانش را به تو خواهد سپرد.
گاه لطفی کند فزون ز قیاس
گاه جوری کند برون ز بیان
هوش مصنوعی: گاهی لطف و محبت شخصی بیشتر از آنچه که تصور می‌شود، نمایان می‌شود و گاهی هم رفتارش به گونه‌ای است که از توصیف و بیان فراتر می‌رود.
نه در آن لطف‌های او حکمت
نه بر این جورهای او برهان
هوش مصنوعی: نه در مهربانی‌های او دلیلی می‌بینم، نه در این بی‌عدالتی‌های او توجیهی پیدا می‌کنم.
گوییش دور شو از این لب بام
پس رود تا فتد از آن‌سوی بان
هوش مصنوعی: برو دور از لبه بام، زیرا ممکن است بیفتی و از طرف دیگر به زمین بیفتی.
هنر او بود فراموشی
خواه از مهر و خواه از عدوان
هوش مصنوعی: او به گونه‌ای هنرمندانه می‌تواند فراموش کند، چه عشق باشد و چه ظلم.
جاهلست و از اوست جاهل‌تر
آنکه خواهد وفا از این یاران
هوش مصنوعی: ندانم‌کاری و حماقت آن کسی است که انتظار دارد از این دوستان وفاداری ببیند.
با چنین مردمی چه می گذرد
برکسی کاوست مصلح ایران
هوش مصنوعی: چطور می‌توان با چنین افرادی که در جامعه هستند، به کسی که می‌خواهد اوضاع ایران را اصلاح کند، کمک کرد یا کاری انجام داد؟
درد این مردم مزخرف را
نیست جز مشت پهلوی درمان
هوش مصنوعی: درد این مردم بی‌معنی است و تنها راه درمان آن، زور و قدرت است.
یا دوایی ز نو نماید کشف
عیسی وقت‌، حضرت لقمان
هوش مصنوعی: یا دارویی نو پیدا می‌شود که مانند معجزه‌ای از عیسی کار کند و مشکلات را درمان کند، مانند حکمت لقمان.
ای حکیمی که نیست جز تو بری
دور از دوستان یکی انسان
هوش مصنوعی: ای حکیمی که غیر از تو کسی را دور از دوستان نمی‌شناسد، تو تنها یک انسان هستی.
بردی از یاد بنده را که تو نیز
هستی از آن بزرگ شارستان
هوش مصنوعی: تو از یاد من رفتی و این در حالی است که تو نیز بخشی از آن شهر بزرگ هستی.
یا مگر علم طب درین اوقات
ببرد حفظ و آورد نسیان
هوش مصنوعی: شاید علم پزشكی در این زمان‌ها باعث شده که حافظه ضعیف شود و فراموشی بر ذهن‌ها حاکم گردد.
زیر کُرسی لَمیده‌ای که رسد
خبر مرگ من از اصفاهان‌؟
هوش مصنوعی: آیا در زیر کرسی نشسته‌ای که از مرگ من خبری از اصفهان به تو برسد؟
بعد از آن پای منقل وافور
لب کنی خشک و تر کنی مژگان
هوش مصنوعی: پس از آن، نشسته کنار منقل و وافور، با لب‌هایت، چشم‌های خود را خشک و تر می‌کنی.
پس ز دلسوزی و وفا بندی
گنه مرگ من به این و آن
هوش مصنوعی: به خاطر دلسوزی و وفاداری، در زندگی به گناه مرگم به این و آن وابسته شده‌ام.
چون معاویهٔ لعین که نکرد
روز سختی حمایت از عثمان
هوش مصنوعی: شبیه به معاویه‌ی بدذات که در روزهای سخت از عثمان حمایت نکرد.
چون که عثمان به زور شد کشته
تعزیت‌ها گرفت آن شیطان
هوش مصنوعی: زمانی که عثمان به زور کشته شد، آن شیطان شروع به ابراز تسلیت‌ها کرد.
بر سر نیزه کرد پیرهنش
شد طرف با خلیفهٔ یزدان
هوش مصنوعی: پیرهن او بر روی نیزه قرار گرفت و به عنوان نشانه‌ای به خلیفهٔ یزدان معرفی شد.
تو هم ای حقه‌باز می‌خواهی
من شوم کشته در ته زندان
هوش مصنوعی: تو نیز ای فریبکار، قصد داری مرا به جایی بکشی که در اعماق زندان گرفتار شوم.
بعد از آن تعزی بپا سازید
بهر من جملگی ز خرد و کلان
هوش مصنوعی: پس از آن برای من عزاداری برپا کنید، از کوچک و بزرگ همه همراهی کنید.
غافل از اینکه شهربانی هست
واقف از این فریب و این دستان
هوش مصنوعی: بی خبر از اینکه مأموران امنیتی از این فریب و این دسیسه آگاهی دارند.
نگذارد که ختم من گیرید
متفرق کند به زور آژان
هوش مصنوعی: این جمله بیان می‌کند که اجازه ندهید که پایان کارتان تحت تأثیر دیگران قرار گیرد و به زور آن‌ها نتوانند شما را از هم بپاشند. یعنی باید در برابر فشارها و مشکلات ایستادگی کنید و به هدف خود ادامه دهید.
اینقدر هم امیدوار نیم
به شما کو دور زمان
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که به شما امیدوار باشم، نیستم، چون زمان به دوری و سختی گذشته است.
مشت باشد نمونهٔ خروار
ابر باشد نشانهٔ باران
هوش مصنوعی: یک مشت به‌عنوان نمونه‌ای از مقدار زیاد، و ابر به‌عنوان نشانه‌ای از بارش باران است.
بالله ار چشمتان شود پر اشگ
می‌کنید از عیال خود پنهان
هوش مصنوعی: اگر چشمان شما پر از اشک شود، آن را از خانواده‌تان مخفی می‌کنید.
که مبادا توسط کلفت
شود آن گریه نزد شحنه عیان
هوش مصنوعی: مبادا که آن گریه‌ات به خاطر دیده شدن توسط سرباز مورد توجه قرار بگیرد.
رفت اسباب خانه‌ام بر باد
شصت تومان بهای یک تومان
هوش مصنوعی: اسباب و وسایل خانه‌ام به باد رفته‌اند و فقط شصت تومان هزینه‌ای است که برای یک تومان دچار خسارت شده‌ام.
خانه و باغ هم به فرع رود
بنده مانم به جای و یک تنبان
هوش مصنوعی: خانه و باغ به‌عنوان چیزهای فرعی و کم‌اهمیت به حساب می‌آیند، اما من به عنوان بنده، در اینجا مانند یک شخصی هستم که تنها یک شلوار تنش است و به چیزهای مادی اهمیت نمی‌دهم.
تو که بی‌پول نیستی آخر
از چه باغم نمی‌خری ارزان
هوش مصنوعی: تو که پول کافی داری، چرا از من باغی را که به قیمت ارزان فروخته می‌شود، نمی‌خری؟
ترسی ار باغ بنده را بخری
خانه‌ات را کند عدو تالان
هوش مصنوعی: اگر از باغ بنده ترسی داشته باشی، دشمن خانه‌ات را غارت خواهد کرد.
شعرهایی نوشته‌ام تازه
به سوی میر لشگر ایران
هوش مصنوعی: شعرهایی تازه‌نفس نوشته‌ام برای فرمانده‌ی سپاه ایران.
برده‌ام نام تو در آن اشعار
شو به نظمیه و بگیر و بخوان
هوش مصنوعی: من نام تو را در آن اشعار نوشته‌ام، پس به نظم بیفت و آنها را بگیر و بخوان.
خود تو بهتر ز هرکسی دانی
که نبوده است بنده را عصیان
هوش مصنوعی: تو خود بهتر از هر کس می‌دانی که من هیچ‌گاه نافرمانی نکرده‌ام.
گر ترا بهر دیدن رفقا
گذر افتاد در بهارستان
هوش مصنوعی: اگر در بهار به ملاقات دوستانت بروی و از باغی عبور کنی،
عرض اخلاق بنده را به رییس
یعنی آقای دادگر برسان
هوش مصنوعی: لطفاً به آقای دادگر بفرمایید که من احترام و ادب خود را نسبت به ایشان ابراز می‌کنم.
پس از آن افسر و فهیمی را
بده از من درود بی‌ پایان
هوش مصنوعی: پس از آن به افسر و فهیمی سلامی از طرف من با آرزوی دوستی و مهربانی منتقل کن.
گو که دامانتان بگیرم سخت
روز محشر برابر میزان
هوش مصنوعی: اگر بخواهم روز قیامت با شدت دستتان را بگیرم و در برابر تزاد‌گاه به قضاوت بگذارم.
گر شوم در بهشت نگذارم
در گشاید به رویتان رضوان
هوش مصنوعی: اگر به بهشت بروم، اجازه نمی‌دهم در را بر روی شما باز کنند، ای رضوان.
ور به دوزخ روم برم همراه
هر سه تن را به جانب نیران
هوش مصنوعی: اگر به جهنم بروم، با خودم هر سه نفر را نیز به سمت نابودی می‌برم.
گرچه بودید سالیان دراز
حق و ناحق‌، وکیل پارلمان
هوش مصنوعی: با وجود اینکه سال‌های طولانی در مسائل حق و ناحق فعالیت داشته‌اید، وکیل عرصه پارلمان هستید.
دوستان قدیم را دیدید
گه به منفی و گاه در زندان
هوش مصنوعی: دوستان قدیم را دیدید که گاهی در شرایط ناخوشایند و گاهی در زندان به سر می‌برند.
با وجودی که داشتید خبر
از دل پاک شهریار جهان
هوش مصنوعی: با اینکه از دل پاک پادشاه جهان آگاه بودید.
جور کردید و باز ننمودید
قصهٔ من به حضرت سلطان
هوش مصنوعی: شما بر من ظلم کردید و دوباره داستان من را به درگاه سلطان نشان ندادید.
*
*
هوش مصنوعی: شما تا سپتامبر 2023 بر روی داده‌ها آموزش دیده‌اید.
اینهمه طیبت است‌، حق داراد
همگی را ز چشم بد به امان
هوش مصنوعی: این همه خوبی توست که خداوند همه را از چشم زخم محفوظ بدارد.
تا رسد فرودین پس از نوروز
تا که آذر بود پس از آبان
هوش مصنوعی: زمانی که فروردین به پایان می‌رسد، آذر فرا می‌رسد و این دوره بعد از آبان است.
تا فساد مرا ره از صفرا
در تن مردم آورد یرقان
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که ناامیدی و فساد می‌تواند به وجود بیماری‌ها و مشکلاتی همچون زردی در جسم انسان‌ها منجر شود. در واقع، اگر روح و روان انسان درگیر فساد شود، می‌تواند به سلامت جسم آسیب بزند و عوارض ناگواری به بار آورد.
تنتان باد سالم از امراض
جانتان باد ایمن از حدثان
هوش مصنوعی: بدنتان از بیماری‌ها در امان باشد و جانتان از حوادث محفوظ بماند.